English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (43 milliseconds)
English Persian
newspaper روزنامه نگاری کردن
newspapers روزنامه نگاری کردن
Other Matches
journalism روزنامه نگاری
pictography تصویر نگاری رمز نگاری
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
staffers مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
journalize در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
hydrography اب نگاری
arteriography رگ نگاری
monograph تک نگاری
reticulum نگاری
angiography رگ نگاری
hydrographic اب نگاری
monographs تک نگاری
macrography بزرگ نگاری
leetter writing نامه نگاری
sciagraphy سایه نگاری
surveyed اب نگاری دریایی
hydrography علم اب نگاری
survey اب نگاری دریایی
myography عضله نگاری
hydrographic مربوط به اب نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
stylistics سلیس نگاری
chromatography رنگ نگاری
cerography موم نگاری
petrography سنگ نگاری
chronology وقایع نگاری
phallography نعوظ نگاری
cardiography قلب نگاری
spectrography طیف نگاری
dactylagraphy انگشت نگاری
oscillography نوسان نگاری
seismography زلزله نگاری
ethnographic <adj.> قوم نگاری
spectrography بیناب نگاری
crystallography بلور نگاری
oceanpgraphy اقیانوس نگاری
phonography صدا نگاری
dermatographia پوست نگاری
electrotype برق نگاری
pictography صورت نگاری
chronology رخداد نگاری
letter writing نامه نگاری
oceanography اقیانوس نگاری
dactyloscopy انگشت نگاری
cartography نقشه نگاری
psychography روان نگاری
logging واقعه نگاری
soleprint انگشت نگاری از پا
ethnography قوم نگاری
demography امار نگاری
arteriography نبض نگاری
eco mapping بوم نگاری
picture writing تصویر نگاری
pictorial art پیکر نگاری
topography مکان نگاری
demography مردم نگاری
demography جمعیت نگاری
cranioscopy جمجمه نگاری
data recording داده نگاری
hydrographic نقشه اب نگاری
pornography هرزه نگاری
surveys اب نگاری دریایی
topography برجسته نگاری
letter writer نامه نگاری
tachygraphy تند نگاری
ideographs حروف اندیشه نگاری
notepaper کاغذ نامه نگاری
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
portraiture پیکر نگاری تعریف
planography نقشه نگاری طراحی
mental topography مکان نگاری ذهن
chromatographic وابسته برنگ نگاری
electromyography برق نگاری ماهیچه
hydrographic chart نقشه اب نگاری دریایی
electrocardiography قلب نگاری برقی
electroencephalography برق نگاری مغز
electroretinography برق نگاری شبکیه
anecdotal method روش واقعه نگاری
seismic method روش زلزله نگاری
finger print department اداره انگشت نگاری
computed tomography scanning مغز نگاری کامپیوتری
uranographic وابسته به اسمان نگاری
diary method روش خاطره نگاری
telegraphic از راه دور نگاری
topography مکان نگاری مساحی
uranographical وابسته به اسمان نگاری
emg برق نگاری ماهیچه
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
nautical chart نقشه دریایی اب نگاری شده
automatic فرم های نامه نگاری
automatics فرم های نامه نگاری
uranography عالم شناسی اسمان نگاری
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
newspaper روزنامه
the daily paper روزنامه
papered روزنامه
journal روزنامه
journals روزنامه
paper روزنامه
newspapers روزنامه
papers روزنامه
papering روزنامه
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
newsmen روزنامه فروش
publicists روزنامه نگار
paper boys روزنامه رسان
paper boys روزنامه فروش
paper boy روزنامه رسان
publicist روزنامه نگار
daily news paper روزنامه یومیه
paper boy روزنامه فروش
newsman روزنامه فروش
day book دفتر روزنامه
newsprint طبع روزنامه
newspaperman روزنامه نگار
newspapermen روزنامه نگار
columns ستون روزنامه
column ستون روزنامه
daybook دفتر روزنامه
sportswriter خبرنگارورزشی روزنامه
journal دفتر روزنامه
newspaper columns ستونهای روزنامه
newsstand روزنامه فروشی
official gazette روزنامه رسمی
journals دفتر روزنامه
official jurnal روزنامه رسمی
local paper روزنامه محلی
logbook روزنامه دریاپیمایی
editor سردبیر روزنامه
cutting برش روزنامه
newspaperman روزنامه فروش
news vendor روزنامه فروش
gazetteer روزنامه نویس
dailies روزنامه یومیه
journalists روزنامه نگار
book of account دفتر روزنامه
news agent روزنامه فروش
daily روزنامه یومیه
journalist روزنامه نگار
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
sales d. دفتر فروش روزنامه
purchase journal دفتر روزنامه خرید
intelligence journal دفتر روزنامه اطلاعات
newspaperman صاحب وگرداننده روزنامه
newspapermen صاحب وگرداننده روزنامه
unit journal دفتر روزنامه یکان
a newspaper's political affiliation وابستگی سیاسی روزنامه ها
name plates نام و آرم روزنامه
journal دفتر روزنامه یکان
editoress مدیره روزنامه یامجله
head line عنوان سرصفحه روزنامه
journals دفتر روزنامه یکان
headliner نویسنده سرمقاله روزنامه
newsprint ماشین چاپ روزنامه
news-stand جایگاه فروش روزنامه
news room اطاق روزنامه خوانی
news-stands جایگاه فروش روزنامه
newsboy پسر روزنامه فروش
news stand جایگاه فروش روزنامه
journalistic وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
gazette مجله رسمی روزنامه
commonly read paper روزنامه کثیر الانتشار
trade journal روزنامه یا مجله بازرگانی
newsstand دکه روزنامه فروشی
semi monthly روزنامه یامجله دوهفتگی
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
he writes for the papers برای روزنامه هامقاله مینویسد
feuilleton پاورقی قسمت پایین روزنامه
newsstand دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
tabloids روزنامه نیم قطع و مصور
editorial board هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
tabloid روزنامه نیم قطع و مصور
back issue نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
offprint مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
press campaingn or stunt مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
an open letter نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
scraps عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
tear sheet قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
scrapped عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
there is a rush for the papers مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
scrapping عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
balaam موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
shirt-tails اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
personals بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
feuilleton کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
paragraphist کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
itemizer کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
advertorial تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papering ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com