English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (6 milliseconds)
English Persian
he took my words in good part سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
Other Matches
my words hurt his feelings سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
and all that و از اینگونه سخنان
voice-overs سخنان افزوده
tease سخنان نیشدارگفتن
teased سخنان نیشدارگفتن
w.wordsŠyelk=yolk سخنان بی مغز
teases سخنان نیشدارگفتن
your words offended her از سخنان شمارنجید
mumbo jumbo سخنان نامفهوم
voice-over سخنان افزوده
soothingly با سخنان نرم
teaze سخنان نیشدارگفتن
he was provoked by my words از سخنان من رنجید
get a rise out of someone <idiom> سخنان نیش دارزدن
he was provoked by my words سخنان من باو برخورد
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
to pour out abusive words سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
your words offended her سخنان شما به احساسات اوبرخورد
to pour oil on troubled water خشم کسیرا با سخنان نرم فرونشاندن
I take exception to the tone of your remarks. من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
to weigh one's word سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
to over hear any one سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
to strike a spark out of جرقه یابرق دراوردن از واداربه گفتن سخنان یکرکردن
echolalia تکرار و تقلید سخنان دیگران که گاهی نوعی مرض میشود
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
as well as بخوبی
truly بخوبی
beautifully بخوبی
it is safe to say بخوبی میتوان گفت
prettily بخوبی چنانکه باید
treatments تلقی
treatment تلقی
It is common knowledge that ... این را همه کس بخوبی میدانند که ...
native speaker سخنگوی بخوبی زبان مادری
as is well known چنانکه همه کس بخوبی میدانند
It's a well-known fact that .... این را همه کس بخوبی میدانند که ...
treat تلقی کردن
treated تلقی کردن
treats تلقی کردن
embracement حسن تلقی
well informed بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
ambidexter کسیکه هردودست بخوبی درفرمان اوباشد
shrug off با بی اعتنایی تلقی کردن
to salute with a smile با لبخند تلقی کردن
To take with a pinch of salt. با شک وتردید تلقی کردن
take in good part خوب تلقی کردن
to make a mystery of سری تلقی کردن
damm بد تلقی کردن لعنت فحش
the court penalized his act دادگاه عمل او را جزایی تلقی کرد
to drink in بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
print shop بسته گرافیکی ساده که چندین خدمت چاپی را بخوبی انجام میدهد
aspects نمود
growth نمود
growths نمود
aspect نمود
performance نمود
performances نمود
appearances نمود
appearance نمود
phenomenon نمود
life forms زی نمود
prospected نمود
life form زی نمود
prospect نمود
prospecting نمود
prospects نمود
phenomenon نمود تجلی
it had a europeanlook اروپایی می نمود
actescence نمود شیر
psychological make up نمود ذهنی
pseudomorphism نمود کاذب
macroscopic درشت نمود
year and day مدتی که اگر مجروح ضمن ان بمیردموضوع قتل عمد تلقی میشود
stratus لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
multiphase دارای چند نمود
he showed me kindness ابرازمحبت نسبت به من نمود
movable bridge پلی که میشودجابجا نمود
pseudomorphous دارای نمود کاذب
it had a europeanlook نمود اروپایی داشت
he proceeded to investigate it بتحقیق ان مبادرت نمود
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
incommutably بطوریکه نتوان معاوضه نمود
practicably چنانکه بتوان اجرا نمود
incompressibly بطوریکه نتوان متراکم یا خلاصه نمود
federal government دولتهای متشکله یک دولت اتحادی که از نظر دول خارجی فقط واحدهای اداری مستقل تلقی می شوند
economic determinism یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
irreversibly چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
judicial separaion در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
hatchment صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
ineradicably بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
dediction of way هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
hyperfocal distance نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
piggyback file فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
final set حالتی که بتن بطور کامل گرفته و بقدرکافی سخت شده که بتوان قالب براری نمود
propor tionably بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
fourteen points طرح برنامهای برای صلح که "وودرو ویلسن " رئیس جمهور امریکا در 8 ژانویه 8191 ضمن خطابهای به کنگره امریکا اعلام کرد و درواقع پیامی به کلیه ملل ودول جهان تلقی شد
notification عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
implied trust امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
fascism نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
locarno treaty بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com