Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 147 (8 milliseconds)
English
Persian
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
Other Matches
heave away
بکشید
weight the sugar
قند را بکشید
tail on
طناب را بکشید
shame on you!
خجالت بکشید!
score it under
زیر ان خط بکشید
heave away
بالا بکشید
give it a rinse
انرا بشویید یا اب بکشید
haul down
فرمان پرچم را پایین بکشید
you shoud rinse it in lukewarm water.
در آب ولرم باید آنرا آب بکشید
Please help yourself ( with the food ) .
لطفا" برای خودتان غذا بکشید
Knock off your fighting right now!
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
neologisms
نو واژه
term
واژه
worded
واژه
terming
واژه
word
واژه
mosul
واژه
neologism
نو واژه
termed
واژه
buzz word
رمز واژه
punctuation for reference
زیر واژه
paronym
واژه هم ریشه
neolalia
واژه تراشی
loanword
واژه بیگانه
philologist
واژه شناس
loanword
واژه عاریه
lexicology
واژه شناسی
score out that word
ان واژه را خط بزنید
word order
ترتیب واژه ها
word blindness
واژه کوری
dictionary
واژه نامه
glossary
واژه نامه
buzz words
رمز واژه
wordbook
واژه نامه
word deafness
واژه کری
word count
واژه شماری
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
the root of a word
ریشه واژه
word book
واژه نامه
stimulus word
واژه محرک
wordbook
واژه نامه
keyword
واژه کلیدی
synonyms
واژه هم معنی
cognate
واژه هم ریشه
word-blindness
واژه کوری
synonyms
واژه مترادف
pejorative
واژه تحقیری
synonym
واژه مترادف
neologisms
واژه جدید
glossaries
واژه نامه
neologism
واژه تراشی
neologism
واژه جدید
glossary
واژه نامه
synonym
واژه هم معنی
coinage
ابداع واژه
worded
واژه سخن
neologisms
واژه تراشی
word
واژه سخن
dissylable
واژه دوهجائی
intercalation
واژه افزایی
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
wordage
کلمات واژه بندی
word span test
ازمون فراخنای واژه ها
word choice test
ازمون واژه گزینی
syncopation
کوتاه سازی واژه
homely
[British E]
<adj.>
خفه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
سنگین
[واژه تحقیری]
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
word building test
ازمون واژه سازی
octosyllable
واژه هشت هجائی
septisyllable
واژه هفت هجائی
logomachy
بازی واژه پردازی
prandial
واژه شوخی امیز
post fix
در پایان واژه چسباندن
polysllable
واژه جند هجائی
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
pentasyllable
واژه پنج هجائی
teragram
واژه چهار حرفی
word association test
ازمون تداعی واژه ها
homely
[British E]
<adj.>
بیمزه
[واژه تحقیری]
this word means a dog
این واژه یعنی سگ
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
spicery
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
God bless
[you]
!
خدا حافظ
[واژه کهنه]
dictionary
کتاب لغت واژه نامه
dictionaries
کتاب لغت واژه نامه
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
rebus
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
purism
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
nomenclature
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
catch-phrases
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrase
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
homely
[British E]
<adj.>
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
cantoria
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
bawdry
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
Genius Loci
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
sanshifter
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
anglo-chinois
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
to purify the person language
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
is intervocalic
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
logograph
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
split infinitive
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
split infinitives
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
the propriety of a term
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular
واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loans
عاریه واژه عاریه
loaning
عاریه واژه عاریه
loan
عاریه واژه عاریه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com