English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 181 (2 milliseconds)
English Persian
hellward سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
Other Matches
nether world دوزخ
inferno دوزخ
infernos دوزخ
gehenna دوزخ
the lower regions دوزخ
the bottomless pit دوزخ
hell hound سگ دوزخ
infernal regions دوزخ
nether region دوزخ
hell دوزخ
tartarus دوزخ
pandemonium مرکز دوزخ
the pit چاه دوزخ
hell fire اتش دوزخ
apollyon مالک دوزخ
hellward سوی دوزخ
limbo کنار دوزخ
acheron دوزخ عالم اسفل
pandemonium کاخ شیطان دوزخ
hellishness خویی که شایسته دوزخ باشد
cerberus سگ سه سری که پاسبان دوزخ بوده مستحفظ
mutilator برنده
incisory برنده
conductive برنده
winners برنده
deferent برنده
high proof برنده
discoverer پی برنده
foretooth برنده
incisor tooth برنده
discoverers پی برنده
winner برنده
portative برنده
winnings برنده
vehicle برنده
heuristic پی برنده
scissile برنده
cutter برنده
cutters برنده
cutting برنده
vehicles برنده
incisive برنده
trenchant برنده
winning برنده
perseus برنده سر دیو
edged tool الت برنده
edge tool الت برنده
winning move حرکت برنده
dissolvent حل کننده برنده
winning position پوزیسیون برنده
deferent بیرون برنده
wearing تحلیل برنده
shoo-in <idiom> برنده مطلق
cutting head نوک برنده
winner of a match برنده مسابقه
outpoint برنده با امتیاز
prizer برنده جایزه
prizewinner برنده جایزه
medalist برنده مدال
matrolinous بارث برنده
lacerative برنده یا درنده
promotor پیش برنده
incisively بطور برنده
impellor پیش برنده
impeller پیش برنده
highest bidder برنده مزایده
propulsive جلو برنده
resolutive تحلیل برنده
gonfalonier برنده پرچم
gestatorial برنده پاپ
uplifter بالا برنده
utilizer بکار برنده
persi برنده سر دیو
victor برنده مسابقه
raiders یورش برنده
medallist برنده مدال
medallists برنده مدال
contender برنده احتمالی
raider یورش برنده
decision برنده با امتیاز
decisions برنده با امتیاز
heiress ارث برنده زن
users بکار برنده
user بکار برنده
heiresses ارث برنده زن
dark horse برنده غیرمترقبه
dark horses برنده غیرمترقبه
contenders برنده احتمالی
victors برنده مسابقه
propelling پیش برنده
medalists برنده مدال
annihilator از بین برنده
promoters پیش برنده
uptake بالا برنده
achiever از پیش برنده
promoter پیش برنده
boosters بالا برنده
booster بالا برنده
winner برنده بازی
winners برنده بازی
myrmecophilous بهره برنده ازمورچه
limivorous فرو برنده گل ولای
jackpot برنده تمام پولها
nonwinner هرگز برنده نشده
Nobel Prize winner برنده جایزه نوبل
walk all over someone <idiom> براحتی برنده شدن
decisions برنده کشتی با امتیاز
carry the day <idiom> برنده یا موفق شدن
decision برنده کشتی با امتیاز
painstakingly ساعی رنج برنده
raise the hand بالابردن دست برنده
won ending اخر بازی برنده
winterer بسر برنده زمستان
jackpots برنده تمام پولها
backsword شمشیر یک لبهء برنده
file cutter قسمت برنده سوهان
Nobel laureate برنده جایزه نوبل
emulous رشک برنده طالب
liquidators برچیننده از بین برنده
liquidator برچیننده از بین برنده
emasculatory برنده نیروی مردی
painstaking ساعی رنج برنده
cutler فروشنده الات برنده
chung seung برنده هوگوابی تکواندو
emasculative برنده نیروی مردی
bearing capacity قدرت برنده باربرد
benefitical منتفع فایده برنده
benefic فایده برنده نیکوکار
To win on points. با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
to ease to a victory به سادگی برنده شدن [ورزش]
assimilator تحلیل برنده همانند سازنده
sharp tongued بکار برنده سخنان زننده
to scramble a victory بزحمت برنده [پیروز] شدن
scissors چیز برنده قطع کننده
maidens اسبی که هنوز برنده نشده
maiden اسبی که هنوز برنده نشده
novillero گاوبازی که هنوز برنده نشده
hoong seung برنده هوگو قرمز تکواندو
cutting angle سطح برنده تیغه برش
hybrid propulation نیروی پیش برنده مختلط
gulf هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs هر چیز بلعنده وفرو برنده
cupholder برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
blade قسمت برنده لبههای تیغ دار
runner-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
waltz off with <idiom> فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
dye-remover از بین برنده رنگ [سفید کننده]
procrustean بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
I have not played my trump ( winning ) card . ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliating agent عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
shoo in کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
defoliants مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
maiden race مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
The tongue is not steel , yet it cuts. <proverb> زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
free-for-all اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
compound helicopter هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
winner's circle محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicate تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
selling race مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
skittle که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
medallists دارای مدال برنده مدال
medalist دارای مدال برنده مدال
medallist دارای مدال برنده مدال
medalists دارای مدال برنده مدال
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com