Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
macrogamete
سلول جنسی ماده بزرگتر
Other Matches
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
isogamete
سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
gametangium
سلول یا عضوسازنده سلول جنسی
gametangium
سلول جنسی
gonocyte
سلول جنسی
acrosome
برجستگی قدامی سلول جنسی نر
gametogenesis
ایجاد سلول جنسی قابل لقاح
gametocyte
سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
gamete
سلول جنسی بالغ قابل تکثیر انگل مالاریا
gametophore
سلول تغییر یافته و منشعب جنسی قابل لقاح
ovum
سلول نطفه ماده تخمک
gynandrous
نر و ماده دو جنسی
gonidium
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
gonadotrophin
ماده محرک غده جنسی
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
spermatid
سلول حاصله از تقسیم سلول منی سازکه تبدیل به سلول منی میشود
spermatogonium
سلول اولیه جنس نر سلول بیضه
oogamous
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
androgen
هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen
هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous
ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism
نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sex
احساسات جنسی روابط جنسی
sexes
احساسات جنسی روابط جنسی
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
doyen
بزرگتر
nonus
بزرگتر
doyens
بزرگتر
gt
بزرگتر از
greater than
بزرگتر از
headmen
بزرگتر
headman
بزرگتر
Sr
بزرگتر
pre eminent
بزرگتر
major
بزرگتر
greater
بزرگتر
bigger
بزرگتر
elder
بزرگتر
majored
بزرگتر
senior
بزرگتر
seniors
بزرگتر
majoring
بزرگتر
zoogamete
سلول
cell
سلول
cells
سلول
data cell
سلول
expands
بزرگتر کردن
bigbrother
برادر بزرگتر
increased
بزرگتر شدن
superior number
عدد بزرگتر
majordomo
بزرگتر خانه
increase
بزرگتر شدن
macronucleus
هسته بزرگتر
paramount
برتر بزرگتر
expanding
بزرگتر کردن
over size
بزرگتر از اندازه
brown major
براون بزرگتر
Big Brother
برادر بزرگتر
doubled up
دو برابر بزرگتر
samuel sen
سموئیل بزرگتر
increases
بزرگتر شدن
ge
بزرگتر از یا برابر با
expand
بزرگتر کردن
double
دو برابر بزرگتر
oversize
بزرگتر از اندازه
doubled
دو برابر بزرگتر
pixel
سلول تصویر
scarlet sage
سلول اتشی
cell
سلول یکنفری
photoelectric cell
سلول فتوالکتریک
solar cell
سلول خورشیدی
photoconductive cell
سلول فوتورسانا
phagocytosis
سلول خواری
odontoblast
سلول دندانی
photo cell
سلول فتوالکتریک
nerve cell
سلول عصبی
mononuclear
سلول یک هستهای
photoelectric cell
سلول فتوالکتریکی
selenium cell
سلول سلنیومی
cell
پیل سلول
cells
سلول یکنفری
germ cell
سلول تخم
cleave
شکافتن سلول
cleaved
شکافتن سلول
cleaves
شکافتن سلول
cellulated
سلول دار
cellule
سلول کوچک
cellular
سلول دار
cellulous
سلول دار
data cell
سلول داده
binary cell
سلول دودویی
gonium
سلول نطفه
cells
پیل سلول
memory cell
سلول حافظه
cytology
سلول شناس
lymph cell
سلول لنف
locular
سلول دار
celluloid
مانند سلول
accumulator cell
سلول اکومولاتور
active cell
سلول فعال
germ cell
سلول نطفه
galvanic cell
سلول گالوانی
stractural cell
سلول ساختاری
ward
سلول زندان
solar cells
سلول خورشیدی
storage cell
سلول انباره
wards
سلول زندان
unit cell
سلول واحد
transformer cell
سلول ترانسفورماتور
syncytium
سلول چند هسته ایی
whoppers
از اندازه بزرگتر عظیم
to increase
[to, by]
بزرگتر شدن
[به مقدار]
feck
سهم بزرگتر اکثریت
repot
در گلدان بزرگتر کاشتن
repotted
در گلدان بزرگتر کاشتن
repots
در گلدان بزرگتر کاشتن
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
repotting
در گلدان بزرگتر کاشتن
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
whopper
از اندازه بزرگتر عظیم
macronucleus
هسته سلولی بزرگتر
admedium lampholder
سرپیچ بزرگتر از معمولی
intracellular
واقع در درون سلول
gonocyte
سلول تولید کننده
ideal galvanic cell
سلول گالوانیکی ایده ال
interneuron
وابسته به سلول عصب
half cell potential
پتانسیل نیم سلول
interneural
وابسته به سلول عصب
spermatogonium
سلول موجد تخم
half cell reaction
واکنش نیم سلول
karyoplasm
پرتوپلاسم هسته سلول
endoderm
لیف درخت یا سلول
barrier layer cell
سلول لایه سدی
phagocyte
سلول بیگانه خوار
cellulosic
ساخته شده از سلول
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
progamete
سلول مولد تخمچه
primitive cell
سلول واحد ابتدایی
ectoclast
پوسته خارجی سلول
positive
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
Do you have anything bigger?
آیا چیزی بزرگتر دارید؟
He wants to bite off more than he can chew.
لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
loculus
سلول یا حفره تخمدان مرکب
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
enclosure
سلول تارکان دنیا
[دین]
karyokinesis
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
engram
تحولات دائمی هسته سلول
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
end centered unit cell
سلول واحد دو وجهی متقابل پر
eletric eye
سلول فوتوالکتریک چشم الکتریکی
microphage
سلول میکروب خوار کوچک
endosarc
قسمت درونی سفیده سلول
light sensitive cell
سلول حساس در برابر نور
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clouts
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
improper fraction
کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clouting
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clouted
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clout
هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
nucleolus
هستک گرد میان هسته سلول
biont
واحد مستقل موجود زنده سلول
fibrocyte
سلول دوکی شکل بافت همبندی
guard cell
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
photovoltaic cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
solar cell
سلول خورشیدی
[الکترونیک مهندسی برق]
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
gonogenesis
کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
chromatolysis
تجزیه وتحلیل مواد رنگی سلول
His eye is bigger than his belly.
<proverb>
چشمش بزرگتر از شکمش مى باشد (یریص و پر خور).
overslaugh
بخشودگی از کاری برای انجام کار بزرگتر
overload
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloaded
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
overloads
ارسال داده با نرخ بزرگتر از فرفیت کانال
histogram
نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
unipotent
دارای قدرت رویش در یک جهت یا بصورت یک سلول
characteristic
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically
مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
superscript
ححرف کوچکی که بزرگتر از خط طبیعی حروف چاپ شود.
zero condition
حالت یک سلول مغناطیسی زمانی که صفر را نمایش میدهد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com