English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
English Persian
dazzle سوسو زدن کور کردن موقت
dazzled سوسو زدن کور کردن موقت
dazzles سوسو زدن کور کردن موقت
dazzling سوسو زدن کور کردن موقت
Other Matches
blink سوسو زدن تجاهل کردن
blinked سوسو زدن تجاهل کردن
blinks سوسو زدن تجاهل کردن
suspension of arms اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore موقت شاغل مقامی بطور موقت
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
gleamed سوسو
gleams سوسو
gleam سوسو
flickers سوسو
gleaming سوسو
flickered سوسو
flicker سوسو
simper سوسو زدن
simpered سوسو زدن
glimmered سوسو زدن
gleams سوسو زدن
simpering سوسو زدن
glimmer سوسو زدن
gleaming سوسو زدن
gleamed سوسو زدن
shimmer سوسو زدن
gleam سوسو زدن
glimmers سوسو زدن
simpers سوسو زدن
shimmering سوسو زدن
shimmered سوسو زدن
shimmers سوسو زدن
juryrig برپا کردن موقت
flickery مثل نور سوسو
juryrig سوار کردن موقت وسایل
time charter کرایه کردن موقت کشتی
cff بسامد شاخص در سوسو زدن
critical flicker frequency بسامد شاخص در سوسو زدن
chatoyance تلالو متغیر سوسو زنی
flitter سوسو زدن نور چراغ
comment ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
refresh buffer یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
adhoc موقت
makeshift موقت
pro tempore موقت
provisional موقت
interim موقت
pontoon پل موقت
temporary موقت
pontoons پل موقت
pontoon bridge پل موقت
intrim موقت
stopgaps چاره موقت
modulus vivendi قار موقت
stopgap چاره موقت
kluged ترسیم موقت
x site انبار موقت
tabernacle پرستشگاه موقت
drop tank تانک موقت
brettys سنگر موقت
buffer حافظه موقت
detention pending trial حبس موقت
dazzle کوری موقت
temporary hardness سختی موقت
temporary gauge اشل موقت
short time duty کار موقت
debarkation hospital بیمارستان موقت
temporary duty ماموریت موقت
temporary duty شغل موقت
temporalty بطور موقت
temporal life زندگی موقت
provisional به طور موقت
bridging leon اعتبار موقت
interim plan برنامههای موقت
bridging leon وام موقت
bretess سنگر موقت
dazzling کوری موقت
bretex سنگر موقت
bretesse سنگر موقت
charge d'affaires of the embassy کاردار موقت
bretise سنگر موقت
coffer dam سد انحرافی موقت
cofferdam بند موقت
tentative ازمایشی موقت
interim financing پرداخت موقت
lean-tos پناهگاه موقت
blackout بیهوشی موقت
suspension of arms اتش بس موقت
blackouts بیهوشی موقت
modus vivendi توافق موقت
false work حائل موقت
ischemia کم خونی موقت
lean-to پناهگاه موقت
armistices صلح موقت
armistice صلح موقت
interim certificates گواهی موقت
bretisee سنگر موقت
temporary marriage ازدواج موقت
timbering چوبست موقت
temporary road راه موقت
dazzles کوری موقت
temporary works کارهای موقت
provisional scrip تصدیق موقت
the pro tem chief رئیس موقت
temporarily بطور موقت
temporary wife زوجه موقت
dazzled کوری موقت
temporary storage انباره موقت
protem موقتا موقت
temporary storage حافظه موقت
temporary structures ساختمانهای موقت
suspensions اخراج موقت
term insurance بیمه موقت
suspension اخراج موقت
interim injunction حکم توقیف موقت
pontoon پل موقت نظامی زدن
pontoons پل موقت نظامی زدن
kludge سخت افزار موقت
covering note بیمه نامه موقت
beach dump انبار موقت ساحلی
rendezvous area منطقه تجمع موقت
shells برنامه خروج موقت
shelling برنامه خروج موقت
shell برنامه خروج موقت
lapsing برگشت انحراف موقت
lapses برگشت انحراف موقت
lapse برگشت انحراف موقت
locumtenens کفیل جانشین موقت
convening authority فرماندار موقت نظامی
convening authority مقام صلاحیتدار موقت
cover note بیمه نامه موقت
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
drug holiday ترک موقت دارو
air commodore سرتیپ موقت هوایی
hardest خطای موقت در سیستم
pontoneer مامور پل موقت سازی
harder خطای موقت در سیستم
hard خطای موقت در سیستم
alternate water terminal بارانداز ابی موقت
acting sublieutenant ناوبان دوم موقت
scrip گواهی نامه موقت
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
pontonier مامور پل موقت سازی
shadow memory حافظه ثانوی موقت
provisionally بطور موقت عجالتا"
provisorily بطور شرطی یا موقت
provisional order دستور موقت اداری
provisional scrip تصدیق موقت سهام
provisional statement صورت وضعیت موقت
parley مذاکره درباره صلح موقت
truce قرارداد متارکه موقت جنگ
truces متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
stopgap وسیله موقت دریچه انسداد
keyboard buffer حافظه موقت صفحه کلید
registers ذخیره موقت دستورات اجرایی
registering ذخیره موقت دستورات اجرایی
kludge سیستم نرم افزار موقت
progress payments پرداختهای موقت یا علی الحساب
truce متارکه یا صلح یا اتش بس موقت
truces قرارداد متارکه موقت جنگ
fifo فضای ذخیره سازی موقت
parleyed مذاکره درباره صلح موقت
tenancies مدت اجاره مالکیت موقت
parleys مذاکره درباره صلح موقت
stopgaps وسیله موقت دریچه انسداد
register ذخیره موقت دستورات اجرایی
quia timet قرار تامین دستور موقت
tenancy مدت اجاره مالکیت موقت
parleying مذاکره درباره صلح موقت
clipboards 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
transients وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
blip عقب زدن اتومبیل بطور موقت
output ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
clipboard 1-فضای ذخیره سازی موقت داده 2-
secondary وضعیت موقت ایستگاه دریافت داده
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
transient وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
coffer-dam [مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
blips عقب زدن اتومبیل بطور موقت
suspended animation وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
jumpers اتصال موقت روی تخته مدار
outputs ذخیره موقت داده که خارج خواهد شد
jumper اتصال موقت روی تخته مدار
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
transients خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
window تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
transients بخشی از حافظه موقت که در مدت زمانی رخ میدهد
stack ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stacked ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
tasks ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
stations وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
register تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
stacks ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
station وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
task ذخیره موقت کارهای منتظر برای پردازش
holding area منطقه توقف موقت [هوا فضا] [هوانوردی ]
registering تعدادثباتها یی که برای ذخیره موقت استفاده می شود
stationed وضعیت موقت یک ایستگاه که داده را بازیابی میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com