English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English Persian
homing روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
Other Matches
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
broadcasting station ایستگاه رادیویی فرستنده
radar tracking تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
blips نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blip نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
trapping اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
railing امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railings امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
conical scanning ردیابی امواج به طورمخروطی
radar trapping اختلال پیدا کردن رادار
tracking stations ایستگاه ردیابی
tracking station ایستگاه ردیابی
radar return انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
transmitter فرستنده رادیویی
transmitters فرستنده رادیویی
radio waves امواج رادیویی
wave front جبهه امواج رادیویی
sweep jamming امواج سیار پارازیت رادیویی
coastal refraction انعکاس ساحلی امواج رادیویی
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
station break وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
maintain watch مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
echoes برگشت امواج رادار
echoed برگشت امواج رادار
echo برگشت امواج رادار
echoing برگشت امواج رادار
broadcast station ایستگاه فرستنده
doppler effect اثر برگشت امواج روی فرستنده
omnidirectional گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
beacons امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
influence mine مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
beacon امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beam width عرض ستون امواج رادار
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
radar imagery عکاسی به وسیله امواج رادار
altitude delay افت ارتفاع امواج رادار
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
coastal refraction تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
carrier frequency فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier wave موج حامل امواج رادار یا بی سیم
sea return امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
vor وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
low frequency امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
ground waves امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
terrain return انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
influence sweep پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
cardinal points effect اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
screening elevation زاویه تراز مانع ایستگاه رادار
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
check port/starboard جهت تعقیب رادار به سمت دماغه کشتی یا دم هواپیما
asdic دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
manipulative deception تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
hunting حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
beacon double اسم رمز برای انتخاب روش تعقیب هدف با استفاده از دونوع موج رادار
CB مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
consol دستگاه ناوبری رادیویی صفحه کلید دستگاههای ارتباطی صفحه رادار
modulation سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
homing guidance هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
modulating مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulates مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
decca سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
aided tracking سیستم ردیابی خودکار سیستم تعقیب خودکار هدفها
infrared line scan ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
clatter تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattered تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
traced ردیابی کردن رد پا
traces ردیابی کردن
traced ردیابی کردن
plots ردیابی کردن
track ردیابی کردن
tracked ردیابی کردن
tracks ردیابی کردن
trace ردیابی کردن رد پا
trace ردیابی کردن
plotted ردیابی کردن
plot ردیابی کردن
traces ردیابی کردن رد پا
radar comouflage استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
cone of silence مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
confusion reflector وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
gadgets نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadget نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
pursuits تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
pursuit تعقیب تعقیب کردن دنبال کردن
radar scan تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
primary وضعیت این ایستگاه موقت است و از یک ایستگاه به دیگری ارسال میکند
radiation scattering انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
imethod روش ارسال پیام یک طرفه ازیک ایستگاه به ایستگاه دیگر
neutralize track هدف را تعقیب نکنید دررهگیری هوایی تعقیب موقوف
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
dial up استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
string یک سری پیام که از یک ایستگاه به ایستگاه دیگرارسال میشود
aeronautical station ایستگاه ناوبری هوایی ایستگاه خدمات هوانوردی
emission control کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
witch-hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch-hunts محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
witch hunt محاکمه و تعقیب جادوگران تعقیب توهمات
transponder تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
signalling 1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
directional radar prediction تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar prediction بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radiotelegraph تلگراف رادیویی کردن
radiotelegraphic تلگراف رادیویی کردن
radiological monitoring ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
air station ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal balls گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
emission تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
emissions تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
demodulate از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
vocoder وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
elevation tracking دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
pursuing تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
sues تعقیب کردن
practises تعقیب کردن
suing تعقیب کردن
to follow up تعقیب کردن
traced تعقیب کردن
sued تعقیب کردن
sue تعقیب کردن
traces تعقیب کردن
prosecuting تعقیب کردن
prosecutes تعقیب کردن
track تعقیب کردن
tracked تعقیب کردن
chive تعقیب کردن
ensue تعقیب کردن
chivvies تعقیب کردن
chivvied تعقیب کردن
follow up تعقیب کردن
chivies تعقیب کردن
tails تعقیب کردن
chivied تعقیب کردن
tailed تعقیب کردن
chivvy تعقیب کردن
chivvying تعقیب کردن
tracks تعقیب کردن
trace تعقیب کردن
chivying تعقیب کردن
chace تعقیب کردن
ensues تعقیب کردن
ensued تعقیب کردن
tail تعقیب کردن
pursued تعقیب کردن
chased تعقیب کردن
chase تعقیب کردن
lay fast by the heels تعقیب کردن
lay by the heels تعقیب کردن
pursue تعقیب کردن
practicing تعقیب کردن
practising تعقیب کردن
chases تعقیب کردن
chasing تعقیب کردن
prosecute تعقیب کردن
practise تعقیب کردن
prosecuted تعقیب کردن
pursues تعقیب کردن
pursuing تعقیب کردن
image degradation کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
sued تعقیب قانونی کردن
sue تعقیب قانونی کردن
indicts تعقیب قانونی کردن
follow تعقیب کردن فهمیدن
tracked تعقیب مسیر کردن
indicting تعقیب قانونی کردن
indicted تعقیب قانونی کردن
tracks تعقیب مسیر کردن
followed تعقیب کردن فهمیدن
track تعقیب مسیر کردن
indict تعقیب قانونی کردن
sues تعقیب قانونی کردن
prosecutes تعقیب قانونی کردن
litigate تعقیب قانونی کردن
litigated تعقیب قانونی کردن
litigates تعقیب قانونی کردن
follows تعقیب کردن فهمیدن
litigating تعقیب قانونی کردن
suing تعقیب قانونی کردن
prosecute تعقیب قانونی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com