Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
volatile oils
روغنهای فرار یا بخارشدنی
Other Matches
synthetic oils
روغنهای مصنوعی روغنهای ترکیبی
evaporable
بخارشدنی
volatile
بخارشدنی سبک
enfleurage
عطرگیری بوسیلهء روغنهای جاذبinflame
aromatherapist
معالجهگر که از ماساژ با روغنهای معطر استفاده میکند
palmitic
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
lam
فرار کردن گریختن فرار
lamming
فرار کردن گریختن فرار
lams
فرار کردن گریختن فرار
vegetable oil
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
lard to butter
جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
desert
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserting
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
deserts
کویر فرار کردن ترک پست کردن از خدمت فرار کردن
leg bail
فرار
mercurial
فرار
drives
فرار گل زن
drive
فرار گل زن
loup
فرار
volatile
فرار
to take flight
فرار
transgressor
فرار و
scape
فرار
breakaway
فرار
evasive
فرار
subtile
فرار
escaping
فرار
escapes
فرار
escaped
فرار
bridge escape
فرار از پل
escape
فرار
escapement
فرار
defection
فرار
fled
فرار کرده
postern
راه فرار
scape
وسیله فرار
luft
خانه فرار
escaping
فرار از خاک
get away
فرار برو
escaping
فرار کردن
scape
فرار کردن
fugitively
بطور فرار
flight of capital
فرار سرمایه
escape velocity
سرعت فرار
escape trunk
دهلیز فرار
escape mechanism
وسیله فرار
escape hatch
دریچه فرار
hot money
پول فرار
escapable
فرار کردنی
escaping
گریز فرار
centrifugal
فرار از مرکز
loup
فرار کردن
capital flight
فرار سرمایه
fugitiveness
تمایل به فرار
nonvolatile
غیر فرار
scape of molecules
فرار ملکول ها
skedaddle
فرار کردن
to elope
فرار کردن
to run away
فرار کردن
to run off
فرار کردن
volatility product
فراورده فرار
volatile storage
حافظه فرار
volatile storage
انباره فرار
volatile memory
حافظه فرار
volatile file
پرونده فرار
volatile file
فایل فرار
volatile compound
ترکیب فرار
trailing edge
لبه فرار
to run away
فرار کردن
volatility product
محصول فرار
bolt-hole
راه فرار
bolt-holes
راه فرار
get away
<idiom>
فرار کردن
I made good my escape .
موفق به فرار شد
escapologists
اهل فرار
escapologist
اهل فرار
skip of the mat
فرار از تشک
escapism
فلسفه فرار
absconds
فرار کردن
scudding
فرار از باد
tax evasion
فرار از مالیات
fugitive
ناپایدار فرار
jailbreaks
فرار از زندان
fugitives
ناپایدار فرار
jailbreak
فرار از زندان
guy
فرار گریز
guys
فرار گریز
absconding
فرار کردن
desertion
فرار بیوفایی
absconded
فرار کردن
scarpered
فرار کردن
scarper
فرار کردن
scarpers
فرار کردن
getaway
گریز فرار
flees
فرار کردن
fleeing
فرار کردن
flee
فرار کردن
desertion
فرار از خدمت
abscond
فرار کردن
flyaway
فرار فراری
escape
فرار کردن
scarpering
فرار کردن
escaped
فرار از خاک
escapes
گریز فرار
getaways
گریز فرار
escaped
گریز فرار
escapes
فرار کردن
escapes
فرار از خاک
brain drain
فرار مغزها
escaped
فرار کردن
escape
فرار از خاک
escape
گریز فرار
give someone the slip
<idiom>
از کسی فرار کردن
skulked
از زیرمسئولیت فرار کردن
skulk
از زیرمسئولیت فرار کردن
bleeds
فرار کردن یک سیال
bleed
فرار کردن یک سیال
give out
<idiom>
اجازه فرار دادن
blockages
راه فرار را بستن
blockage
راه فرار را بستن
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
He ran away from scool .
از مدرسه فرار کرد
They escaped under cover of darkness.
درتاریکی شب فرار کردند
skulks
از زیرمسئولیت فرار کردن
To beak jail .
از زندان فرار کردن
skulking
از زیرمسئولیت فرار کردن
tax loopholes
روزنههای فرار مالیاتی
elopes
گریختن فرار کردن
shoo
باکیش فرار دادن
eloping
فرار کردن با معشوق
eloping
گریختن فرار کردن
nonvolatile storage
حافظه غیر فرار
tax evasion
فرار از پرداخت مالیات
elope
گریختن فرار کردن
flight square
خانه فرار شطرنج
shooing
باکیش فرار دادن
elope
فرار کردن با معشوق
breach of prison
جرم فرار از زندان
shooed
باکیش فرار دادن
shoos
باکیش فرار دادن
eloped
فرار کردن با معشوق
eloped
گریختن فرار کردن
elopes
فرار کردن با معشوق
fly
گریختن از فرار کردن از
kicked
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
kicking
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
To turn tail . To show a clean pair of heels .
فرار را بر قرار ترجیح دادن
kicks
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
To block the escape routes.
راههای فرار را مسدود کردن
kick
فرار ناگهانی درپایان مسابقه دو
skirl
بسرعت باد فرار کردن
transaction in order
معامله به قصد فرار از دین
to overrun one's creditors
از دست بستانکاران فرار کردن
preconcert
قبلا فرار ومدار گذاردن
photonegative
فرار کننده ودوشونده از نور
malingering
تعارض به منظور فرار ازخدمت
bolting
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolted
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolts
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
bolt
فرار یا منحرف شدن اسب ازمسیر
zapp flap
شکل ابتدائی فلپهای لبه فرار
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
Tell me hpw you escaped.
برایم بگه چطور فرار کردی
Tell me how you escaped?
بگو ببینم چطور فرار کردی ؟
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
boat people
پناهندگانی که با قایق از کشور خود فرار کنند
fire escape
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
fire escapes
پله کان مخصوص فرار در مواقع حریق
escapism
خودداری ازشرکت درکارهای سیاسی فرار از واقعیات
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
escapades
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
draft dodgers
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
draft dodger
کسی که از خدمت زیر پرچم فرار میکند
escapade
فرار و اختقا از ترس توقیف جفتک زنی
static
حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
negligent escape
فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
shunpike
جاده فرعی برای فرار ازپرداخت عوارض راه
evade
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading
فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
choke ring
رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
colds
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
coldest
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
colder
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold
اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
evasion and scape
تاکتیک فرار از اسارت واجتناب از دستگیری مجدد به وسیله دشمن
This is an elusive word .
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
capacitor
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
core
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
escapism
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
cores
1-حافظه مرکزی کامپیوتر. 2-روش ذخیره سازی غیر فرار در کامپیوترهای قدیمی
push up stack
سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
jet flap
فلپی که جریان هوا یاگازهای پر انرژی خارج شده در امتداد لبه فرار از روی ان عبور میکنند
tabbed flap
فلپی که لبه فرار ان لولا شده و تا زاویهای بزرگتراز زاویه اصلی بطرف پایین منحرف میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com