English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
nervure رگه اصلی شاهرگ
Other Matches
carotidal شاهرگ
artery شاهرگ
arteries شاهرگ
carotidal artery شاهرگ
aortas شریان بزرگ شاهرگ
aorta شریان بزرگ شاهرگ
mainlining مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlined مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainlines مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
mainline مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
radical اصلی
ingrown اصلی
immanent اصلی
seminal اصلی
radicals اصلی
mastered اصلی
isogeny هم اصلی
fundametal اصلی
quintessential اصلی
intrinsic اصلی
essentials اصلی
organic اصلی
arch اصلی
elementarily اصلی
arches اصلی
firsthand اصلی
native code کد اصلی
primordial اصلی
masters اصلی
first-hand اصلی
master اصلی
main attack تک اصلی
cardinals اصلی
aboriginal اصلی
genuine اصلی
aboriginals اصلی
germinal اصلی
parent اصلی
principle اصلی
primary اصلی
main deck پل اصلی
cardinal اصلی
primarily اصلی
main stem خط اصلی
inherent اصلی
main line خط اصلی
arch- اصلی
main lines خط اصلی
major اصلی
majored اصلی
majoring اصلی
head اصلی
line link خط اصلی
main door در اصلی
initialled اصلی
basic اصلی
initialing اصلی
rudimental اصلی
basics اصلی
principals اصلی
proto اصلی
mainlines اصلی
original اصلی
trunk خط اصلی
initialed اصلی
mainlines خط اصلی
mainlining خط اصلی
main خط اصلی
initial اصلی
mainlined اصلی
trunks خط اصلی
mainlined خط اصلی
principal اصلی
main <adj.> اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
elementary اصلی
functional اصلی
mainlining اصلی
vital <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
primitive اصلی
normative اصلی
prime اصلی
essential اصلی
elemental اصلی
fundamental اصلی
primal اصلی
text اصلی
texts اصلی
primes اصلی
primed اصلی
initials اصلی
originals اصلی
essential <adj.> اصلی
initialling اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
parant metal فلز اصلی
cardinal headings جهات اصلی
busbar شین اصلی
trunks سیم اصلی
backing metal فلز اصلی
initial پاراف اصلی
initial اصلی اغازی
decompilation به زبان اصلی
principal شرکت اصلی
authentic document مدرک اصلی
hardware دستگاههای اصلی
cardinal points جهات اصلی
cutting time زمان اصلی
basic ration جیره اصلی
basic pay حقوق اصلی
principals مجرم اصلی
main routine روال اصلی
principals شرکت اصلی
habitat جای اصلی
basic variable متغیر اصلی
basic size اندازه اصلی
base piece توپ اصلی
base of origin مبداء اصلی
principal مجرم اصلی
trunk سیم اصلی
bottom hole سوراخ اصلی
collector drain زهکش اصلی
current coil پیچک اصلی
basic shaft محور اصلی
essential بسیارلازم اصلی
inessentials غیر اصلی
initialling پاراف اصلی
prime mover محرک اصلی
prime movers محرک اصلی
main line نهر اصلی
initialling اصلی اغازی
main line کانال اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
mainspring انگیزه اصلی
inessential غیر اصلی
master switches کلید اصلی
master switch کلید اصلی
the four fundamental operation چهارعمل اصلی
motifs مایه اصلی
motif مایه اصلی
innate لاینفک اصلی
mother country کشور اصلی
mother countries کشور اصلی
cardinal number عدد اصلی
initials پاراف اصلی
initials اصلی اغازی
cardinal numbers عدد اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
essentials بسیارلازم اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com