English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (6 milliseconds)
English Persian
outfoot سریعتر از رقیب
Other Matches
You beat me to the punch. تو از من سریعتر بودی.
You beat me to it. تو از من سریعتر بودی.
frictional unemployment اطلاعات ناقص مربوط به فرصتهای شغلی و عدم توانائی اقتصاددر تطابق دادن هر چه سریعتر افراد با مشاغل میباشد
input bound وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
RISC طراحی CPU که مجموعه دستورات آن حاوی دستورات سریع الاجرا وساده است که نوشتن برنامه را مشکلتر ولی سریعتر میکند
rivalled رقیب
rivaling رقیب
rivalling رقیب
opponent رقیب
opponents رقیب
competitress رقیب
corrival رقیب
emulative رقیب
rivals رقیب
rivaled رقیب
competitors رقیب
competitor رقیب
unapproachable بی رقیب
adversarial رقیب
vier رقیب
incomparable بی رقیب
rival رقیب
unrivaled بی رقیب
adversary رقیب
adversaries رقیب
inimitable بی رقیب
corrival رقیب شدن
antagonists رقیب دشمن
antagonist رقیب دشمن
vies رقیب شدن
vied رقیب شدن
vie رقیب شدن
upset باخت رقیب محبوب
contain جلو رقیب را گرفتن
outkick تندتر از رقیب دویدن
upsetting باخت رقیب محبوب
underprice قیمت کمتر از رقیب
upsets باخت رقیب محبوب
contained جلو رقیب را گرفتن
contains جلو رقیب را گرفتن
immortalize rug فرش جاودانی و بدون رقیب
area blocking سد راه کردن رقیب در منطقه معین
one upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
one-upmanship سبقت یا جلو افتادگی از حریق یا رقیب
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
brush block سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
upping جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
up جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
let point امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
burn off خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
accelerator winding سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
interlocking directorate حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
quick opener بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
extends گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extending گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
tacit collusion حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com