Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
to work the land
زمین را زراعت کردن
Other Matches
cultivate
زراعت کردن
cultivates
زراعت کردن
cultivating
زراعت کردن
farmed
کاشتن زراعت کردن در
to cultivate vegetables
زراعت کردن سبزیجات
farm
کاشتن زراعت کردن در
farms
کاشتن زراعت کردن در
till
: کشت کردن زراعت کردن
tills
: کشت کردن زراعت کردن
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
aquiculture
زراعت با اب
cultivation
زراعت
agriculture
زراعت
farming
زراعت
aquiculture
زراعت
extensive cultivation
زراعت وسیع
extensive cultivation
زراعت سطحی
intensive cultivation
زراعت عمقی
farmable
زراعت کردنی
ceres
الهه زراعت ورستنی ها
demeter
الهه زراعت وحاصلخیزی
drylot
محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
ground
زمین کردن
grounding
زمین کردن
paralyses
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyse
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
زمین گیر کردن خنثی کردن
searched
مراقبت کردن از زمین
searched
کاوش کردن زمین
search
کاوش کردن زمین
searches
مراقبت کردن از زمین
searches
کاوش کردن زمین
searchingly
مراقبت کردن از زمین
searchingly
کاوش کردن زمین
search
مراقبت کردن از زمین
terrain spotting
تجسس کردن زمین
peneplain
فرسوده کردن زمین
to dig out
گود کردن زمین
protective earthing
زمین کردن حفافتی
to cultivate land
زمین را کشت کردن
dibble
گود کردن زمین
harrow
صاف کردن زمین
dig , in
گود کردن زمین
to clear land
زمین راصاف کردن
geodesy
مساحی کردن زمین
peneplane
فرسوده کردن زمین
to till the soil
زمین را کشت کردن
terrain spotting
دیدبانی کردن زمین
harrows
صاف کردن زمین
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
grubbed
زمین کندن جستجو کردن
grub
زمین کندن جستجو کردن
grubs
زمین کندن جستجو کردن
harrow
باچنگک زمین را صاف کردن
harrows
باچنگک زمین را صاف کردن
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
neutral earth
زمین کردن نقطه صفر
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
geologize
مطالعه علم زمین شناسی کردن
geologize
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
peg out
کوبیدن میخ چوبی در زمین پیاده کردن
hovering
پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
soil improvement
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
clippings
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clip
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clips
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
clipped
سد کردن راه حریف از پشت باانداختن خود به زمین
bow line
نوعی گره برای متصل کردن هواپیما به زمین
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
descentheight
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
fumbled
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbles
از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
send in
وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
lap
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped
یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
floor
کف زمین
this earthly round
زمین
domain
زمین
earthing
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floor
کف زمین
grass roots
کف زمین
aerospace
جو زمین
domains
زمین
acre
زمین
soiling
زمین
geodetically
زمین
soil
زمین
cinder track
زمین دو
extra terrestrial
زمین
grazes
زمین
cinder tracks
زمین دو
grazed
زمین
ground
کف زمین
graze
زمین
soils
زمین
globe
زمین
land n
زمین
real estate
زمین
ground line
خط زمین
globes
زمین
field
زمین
fielded
زمین
earths
زمین
fields
زمین
land
زمین
norland
زمین
acres
زمین
ground
: زمین
lackland
بی زمین
ground
زمین
earth
زمین
tellus
زمین
ground surface
کف زمین
floors
کف زمین
rooter
زمین کن
terrain
زمین
floored
کف زمین
waste land
زمین موات
geological
زمین شناختی
wold
زمین بائر
gores
زمین سه گوش
to go to grass
زمین خوردن
gored
زمین سه گوش
world shaking
زمین لرزه
rammer
زمین کوب
surveyors
زمین پیما
zemindar
زمین دارZeland
gore
زمین سه گوش
playing area
محدوده زمین
playing court
زمین بازی
to cast oneself down prostrate
زمین بوسیدن
landed
زمین دار
surveyor
زمین پیما
predial or prae
وابسته به زمین
slums
زمین زیربنا
geological
زمین شناسی
real estate
خرید زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com