Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
protective
زره حفافتی محافظت کننده
Other Matches
security countermeasures
اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
cladding
ماده محافظت کننده اطراف یک هسته هادی
automatic reset circuit breaker
محافظت کننده مدر که باافزایش بیش از حد مجازمدار را قطع میکند
final protective line
خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
protective
حفافتی
protective barrier
سد حفافتی
protective deck
پل حفافتی نا
security countermeasures
پیشگیریهای حفافتی
mimetism
تقلید حفافتی
preventive measure
اندازه حفافتی
security files
فایلهای حفافتی
security program
برنامه حفافتی
preventive maintenance
نگهداری حفافتی
shielding parameter
پارامتر حفافتی
rock facing
سنگریز حفافتی
guards
نرده حفافتی
preventive
ماده حفافتی
guarding
نرده حفافتی
shielding effect
اثر حفافتی
guard
نرده حفافتی
protective coloring
رنگینگی حفافتی
shielding constant
ثابت حفافتی
protective measure
اندازه حفافتی
protective equipment
تجهیزات حفافتی
protective fire
اتش حفافتی
protect bit
ذره حفافتی
protective ground
زمینه حفافتی
protective pitching
سنگریز حفافتی
security controls
کنترلهای حفافتی
protective cover
پوشش حفافتی
firepower umberella
چتر حفافتی اتش
pitching
فکافته سنگچین حفافتی
bed beaching
سنگ چین حفافتی کف
final protective fires
اخرین اتشهای حفافتی
security council
شورای حفافتی یکان
protective earthing
زمین کردن حفافتی
safeguarding
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards
قفل حفافتی یا تامین دار
seapainter
طناب حفافتی قایق ناو
safeguard
قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded
قفل حفافتی یا تامین دار
granfather file
یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
cared
محافظت
preservation
محافظت
care
محافظت
cares
محافظت
protection
محافظت
conservation
محافظت
aprons
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron
لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
thermal protection
محافظت حرارتی
stickability
قابلیت محافظت
normal maintenance
محافظت عادی
protects
محافظت کردن
shield
محافظت کردن
preserve wood
محافظت چوب
copy protection
محافظت از کپی
guards
محافظت کردن
preservation
محافظت جلوگیری
guarding
محافظت کردن
guard
محافظت کردن
protect
محافظت کردن
protecting
محافظت کردن
shields
محافظت کردن
sheltered
محافظت کردن
sheltering
محافظت کردن
shelters
محافظت حمایت
sheltering
محافظت حمایت
shelter
محافظت حمایت
sheltered
محافظت حمایت
shelter
محافظت کردن
shelters
محافظت کردن
cared
محافظت کردن مراقبت
security
محافظت شده یا رمزدار
protected storage
حافظه محافظت شده
care
محافظت کردن مراقبت
protected storage
انباره محافظت شده
cares
محافظت کردن مراقبت
reserved words
کلمههای محافظت شده
The Physics of Radiation Protection
فیزیک محافظت از پرتو
Health physics
فیزیک محافظت از پرتو
to screen
[from]
[با پرده]
محافظت کردن
[از]
right of self preservation
حق محافظت از سرحدات خود
protected passed pawn
پیاده رونده محافظت شده
parkas
نوعی کت برای محافظت از باد و باران
preserve
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserves
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
preserving
حفظ یا محافظت کردن باقی نگهداشتن
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
to screen one's eyes from the sun
از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
breaker
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
breakers
وسیله که با قط ع برق سایر اجزا را محافظت میکند
cassettes
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
variable
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
variables
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود
cassette
پوشش مقاوم برای نگهداری و محافظت نوار نغناطیسی
encipher
تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
blockhouse
ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
coverings
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
write protect
شیوهای برای محافظت ازنوشته شدن اطلاعات روی دیسک یا نوار
cover
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
goggles
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
covers
مانورکردن بطوریکه قایق عقبی جلو نیفتد محافظت از بدن باشمشیر
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
optical
شیشه یا پلاستیک محافظت شده با مواد محافظ برای ارسال پیاپی سیگنالهای نوری
fuse
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
dou
[در معماری چین و ژاپن بلوک چوبی شکاف دار که از طاقچه دیوارکوب محافظت می کند.]
fused
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fibre optics
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
counter fert
دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
screen
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screening, screenings
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screens
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
screened
محافظت کردن چیزی با صفحه نمایش , PSU در برابرواسط نمایش داده میشود
guard bit
یک بیت در کلمه ذخیره شده که بیان میکند آیا میتواند تغییر کند یا محافظت شده است
guard
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guards
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
guarding
چرم یا زه در قسمتی از چوب بازی لاکراس غلطاندن گوی به جلو یار برای محافظت ان از گوی حریف
enhance
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhancing
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhances
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
enhanced
عمل نرم افزار که از حالت محافظت شده CPU استفاده میکند تا به چندین برنامه DOS-MS اجازه اجرا در محیط چند منظوره بدهد
safety net
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
safety nets
وسیله سخت افزاری یا نرم افزاری که فایل ها وسیستم را از خطاهای موجود در صورت خرابی سیستم محافظت میکند
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
guard
محافظت کردن نگهبانی کردن
guards
محافظت کردن نگهبانی کردن
keep
اداره کردن محافظت کردن
keeps
اداره کردن محافظت کردن
guarding
محافظت کردن نگهبانی کردن
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com