Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
irrigable area
زمین قابل ابیاری
Other Matches
irrigable
قابل ابیاری
covenant runing with land
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
biosphere
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
arable
قابل زرع زمین مزروعی
croft
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
crofts
زمین قابل کشت پیوسته بخانه
scrubs
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing
زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
irrigation
ابیاری
irrigational schemes
طرحهای ابیاری
sprinkler irrigation
ابیاری بارانی
water system
سیستم ابیاری
border check irrigation
ابیاری نواری
irrigation system
شبکه ابیاری
border ditch irrigation
ابیاری نواری
subbing
ابیاری زیرزمینی
overirrigation
ابیاری اضافی
irrigative
ابیاری کننده
irrigational
وابسته به ابیاری
subsoil irrigation
ابیاری زیرزمینی
surface irrigation
ابیاری سطحی
irrigation consumption
مصرف ابیاری
catch feeder
جوی ابیاری
irrigation channel
کانال ابیاری
kharif irrigation
ابیاری تابستانه
systematic irrigation
ابیاری منظم
acequia
نهر ابیاری
irrigated
ابیاری کردن
irrigate
ابیاری کردن
over irrigation
فزون ابیاری
irrigates
ابیاری کردن
sewage irrigation
ابیاری فاضلاب
irrigating
ابیاری کردن
streams
جریان اب ابیاری جویبار
ideal irrigation interval
فاصله مطلوب ابیاری
take out gate
دریچه ابگیر ابیاری
streamed
جریان اب ابیاری جویبار
stream
جریان اب ابیاری جویبار
over irrigation
ابیاری بیش ازحد
tank irrigation
شبکه ابیاری با مخازن کوچک
aeration irrigation
ابیاری برای تهویه خاک
irrigationist
کسیکه در مسائل وابسته به ابیاری علاقمند است
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
redstone
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
موشک زمین به زمین پرشینگ
contour flight
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
dropped
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
drainage system
سیستم ابیاری سیستم تخلیه اب
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
geomagnetism
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
موشک زمین به زمین
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
sensible
قابل درک قابل رویت
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
قابل وصول قابل تفریق
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
ground resolution
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall.
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
surface to surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
surface missile
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grass roots
کف زمین
earths
زمین
land n
زمین
ground surface
کف زمین
lackland
بی زمین
aerospace
جو زمین
ground
: زمین
ground
زمین
earth
زمین
norland
زمین
floor
کف زمین
floor
کف زمین
ground
کف زمین
ground line
خط زمین
cinder track
زمین دو
cinder tracks
زمین دو
real estate
زمین
terrain
زمین
ground
[British]
[floor]
کف زمین
floored
کف زمین
floors
کف زمین
acre
زمین
domain
زمین
rooter
زمین کن
land
زمین
extra terrestrial
زمین
fielded
زمین
soil
زمین
grazes
زمین
domains
زمین
acres
زمین
tellus
زمین
soils
زمین
soiling
زمین
field
زمین
globe
زمین
globes
زمین
fields
زمین
graze
زمین
this earthly round
زمین
geodetically
زمین
earthing
زمین
grazed
زمین
landward
بسوی زمین
terrain
عوارض زمین
terrestrial
زمین خاکی
soil species
نوع زمین
mid court
وسط زمین
away
زمین حریف
terrain
زمین ناحیه
scrub land
زمین بایر
stamp one's foot
پا به زمین زدن
contour
عوارض زمین
laird
صاحب زمین
subbasement
زیر زمین
terrain features
عوارض زمین
strake
باریکه زمین
terrene
زمین سرزمین
science of geology
زمین شناسی
geophysics
زمین فیزیک
borderlands
زمین سرحدی
borderland
زمین سرحدی
soil creep
زمین خزه
mixed graze
توام زمین
playing field
زمین بازی
basement
زیر زمین
the terrestrial
کره زمین
playing field
زمین فوتبال
playing fields
زمین بازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com