English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
the policy of the government سیاست دولت
Search result with all words
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
laisser faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
laissez faire عدم مداخله سیاست عدم مداخله دولت دراموراقتصادی
plateform اعلامیه سیاست دولت
libertarian طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
Other Matches
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
We are firm believers that party politics has no place in foreign policy. ما کاملا متقاعد هستیم که سیاست حزب جایی در سیاست خارجی ندارد .
monetrarist keynesian debate اینکه ایا سیاست پولی موثر است یا سیاست مالی
policy maker سیاست ساز و سیاست افرین تعیین کننده خط مشی سیاسی
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state دولت متحده یا دولت اتحادی
real will مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
state- دولت
stated دولت
stating دولت
governments دولت
mammon دولت
government دولت
state دولت
respublica دولت
power دولت
powered دولت
powering دولت
powers دولت
states دولت
policy سیاست
politcs سیاست
king craft سیاست
kingcraft سیاست
policies سیاست
politics سیاست
politic سیاست
diplomacy فن سیاست
govt government دولت
government department وزارتخانه دولت
nation-state دولت ملی
lese majestyodhkj &odhkj fvqn پادشاه یا دولت
mafias دولت ستیزی
buffer state دولت حایل
mandatary دولت قیم
chief of state رئیس دولت
mafia دولت ستیزی
Downing Street دولت انگلیس
military government دولت نظامی
government treasury خزانه دولت
government stock سهام دولت
head of the state رئیس دولت
government expenditures هزینههای دولت
state budget بودجه دولت
government budget بودجه دولت
enemy state دولت دشمن
Kremlin دولت شوروی
independent state دولت مستقل
Whitehall دولت انگلیس
office-holders کارمند دولت
forfeit to the state ضبط دولت
office-holder کارمند دولت
nation state دولت ملی
nation-states دولت ملی
Warsaw دولت لهستان
state property دارائی دولت
public servant مستخدم دولت
public debt بدهی دولت
cabinet هیات دولت
territory of state قلمرو دولت
cabinets هیات دولت
the body politic ملت و دولت
the policy of the government رویه دولت
stateless بی دولت بی وطن
puppet government دولت پوشالی
quirinal دولت ایتالیا
official کارمند دولت
officer کارمند دولت
state دولت استان
state- دولت استان
states دولت استان
stating دولت استان
civil servant [British E] کارمند دولت
state government دولت مرکزی
loyalist دولت دوست
national state دولت ملی
stated دولت استان
money bag دارایی دولت
ambassador ماموررسمی یک دولت
loyalists دولت دوست
war state دولت جنگی
ambassadors ماموررسمی یک دولت
totaliarian state دولت توتالیتر
vassal atate دولت پوشالی
public officer [American E] کارمند دولت
pillars of the state ارکان دولت
Ottawa دولت کانادا
mercantilism سیاست بازرگانی
restrictionism سیاست محدودیت
expansionary policy سیاست انبساطی
stop go policy سیاست تثبیت
national policy سیاست ملی
commercial policy سیاست بازرگانی
monopolist سیاست انحصاری
employment policy سیاست اشتغال
diplomatically سیاست مابانه
foreign policy سیاست خارجی
development policy سیاست توسعه
wage policy سیاست دستمزد
monetary policy سیاست پولی
economic policy سیاست اقتصادی
fair deal سیاست منصفانه
new deal سیاست جدید
king craft سیاست پادشاهی
policy makers سیاست گذاران
power politics سیاست زور
political sclence سیاست مدن
politcs سیاست شناسی
health policy سیاست بهداشتی
income policy سیاست درامدی
politcs علم سیاست
laisser faire سیاست اقتصادازاد
neutralism سیاست بی طرفی
laissez faire سیاست اقتصادازاد
public policy سیاست عمومی
public life زندگی در سیاست
financial policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالی
fiscal policy سیاست مالیاتی
tax policy سیاست مالیاتی
policy of contianment سیاست تحدیدی
politicians اهل سیاست
politicians وارددر سیاست
politicians سیاست مدار
politics علم سیاست
politics سیاست مدون
politician وارددر سیاست
policy مسلک سیاست
policies مسلک سیاست
politician سیاست مدار
politician اهل سیاست
realpolitik سیاست زور
policy making سیاست گذاری
acrobats سیاست باز
realpolitik سیاست تجربی
policy-making سیاست گذاری
acrobat سیاست باز
colonialism سیاست مستعمراتی
social policy سیاست اجتماعی
diplomacy سیاست سیاستمداری
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti inflationary policy سیاست انقباضی
budgetary policy سیاست بودجهای
realpolitik سیاست عملی
government transfer payments پرداختهای انتقالی دولت
civil servants مستخدم یا کارمند دولت
land grant زمین اعطایی دولت
mandatory powers اختیارات دولت قیم
peculation دستبرد در مال دولت
most favoured nation دولت کامله الوداد
welfare state دولت بهبود بخش
subsidy کمک بلاعوض دولت
secret service money اعتبار سری دولت
colonial government دولت یا حکومت مستعمراتی
federalist طرفدار دولت فدرال
office-holder صاحب منصب دولت
vassal atate دولت دست نشانده
office-holders صاحب منصب دولت
non serverign acts اعمال تصدی دولت
interpellate استیضاح کردن دولت
He rose against the regime. بر ضد دولت قیام کرد
federalism اصل دولت ائتلافی
cabinet کابینه هیئت دولت
protected state دولت تحت الحمایه
federal authorities قدرت دولت متحده
stratocracy حکومت یا دولت نظامی
civil servant مستخدم یا کارمند دولت
dependent state دولت غیر مستقل
federal council مجلس دولت متحده
family allowances کمک دولت به خانوارها
secret services دستگاه محرمانه دولت
bounties کمک اقتصادی دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
cabinets کابینه هیئت دولت
stabilization policy سیاست تثبیت اقتصادی
the open door policy سیاست دروازههای باز
pricing policy سیاست قیمت گذاری
nonintervention سیاست عدم مداخله
brinkmanship سیاست قبول مخاطره
parliamentary term دوره مقننه [سیاست]
policy instrument ابزار اجرای سیاست
nationality [citizenship] ملیت [حقوق] [سیاست]
tight money سیاست پولی انقباضی
politick سیاست بافی کردن
tools of monetary policy ابزار سیاست پولی
policy of pandering سیاست خودشیرین بودن
pure monetary policy سیاست پولی خالص
tools of fiscal policy ابزار سیاست مالی
pure fiscal policy سیاست مالی خالص
Pied Piper عوام انگیز [سیاست]
policy of d. سیاست واگذاری اوضاع
to launch in to politics داخل سیاست شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com