Total search result: 201 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
multipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند |
|
|
Other Matches |
|
bipropellant |
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده |
charactristic lenght |
نسبت حجم محفظه احتراق به مساحت دهانه ورودی موتوردر راکت |
residence time |
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند |
reversal |
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند |
reversals |
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند |
torch pot |
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی] |
ullage |
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت |
multi chamber |
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند |
central refueling provisions |
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند |
combustion starter |
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند |
zeeman |
پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند |
combustion area |
محفظه احتراق |
combustion chamber |
محفظه احتراق |
combustor |
محفظه احتراق |
rocket fuel |
سوخت راکت |
cannular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
can annular |
محفظه احتراق حلقوی شکل |
burner cans |
محفظه احتراق موتورهای توربینی |
plug nozzle |
نازلی در موتورهای راکت بامحفظه احتراق حلقوی وپیچشی |
liquid rocket |
راکت سوخت مایع |
breeder rocket |
راکت سوخت ساز |
cans |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
can |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
canning |
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق |
hot test |
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد |
burner compartment |
قسمتی از روپوش موتور که روی محفظه احتراق قرارگرفته است |
afterburning |
عملیات بعد از احتراق سوخت |
backhands |
باپشت راکت ضربت وارد کردن |
backhand |
باپشت راکت ضربت وارد کردن |
data link |
راه اصلی که اطلاعات در ان بصورت دیجیتال منتقل میشوند |
boost rocket |
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر |
volumetric loading/density |
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته |
periodicals |
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند |
saddle bag |
خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.] |
cartridge |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
cartridges |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
to break into something |
از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن |
restricted propellant |
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد |
discrimination |
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار |
branch |
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند |
branches |
در مدارات الکتریکی قسمتی ازیک شبکه متشکل از یک یا چندالمنت دو ترمینالی که بصورت سری به یکدیگرمتصل شده اند |
characters |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
character |
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود |
compression ignition |
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل |
diesel ramjet |
موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است |
wobble pump |
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی |
buffer chamber |
جان لوله محفظه ضربت گیر محفظه دافع |
crossfiring |
اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود |
conservation [darn] |
مرمت و رفوگری فرش که بیشتر بصورت عمل مکانیکی بوده و جهت جلوگیری از پیشرفت خرابیو اصلاح نسبی خسارت وارد شده صورت می گیرد |
premature ignition |
احتراق نابهنگام احتراق بیموقع |
air metering force |
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند |
atomizers |
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت |
atomisers |
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت |
charges |
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد |
charge |
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد |
atomizer |
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت |
decollate |
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی |
critical grid current |
جریان احتراق شبکه ولتاژ احتراق شبکه |
consolidation |
ادغام دو یاچند موسسه |
ligature |
دو یاچند حرف متصل بهم |
merger |
یکی شدن دو یاچند شرکت |
mergers |
یکی شدن دو یاچند شرکت |
block |
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی |
syndactyl |
دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده |
blocked |
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی |
blocks |
اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی |
dogfight |
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی |
tacit |
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور |
blocs |
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی |
bloc |
جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی |
dogfights |
جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی |
waggonette |
گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد |
wake up |
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد |
holding company |
شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند |
picker |
دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.] |
tips |
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت |
phonendoscope |
شنیده میشوند |
bulb angle |
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد |
crankcase upper half |
قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی |
organized |
متشکل |
formant |
متشکل |
i had scarely arrived |
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ... |
boxes are made of wood |
جعبه ها از چوب ساخته میشوند |
plastic zone |
منطقهای که در ان خاکها زیر و رو میشوند |
organizing |
متشکل کردن |
unaligned |
غیر متشکل |
endarch |
متشکل در خارج |
organises |
متشکل کردن |
organizes |
متشکل کردن |
organize |
متشکل کردن |
organising |
متشکل کردن |
racket |
راکت |
racquet |
راکت |
gutting |
زه راکت |
rocketed |
راکت |
rockets |
راکت |
rocketing |
راکت |
gut |
زه راکت |
rocket |
راکت |
racquets |
راکت |
guts |
زه راکت |
alluvial deposit |
موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند |
avoirdupois |
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند |
single |
استفاده از اعدادی که در یک کلمه ذخیره میشوند |
bitty |
متشکل از قطعات ریز |
reorganizing |
دوباره متشکل کردن |
reorganises |
دوباره متشکل کردن |
reorganising |
دوباره متشکل کردن |
reorganised |
دوباره متشکل کردن |
reorganize |
دوباره متشکل کردن |
reorganizes |
دوباره متشکل کردن |
reorganized |
دوباره متشکل کردن |
party |
دسته متشکل جمعیت |
gimmal |
متشکل ازقطعات مرتبط |
breeder rocket |
راکت زاینده |
rocket motor |
موتور راکت |
fired |
پرتاب راکت |
fire |
پرتاب راکت |
hybrid rocket |
راکت مختلط |
ion rocket |
راکت یونی |
racket |
راکت تنیس |
rocket engine |
موتور راکت |
racquets |
راکت تنیس |
asroc |
راکت ضد زیردریایی |
rocket sonde |
راکت هواشناسی |
rocket thrust |
تراست راکت |
fires |
پرتاب راکت |
archers |
راکت صوتی |
archer |
راکت صوتی |
racquet |
راکت تنیس |
ramrocket engine |
موتور رم راکت |
ideal rocket |
راکت ایده ال |
terrtorialize |
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن |
pronominal adjective |
صفتی که اگر موصوف آن را بیندازند ضمیر میشوند |
bird's eye perspective |
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند |
plasmodium |
نوعی از پلاسمودیدها که انگل یاختههای خون میشوند |
lohmannizing |
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ |
e c s c (european coal & steel commissio |
سازمان متشکل ازنمایندگان بلژیک |
tetraspore |
گروهی متشکل ازچهار هاگ |
stanzaic |
متشکل از چند بند شعر |
nation-state |
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت |
geodesic dome |
گنبد متشکل ازسطوح هندسی |
nation-states |
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت |
council of entent |
متشکل از جمهوریهای افریقایی داهومی |
nation state |
حکومت متشکل از یک قوم یا یک ملت |
forehands |
ضربه با روی راکت |
backhand |
ضربه با پشت راکت |
forehand |
ضربه با روی راکت |
press |
قاب راکت تنیس |
presses |
قاب راکت تنیس |
paddling |
راکت پینگ پنگ |
paddles |
راکت پینگ پنگ |
paddled |
راکت پینگ پنگ |
paddle |
راکت پینگ پنگ |
backhands |
ضربه با پشت راکت |
ballistic |
مربوط بعلم حرکت اجسامی که درهوا پرتاپ میشوند |
hauls |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
hauled |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
haul |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
in love - engaged - married |
عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند] |
oxyhydrogen blowpipe |
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند |
back plate |
صفحه متحرکی که سیلندرچرخ و کفشکها روی ان سوار میشوند |
hauling |
همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند |
phonoscope |
التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند |
voter |
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند |
voters |
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند |
contentions |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
contention |
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند |
beam column framing |
ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون |
diarchy |
سیستم حکومت متشکل از دو رکن مستقل |
lignocellulose |
مواد سلولزی متشکل بافتهای چوبی |
aeolus |
نوعی راکت صوتی دریایی |
wood shot |
ضربه با قسمت چوبی راکت |
tennis grip |
طرز گرفتن راکت تنیس |
sweet spot |
قسمت مرکزی راکت یا چوب |
aerobee |
نوعی راکت تجسسی دریایی |
forlorn hope |
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند |
bulb root |
وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند |
coated chippings |
خورده سنگهای قیراندود شدهای که در سطح جاده پخش میشوند |
herdic |
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند |
green manure |
گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند |
variable stroke |
پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند |
recombinant |
موجود دارای صفات ارثی متشکل جدید |
nordic council |
شورای اسکاندیناوی مجمع متشکل ازنمایندگان دانمارک |
DNA double helix |
[یک ساختار دو رشته ایی متشکل از ۴ نوکلئوتید است. ] |
jo bolt |
نوعی پرچ با دندانههای داخلی متشکل از سه قسمت |
craft union |
اتحادیه متشکل از متخصصین فن یاصنعت یا حرفه خاص |
burns |
کارکردن موتور راکت طبق برنامه |
sponged |
لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ |
burn |
کارکردن موتور راکت طبق برنامه |
sponge |
لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ |
swings |
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد |
swing |
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد |
tetherball |
نوعی بازی دو نفره با راکت وتوپ |
sponging |
لایه اسفنجی راکت پینگ پنگ |
squash rackets |
یکجو رتوپ بازی که ماننداست به راکت |
windbreak |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
windbreaks |
درختستان یابوته هایی که برای جلوگیری از وزش باد کاشته میشوند |
eft |
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند |
peach design |
نقش هلو [این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.] |