Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
valhalla
سالن پذیرایی خدای اودین
Other Matches
drawing rooms
سالن پذیرایی
drawing room
سالن پذیرایی
parlormaid
کلفت یاپیشخدمت سالن پذیرایی
valkyrie
ندیمههای اودین
oceanus
خدای دریا خدای اقیانوس
entertainments
پذیرایی
entertainment
پذیرایی
reception
پذیرایی
receptions
پذیرایی
asclepius
خدای طب
entertain
پذیرایی کردن
entertained
پذیرایی کردن
lodge
پذیرایی کردن
lodged
پذیرایی کردن
lodges
پذیرایی کردن
parlour
اطاق پذیرایی
open house
پذیرایی از مهمان
palor
اطاق پذیرایی
parlours
اطاق پذیرایی
parlor
اطاق پذیرایی
parlors
اطاق پذیرایی
entertains
پذیرایی کردن
accessible
آماده پذیرایی
receives
پذیرایی کردن از
receptors
پذیرایی کننده
receptor
پذیرایی کننده
receive
پذیرایی کردن از
levee
مجلس پذیرایی
drawing rooms
اطاق پذیرایی
reception rooms
اتاق پذیرایی
reception room
اتاق پذیرایی
drawing room
اطاق پذیرایی
poseidon
خدای دریا
neptune
خدای دریاها
god the father
خدای پدر
odin
خدای خدایان
ares
خدای جنگ
godling
خدای کوچک
aeolian
خدای بادها
lar n
خدای خانگی
parcae
سه خدای سرنوشت
thank god
سپاس خدای را
the invisible
خدای نادیده
the supreme
خدای بزرگ
the supreme being
خدای تعالی
the infinite god
خدای سرمد
the ever lasting
خدای سرمد
titan
خدای خورشید
titans
خدای خورشید
my goodness (my God)
<idiom>
اوه خدای من
the almighty god
خدای قادرمطلق
the a of days
خدای ازلی
the supreme
خدای تعالی
red carpet
علامت پذیرایی مخصوص
at someone's beck and call
<idiom>
همیشه آماده پذیرایی
to keep open house
ازهرکس پذیرایی کردن
amusements
فریب خوردگی پذیرایی
wait on (someone) hand and foot
<idiom>
به هر نحوی پذیرایی کردن
entertainments
تفریحات پذیرایی کردن
accessibility
امادگی برای پذیرایی
presence chamber
اطاق بار یا پذیرایی
at home
پذیرایی در ساعت معین
amusement
فریب خوردگی پذیرایی
to serve oneself
از خود پذیرایی کردن
entertainment
تفریحات پذیرایی کردن
roll out the red carpet
<idiom>
حسابی پذیرایی کردن
amphitheater
سالن
coliseum
سالن
hymens
خدای عروسی ونکاح
hymen
خدای عروسی ونکاح
pluto
خدای عالم اسفل
mars
بهرام خدای جنگ
satrun
خدای بذر کاری
the ever lasting fod
خدای ازلی و ابدی
idol
خدای دروغی مجسمه
jahweh
یهو خدای یهود
He is a pastmaster at it .
خدای اینکار است
monotheism
اعتقاد به خدای واحد
latri
پرستش خدای برحق
do the honors
<idiom>
مثل یک مهماندا پذیرایی کردن
one's d.
روز پذیرایی شخص درهفته
welcoming
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
welcome
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
welcomed
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
welcomes
خوشامد گفتن پذیرایی کردن
hospitalization
پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
salon
سالن زیبایی
beauty salon
سالن زیبایی
arrival hall
سالن ورود
music hall
سالن موسیقی
basilica
سالن درازومستطیل
messes
سالن غذاخوری
mess
سالن غذاخوری
basilicas
سالن درازومستطیل
gallery
سرسرا سالن
living room
سالن نشیمن
living rooms
سالن نشیمن
gyms
سالن ژیمناستیک
gym
سالن ژیمناستیک
ballrooms
سالن رقص
ballroom
سالن رقص
galleries
سرسرا سالن
showrooms
سالن نمایشگاه
mass hall
سالن غذاخوری
mass hall
سالن نهارخوری
lobby
سالن انتظار
lobbies
سالن انتظار
colosseum
سالن بزرگ
arrival hall
سالن ورود
showroom
سالن نمایشگاه
music halls
سالن موسیقی
lobbied
سالن انتظار
concourse
سالن اصلی
lyceum
سالن بحث
salons
سالن زیبایی
the a of days
خدای سرمدی قدیم الایام
uranus
خدای اسمان فرزندزمین و پدرتیتان ها
ra
خدای افتاب مصریان قدیم
Jehovah
یهو خدای بنی اسرائیل
saturnalia
جشن خدای زحل عیاشی
hephaestus
خدای اتش وفلز کاریhipster
hermes
خدای بازرگانی ودزدی وسخنوری
minerva
صنایع یدی خدای پزشکی
sun disk
صفحه بالدارمظهر خدای افتاب
jhvh
یهوه خدای قوم یهود
trinity
معتقدبوجود سه اقنوم در خدای واحد
woden
"ادین " خدای روز چهارشنبه
board and lodging
خوابگاه با پذیرایی غذا
[در مهمانسرا یا هتل]
lobbied
سالن هتل و مهمانخانه
lobby
سالن هتل و مهمانخانه
departure hall
سالن ترک کردن
refectory
سالن ناهار خوری
refectories
سالن ناهار خوری
lobbies
سالن هتل و مهمانخانه
wardroom
سالن بیماران بیمارستان
amusement arcade
سالن بازیهای الکترونیکی
parlor car
سالن استراحت قطار
dramshop
سالن مشروب فروشی
lyceum
سالن سخنرانی عمومی
saloon
سالن زیبایی رستوران
indoor soccer
فوتبال داخل سالن
astrodome
سالن رسد خانه
saloons
سالن زیبایی رستوران
officer's mess
سالن غذاخوری افسران
beauty shop
سالن ارایش وزیبایی
dojang
سالن تمرین تکواندو
court tennis
تنیس داخل سالن
saloon car
واگن سالن دار
parthenon
پارتنون معبد خدای اتنا در اتن
pan-
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
pan
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
proteus
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته
priapus
خدای قدرت تناسلی جنس مذکر
incarnationist
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
pans
خدای مزرعه وجنگل وجانوران وشبانان
dionysus
>دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
apollo
خدای افتاب وزیبایی و شعر و موسیقی
satyric
وابسته به نیم خدای جنگلی دیو صفت
vesta
الهه رومی خدای اجاق وخانه داری
bacchic ornament
[وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
The hall has three exits.
سالن دارای سه خروجی است.
basilica
کلیساهایی که سالن دراز دارند
basilicas
کلیساهایی که سالن دراز دارند
cupids
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
kalki
نام دهمین واخرین مظهرvishnu خدای بزرگ هندوها
bacchic
وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
Cupid
خدای عشق که بصورت کودک برهنه مجسم شده
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
nave
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
naves
سالن کلیسا یا سایر سالنهای بزرگ
Is there a beauty salon in the hotel?
آیا سالن زیبایی در هتل هست؟
lounge car
قطار دارای سالن استراحت وتفریح
mess hall
سالن غذا خوری سرباز خانه
lounger
کسیکه در نیمکت یا در سالن انتظار استراحت میکند
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
pullman car
واگن سالن دار که جای خواب نیز دارد
gatecrasher
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
gatecrashers
کسیکه بدون بلیط یا پرداخت ورودیه داخل سالن شدهاست
apolline
[نوعی خطوط تزئینی مربوط به آپولو خدای خورشید در دوره باروک و رنسانس استفاده می شد.]
siva
خدای والامقام هندو که ازخدایان سه گانه یا تثلیث دین هندو بشمار میرود
lounge
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounging
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
lounges
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
dining facility
ساختمان ناهارخوری قسمت ناهارخوری سالن نهارخوری
lounged
اطاق استراحت سالن استراحت صندلی راحتی
Open-plan
<adj.>
سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
room-sized rug
فرش های ایرانی
[فرش های درباری]
[بافت این فرش ها که برای مفروش کردن تالارها و سالن های بزرگ استفاده می شود در ایران در اواخر قرن دوازدهم رواج یافت. بیشتر مشتریان کشورهای حوزه خلیج فارس و اروپایی اند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com