English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (10 milliseconds)
English Persian
riparian ساحل رودخانه زی
Search result with all words
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
river bank ساحل رودخانه
river banks ساحل رودخانه
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
near bank ساحل نزدیک رودخانه
river line خط ساحل رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
stethe ساحل رودخانه
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
Other Matches
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
beach marker علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
ship to shore حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
shore to shore movement عملیات و حرکت مستقیم از یک ساحل به ساحل دیگر
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
onshore روی ساحل متوجه بطرف ساحل
inshore بطرف ساحل جلو ساحل
approach lane مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
glaciers رودخانه یخ
river line خط رودخانه
rever رودخانه
river clay گل رودخانه
river رودخانه
glacier رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
rivers رودخانه
the river karoon رودخانه کارون
potamology مبحث رودخانه ها
bight پیچ رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
river mouth دهانه رودخانه
river bed بستر رودخانه
riverward بطرف رودخانه
alpheus رب النوع رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
strand لایه رودخانه
an open river رودخانه باز
strands لایه رودخانه
river beds بستر رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
the karoon river رودخانه کارون
by water از راه رودخانه
ostiary دهانه رودخانه
stream رودخانه ابراهه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
upstream بالای رودخانه
conferva علف رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
levee کناره رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
headwater بالادست رودخانه
head stream سرچشمه رودخانه
euphrates رودخانه فرات
river trip مسافرت رودخانه ای
streamed رودخانه ابراهه
river trip گردش رودخانه ای
streams رودخانه ابراهه
low water فروکش اب رودخانه
beached ساحل
beach ساحل
beaches ساحل
coast ساحل
coasts ساحل
bank ساحل
landside ساحل
littoral ساحل
shores ساحل
banks ساحل
ashore به ساحل
causey ساحل
brae ساحل
shore ساحل
sea shore ساحل
rivage ساحل
bayou شاخه فرعی رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
interamnian واقع در میان دو رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
basin area حوزه ابریز رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
keelboat قایق پهن رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
basins حوزه رودخانه ابگیر
sluggish stream رودخانه با جریان کند
styx رودخانه عالم اسفل
span پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
chute شیب تند رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
coastwards بطرف ساحل
inshore به طرف ساحل
shores کرانه ساحل
coastward درامتداد ساحل
shores ساحل دریا
low lander ساحل نشین
onshore واقع در ساحل
on shore روی ساحل
near shore نزدیک به ساحل
coast guardsman ساحل بان
coastward بطرف ساحل
coastwards درامتداد ساحل
hard beach ساحل مستحکم
in- نزدیک ساحل
seashore ساحل دریا
land combat نبرد در ساحل
beach party تیم ساحل
in نزدیک ساحل
shore کرانه ساحل
coral reef ساحل مرجانی
shore ساحل دریا
coastwise درطول ساحل
seashores ساحل دریا
basegram پیام از ساحل
offshore از جانب ساحل
offshore دور از ساحل
bankside شیب ساحل
bank revetment پوشش ساحل
bank protection ساحل داری
backshore beach ساحل جزرو مد
backshore ساحل جزرو مد
back beach ساحل جزرو مد
attack group گروه تک به ساحل
sea coast ساحل دریا
shore duty خدمت ساحل
beaches ساحل شنی
beaches زدن به ساحل
beach ساحل شنی
beach زدن به ساحل
sandbanks ساحل شنی
seacoast ساحل دریا
beached ساحل شنی
sandbank ساحل شنی
shorelines خط ساحل یا خط ساحلی
shoreline خط ساحل یا خط ساحلی
beached زدن به ساحل
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
strath بستر پهن مسیر رودخانه
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
put out از ساحل عازم شدن
the wares beat the shore خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore امواج به ساحل می کوبد
Ivory Coast کشور ساحل عاج
landing beach ساحل پیاده شدن
shoring پیاده شدن در ساحل
seebreeze باد از دریا به ساحل
roadstead لنگرگاه دور از ساحل
lee shore ساحل در معرض باد
coast in point نقطه ورود به ساحل
bank line نخ ماهیگیری وصل به ساحل
hinterlands زمین پشت ساحل
bank angle زاویه شیب ساحل
hinterland زمین پشت ساحل
insides موج نزدیک ساحل
retract دور شدن از ساحل
retracted دور شدن از ساحل
waterside متعلق به کناردریا ساحل
retracting دور شدن از ساحل
retracts دور شدن از ساحل
ashore بکنار بطرف ساحل
shelf سراشیب ساحل دریا
bar خور پیشرفتگی اب به ساحل
inside موج نزدیک ساحل
coast defence سازمان پدافنداز ساحل
bars خور پیشرفتگی اب به ساحل
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com