Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
Other Matches
failures
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
posthypnotic
ناشی از اثرات بعدی خواب مغناطیسی
failure
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
cloud chamber effect
اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
counterweights
سربار
overloads
سربار
overloaded
سربار
overload
سربار
live load
سربار
surcharges
سربار
surcharge
سربار
counterweight
سربار
truck loading
سربار کامیون
over head
هزینه سربار
lane loading
سربار خط عبوری
burdens
هزینه سربار
burden
هزینه سربار
scoria
روباه سربار
overburden
لایه سربار
air furnace slag
سربار کوره هوایی
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
secondary effects
اثرات ثانوی
side effects
اثرات فرعی
spillover effects
اثرات خارجی
spread effects
اثرات نشر
range effects
اثرات بردی
spread effects
اثرات پراکندگی
thermal effects
اثرات حرارتی
side effects
اثرات جنبی
shoaling effect
اثرات کم عمق
range effects
اثرات برد
comulative action
اثرات کلی
chain effects
اثرات زنجیری
technological spillover
اثرات فنی
externalities
اثرات خارجی
linkage effects
اثرات زنجیری
equipotent
دارای اثرات برابر
emergent
مضر اثرات ناشیه
controlled effects
اثرات کنترل شده
desired effects
اثرات مورد نظر
contingent effects
اثرات احتمالی انفجار هستهای
accidentalism
اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
controlled effects
جنگ افزارهای با اثرات کنترل شده
troop safety
حفافت عده ها در مقابل اثرات ترکش اتمی
bioastronautics
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات
stochastic model
نمایش ریاضی سیستم که حاوی اثرات اعمال تصادفی است
estrogen
ماده که بطورطبیعی درگیاهان وجوددارد ودارای اثرات حیاتی مشابه است
thrashing
سربار مربوط به تعویض حافظه در سیستم حافظه مجازی
superadd
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
palettes
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
anti-
روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
information hiding
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
electrodynamics
شاخهای از علم فیزیک که درباره اثرات جریان برق برمعناطیس یا روی جریانهای الکتریکی دیگر یاروی خودشان بحث میکند
soft
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softest
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
solid-state
وسیله الکترونیکی که با اثرات سیگنالهای الکترونیکی یا مغناطیسی در ماده نیمه هادی کار میکند
epistasis
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
epistasy
اختفای اثرات یک نژاد بوسیله نژاد دیگری
dump
نقط های در برنامه که برنامه و داده اش در محل ذخیره سازی حفظ شده اند تا از اثرات خطاها جلوگیری شود
exception
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
phosphor
صفحه نمایش پوشیده شده که تصاویر نمایش داده شده در زمان طولانی تر از تنظیم مجدد برمی گرداند و اثرات نور را کم میکند
Due to
ناشی از
on account of somebody
[something]
ناشی از
even tual
ناشی
gauche
ناشی کج
emergent
ناشی
ills
ناشی
ill-
ناشی
ill
ناشی
mala filde
ناشی
therefrom
ناشی از ان
resulting
ناشی
resulted
ناشی
result
ناشی
due
ناشی از
descended
ناشی
amateurish
ناشی
dilettanti
ناشی
dilettantes
ناشی
dilettante
ناشی
muff
ناشی
skill less
ناشی
maladroit
ناشی
skilless
ناشی
muffed
ناشی
muffs
ناشی
resultant
ناشی
muffing
ناشی
rises
ناشی شدن از
awkwardness
ناشی گری
dittographic
ناشی ازتکراراشتباهی
rhapsodical
ناشی از احساسات
awkward
بی لطافت ناشی
due to an accident
ناشی از یک حادثه
awkward age
سن خامکار
[ناشی]
unfortunate
ناشی ازبدبختی
rises
ناشی شدن
sequent
منتج ناشی
toxic
ناشی از زهراگینی
adipic
ناشی ازچربی
abnerval
ناشی از عصب
novices
ادم ناشی
novice
ادم ناشی
guttural
ناشی از گلو
stingy
ناشی از خست
internal
ناشی ازدرون
as green as grass
<idiom>
کم تجربه و ناشی
emanating
ناشی شدن
emanates
ناشی شدن
irritative
ناشی از تحریک
jackleg
ناشی نادرست
issue
ناشی شدن
issued
ناشی شدن
rise
ناشی شدن از
variorum
ناشی ازچندمنبع
premune
ناشی از جلوگیری
rise
ناشی شدن
unperfect
ناشی نابلد
tisy
ناشی از مستی
unskil
ناشی بی مهارت
issues
ناشی شدن
emanated
ناشی شدن
emanate
ناشی شدن
gaucherie
ناشی گری
gremie
بی تجربه و ناشی
hypostatic
ناشی از ته نشینی
negligent
ناشی از بی مبالاتی
privative
ناشی از محرومیت
renunciatory
ناشی از انکار نفس
pot valour
دلپری ناشی از مستی
short sighted
ناشی از کوته نظری
associative inhibition
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
سهولت ناشی از تداعی
shear stress
تنش ناشی از برش
occupation authorities
اقتدارات ناشی از اشغال
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
toxic psychosis
روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority
اختیار ناشی از قیومت
occupation disease
امراض ناشی از کار
inexpertly
ازروی ناشی گری
shear failure
گسیختگی ناشی از برش
intuitional
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
ناشی از امعاء واحشاء
wind wave
موج ناشی از باد
ebb current
جریان ناشی از افت اب
inexpertness
ناشی گری بی تخصصی
renunciative
ناشی از انکار نفس
impiteous
ناشی از سخت دلی
profits a prendre
حقوق ناشی از مزارعه
royalistic
ناشی از شاه پرستی
diastrophic
ناشی ازتغییرات ارضی
ravening
حریص ناشی از حرص
shear crack
ترک ناشی از برش
damage feasant
خسارت ناشی از حیوانات
left handed
واقع در سمت چپ ناشی
vinculo matrimonii
ناشی از علقه زوجیت
scorbutic
ناشی از کمبود ویتامین C
rube
ادم دهاتی ناشی
despiteous
ناشی ازکینه یالج
war risks
خطرات ناشی از جنگ
wind wave
خیز اب ناشی از باد
kinetic energy
نیروی ناشی ازحرکت
resulted
ناشی شدن نتیجه
result
ناشی شدن نتیجه
transmission
خطای ناشی از اختلال در خط
proceeded
ناشی شدن از عایدات
flow
ناشی شدن فلو
transmissions
خطای ناشی از اختلال در خط
arising
رخ دادن ناشی شدن
sentiment
ضعف ناشی ازاحساسات
flowed
ناشی شدن فلو
arises
رخ دادن ناشی شدن
flows
ناشی شدن فلو
use inheritance
وراثت ناشی از کاربرد
ingenious
با هوش ناشی از زیرکی
arise
رخ دادن ناشی شدن
resulting
ناشی شدن نتیجه
proceed
ناشی شدن از عایدات
well-meaning
ناشی از قصد خوب
absorption losses
تلفات ناشی از جذب
indiscriminate
ناشی از عدم تبعیض
come
رخ دادن ناشی شدن
well meaning
ناشی از قصد خوب
thoughtless
لاقید ناشی از بی فکری
well-intentioned
ناشی از نیت خوب
internal
باطنی ناشی ازدرون
comes
رخ دادن ناشی شدن
idols of the market
اوهام ناشی از سخن وامیزش
well mcaning
خوش نیت ناشی از قصدخوب
idols of the cave
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
form drag
مقاومت ناشی از شکل جسم
excess demand inflation
تورم ناشی از مازاد تقاضا
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com