English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
petite زن یا لباس کوچک اندازه
Other Matches
misifit لباس خارج از اندازه
It is a perfect fit. کاملا" اندازه است ( لباس ،کفش وغیره )
Borrowed garments never fit well . <proverb> لباس عاریه هرگز به خوبى اندازه نمى شود.
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
minimise کوچک کردن پنجره برنامه به اندازه یک نشانه
feelers وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
dial gage دستگاه اندازه گیری تغییربعدهای بسیار کوچک
feeler وسیله اندازه گیری فواصل بسیار کوچک
modules نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
micro اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
notebook computer یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
microcomputer اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
microprocessors UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
microprocessor UPC با کلمات با اندازه بزرگ که با اتصال یک عدد با بلاکهای سایز کوچک ساخته میشود
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
hinting در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
angle اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angles اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
analogues نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
processor ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage اندازه وسیله اندازه گیری
gage اندازه گیر اندازه گرفتن
widget آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
size 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
sizes 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
increment فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
increments فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
knobble برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin لیوان کوچک پیمانه کوچک
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
gauge اندازه اندازه گیر
gauged اندازه اندازه گیر
gauges اندازه اندازه گیر
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
measuring converter مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
moment of momentum اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
storage 1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
costume لباس
out fit لباس
clobbers لباس
outwall لباس تن
clobbering لباس
nightgowns لباس شب
nightgown لباس شب
costumes لباس ها
rosette گل لباس
clobber لباس
clothing لباس
frou frou خش خش لباس
clobbered لباس
rosettes گل لباس
evining dress لباس شب
flannels لباس
costume لباس
costumes لباس
garb لباس
dressing لباس
bathhouse لباس کن
accouterments لباس
oilskins لباس ضد اب
attire لباس
donkey jacket لباس
bibandtucker لباس
accouterment لباس
vestment لباس
dressings لباس
vesture لباس
flannel لباس
acoutrement لباس
untented بی لباس
regimental لباس هنگ
playsuit لباس ورزش
gashing خوش لباس
full dress لباس سلام
print dress لباس چیتی
gashes خوش لباس
habits لباس روحانیت
liveried دارای لباس
doffing لباس کندن
night robe لباس خواب
pajama لباس خواب
pinned گیره لباس
doff لباس کندن
doffed لباس کندن
gashed خوش لباس
gash خوش لباس
disguising لباس مبدل
disguises لباس مبدل
pinning گیره لباس
disguised لباس مبدل
disguise لباس مبدل
doffs لباس کندن
pin گیره لباس
seam درز لباس
necklines گردن لباس
neckline گردن لباس
menswear لباس مردانه
underclothes لباس زیر
underwear لباس زیر
rig لوازم لباس
wooly لباس پشمی
woolie لباس پشمی
wearer پوشنده لباس
water suit لباس ضد فشار اب
thing لباس موجود
vestment لباس رسمی
underclothing لباس زیر
tux لباس رسمی
spacesuit لباس فضایی
spacesuits لباس فضایی
seams درز لباس
attire لباس پوشاندن
survival suit لباس نجات
garb لباس پوشانیدن
housecoats لباس خانه
housecoat لباس خانه
put on <idiom> لباس پوشیدن
Full dress. Formal dress. لباس رسمی
Clinging clothes. Tight-fitting dress. لباس چسب تن
hangers چنگک لباس
sportswear لباس خودمانی
sportswear لباس راحت
sportswear لباس ورزش
tunicle لباس کوتاه
slip-ons لباس گشاد
slip on لباس گشاد
tights لباس تنگ
khaki لباس نظامی
masquerade لباس مبدل
masqueraded لباس مبدل
masquerades لباس مبدل
masquerading لباس مبدل
robe de chambre لباس خانه
uniform لباس فرم
uniform لباس یک شکل
uniforms لباس فرم
uniforms لباس یک شکل
rainwear لباس بارانی
liveries لباس مستخدم
regimental لباس نظامی
rags لباس مندرس
rag لباس مندرس
tou book لباس تکواندو
toggery لباس فروشی
to dress up لباس پوشیدن
to a onself لباس زیباپوشیدن
plains لباس غیرنظامی
plainest لباس غیرنظامی
plainer لباس غیرنظامی
plain لباس غیرنظامی
the long robe لباس قضائی
smoking jacket لباس اسموکینگ
slopwork لباس دوخته
uniform of the day لباس فصل
slack suit لباس راحتی
ski suit لباس اسکی
livery لباس مستخدم
ankle bracelet لباس ردیاب
finical خوش لباس
fearnought suit لباس نسوز
exposure suit لباس محافظ
driss uniform لباس رسمی
dressed in white لباس سفیدپوشیده
dress suit لباس رسمی شب
dreadnought لباس بارانی
disguisedly با لباس مبدل
dry suit لباس غواصی
wet suit لباس غواصی
wet suits لباس غواصی
tuxedo لباس رسمی
tuxedos لباس رسمی
flashproof لباس ضد شعله
flight gear لباس پرواز
undergarments لباس بزیر
haute couturer طراح لباس
electronic tag لباس ردیاب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com