Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (2 milliseconds)
English	Persian
big	ستبر ادم برجسته
bigger	ستبر ادم برجسته
biggest	ستبر ادم برجسته
Other Matches
alto-rilievo	[ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
perspective spatial model	مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
embossing	طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
supereminent	برجسته فوق العاده برجسته
bas relif	حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency	نکته برجسته موضوع برجسته
salience	نکته برجسته موضوع برجسته
embossment	نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope	جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stoutest	ستبر
grossest	ستبر
grossing	ستبر
thicker	ستبر
thickest	ستبر
stalwart	ستبر
stout	ستبر
stouter	ستبر
burly	ستبر
robustious	ستبر
grosses	ستبر
grosser	ستبر
grossed	ستبر
sturdy	ستبر
sturdier	ستبر
thick	ستبر
stalwarts	ستبر
sturdiest	ستبر
gross	ستبر
pachyder mata	ستبر پوستان
pachydermatous	ستبر پوست
d. bed	ستبر مرگ
elephantine	کلان ستبر
thickens	ستبر کردن
thickened	ستبر کردن
thicken	ستبر کردن
robust	ستبر هیکل دار
robustly	ستبر هیکل دار
stereograph	نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse	برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph	عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
distinguished	برجسته
rilievo	برجسته
eminent	برجسته
laureate	برجسته
raised	برجسته
kenspeckle	برجسته
outstanding	برجسته
salient	برجسته
outstandingly	برجسته
illustrous	برجسته
relievo	برجسته
of d.	برجسته
crowned	برجسته
illustrated	برجسته
ridged	برجسته
staring	برجسته
pre eminent	برجسته
in relief	برجسته
prosilient	برجسته
starring	برجسته
masterwork	برجسته
relief emboss	برجسته
prominent	برجسته
noted	برجسته
mainline	برجسته
conspicuous	برجسته
prime	برجسته
par excellence	برجسته
primed	برجسته
primes	برجسته
mainlining	برجسته
pre-eminent	برجسته
overriding	برجسته
convex	برجسته
torose	برجسته
predominant	برجسته
mainlined	برجسته
dominant	برجسته
cordon bleu	برجسته
stereometric	برجسته
mainlines	برجسته
illustrious	برجسته
striking	برجسته
strikingly	برجسته
stereometric	خط برجسته
fash butt welding	جوش برجسته
anaglyph	تزئینات برجسته
high relief	نقوش برجسته
anaglyph	حجاری برجسته
illustriously	برجسته وار
mezzo relief	نیم برجسته
alto relievo	برجسته بلند
emboss	برجسته کردن
drop shadow	سایه برجسته
contour map	نقشه برجسته
embossed	برجسته شده
acrography	گچ کاری برجسته
basso relief	برجسته کوتاه
embossed alphabet	الفبای برجسته
bossing	ارباب برجسته
exaggerated stereoscopy	برجسته بین
bas relif	نقش کم برجسته
egregious	برجسته نمایان
front face	سطح برجسته
half relief	نیم برجسته
in relief	بطور برجسته
laureatel	شاعر برجسته
stereoscopic	برجسته بین
stereoscopics	برجسته نمایی
stucco relief	گچبریهای برجسته
to make one's mark	برجسته شدن
to put forward	برجسته نمودارکردن
to stand out	برجسته بودن
topographic map	نقشه برجسته
tyupical	نوبهای برجسته
cordon bleu	آدم برجسته
raised figure	طرح برجسته
to create an image for oneself as somebody	برجسته شدن
aegicrane	آذین برجسته سر
aegicranium	آذین برجسته سر
bas relif	نقوش برجسته
bas-relief	برجسته کاری
stereoscopic	برجسته بینی
stand out	برجسته عالی
stand out	برجسته بودن
magnific	معروف برجسته
mezzo rillievo	نیم برجسته
notbility	شخص برجسته
palmy	برجسته کامیاب
piece de resistance	فقره برجسته
projection welding	جوش برجسته
raised shoulder	شانه برجسته
relief emboss	نقشه برجسته
relief map	نقشه برجسته
relievo	برجسته کاری
saleint	برجسته چشمگیر
saleintiant	برجسته چشمگیر
salient pole	قطب برجسته
signalize	برجسته کردن
signally	بطور برجسته
smatt	برجسته زیرکانه
affigy	تصویر برجسته
bosses	ارباب برجسته
premiered	هنرپیشه برجسته
feat	کار برجسته
premiers	هنرپیشه برجسته
premier	هنرپیشه برجسته
bas-reliefs	برجسته کوتاه
effigy	تصویر برجسته
humdinger	تفوق برجسته
eminently	بطور برجسته
milestones	مرحله برجسته
bas-relief	نقش کم برجسته
feats	کار برجسته
effigies	تصویر برجسته
swells	برجسته شیک
premieres	هنرپیشه برجسته
premiering	هنرپیشه برجسته
premiere	هنرپیشه برجسته
bas-relief	برجسته کوتاه
swelled	برجسته شیک
humdingers	تفوق برجسته
swell	برجسته شیک
bas-reliefs	نقش کم برجسته
milestone	مرحله برجسته
leading	عمده برجسته
personage	شخص برجسته
bossed	ارباب برجسته
projects	برجسته بودن
projected	برجسته بودن
poet laureate	شاعر برجسته
relief	برجسته کاری
relief	حجاری برجسته
personages	شخص برجسته
boss	ارباب برجسته
distinguished	برجسته مهم
bas relief	نقش کم برجسته
bas relief	برجسته کوتاه
contour	نقشه برجسته
predominantly	بطور برجسته
project	برجسته بودن
topography	برجسته نگاری
bank	قسمت برجسته سر پیچ
person of f.	شخص برجسته یا با نفوذ
low relief	نقش نیم برجسته
narrative relief	نقش برجسته روایتی
oner	شخص یا چیز برجسته
banks	قسمت برجسته سر پیچ
narrative relief	نقش برجسته توصیفی
papillary lines	خطهای برجسته انگشتها
perspective spatial model	مدل برجسته بینی
raised type	حروف برجسته برای
distinguished rug	قالی با ارزش و برجسته
bosomed	دارای سینه برجسته
brilliantly	چنانکه برجسته باشد
vectograph	عکس برجسته بینی
to stand out in relief	برجسته یا روشن بودن
inconspicuous	غیر برجسته کمرنگ
to bring out in relief	برجسته یا روشن کردن
stereoscopy	سیستم برجسته بینی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com