Total search result: 202 (13 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
keel shaped |
شبیه ته کشتی |
|
|
Search result with all words |
|
acrostolium |
[قسمتی از دماغه کشتی در ناو جنگی باستان مه معمولا مدور، مارپیچ یا شکلی شبیه حیوانات داشته است.] |
Other Matches |
|
topgallant |
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی |
gooseneck |
هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U |
pinnulate |
شبیه برگچه شبیه بالچه |
pinnulated |
شبیه برگچه شبیه بالچه |
scuppered |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppering |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scupper |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
scuppers |
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی |
ship's manifest |
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی |
load line |
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد |
respondentia |
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود |
carry ship |
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد |
hawse |
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه |
dan runner |
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر |
keels |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
keel |
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن |
gunroom |
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی |
embarkation |
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو |
waterline |
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب |
lazar housek |
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی |
supercargo |
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود |
bill of health |
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود |
usura maritima |
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است |
the vessel was put a bout |
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند |
windjammer |
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی |
quarterdeck |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
quarterdecks |
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره |
yawed |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
yaw |
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان |
sailboats |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
sailboat |
کشتی بادبانی کشتی بادی |
overboard |
از کشتی بدریا روی کشتی |
piracy |
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره |
cartel ship |
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی |
free on boand |
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی |
orthodromy |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
orthodromics |
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی |
semi naufragium |
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی |
prows |
کشتی عرشه کشتی |
prow |
کشتی عرشه کشتی |
keelage |
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر |
light ship |
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی |
dock receipt |
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر |
similiar |
شبیه |
related <adj.> |
شبیه |
imitation |
شبیه |
nearer |
شبیه |
near- |
شبیه |
papilionaceous |
شبیه |
imitations |
شبیه |
akin <adj.> |
شبیه |
similar <adj.> |
شبیه |
neared |
شبیه |
nearest |
شبیه |
near |
شبیه |
makes |
شبیه |
simulant |
شبیه |
nears |
شبیه |
like <adj.> |
شبیه |
make |
شبیه |
similar to that |
شبیه به ان |
medal |
شبیه |
nearing |
شبیه |
medals |
شبیه |
alike <adj.> |
شبیه |
personator |
شبیه |
quasi |
شبیه |
similar |
شبیه |
simile |
شبیه |
analogous |
شبیه |
more like;most like |
شبیه تر |
pygidial |
شبیه دم |
luteous |
شبیه گل |
womanlike |
شبیه زن |
feathery |
شبیه به پر |
anthoid |
شبیه به گل |
similes |
شبیه |
wifelike |
شبیه زن |
rooty |
شبیه ریشه |
scotic |
شبیه اسکاتلندیها |
fiddleback |
شبیه ویولون |
sagittate |
شبیه تیر |
sculpturesque |
شبیه مجسمه |
simulator |
شبیه ساز |
screwlike |
شبیه اچار |
bent |
علف شبیه نی |
for all the world like |
کاملا` شبیه |
semblable |
شباهت شبیه |
fiddleback |
شبیه کمانچه |
epithelioid |
شبیه بشرهای |
spathulate |
شبیه مرهم کش |
spatulate |
شبیه مرهم کش |
simulators |
شبیه ساز |
rivaled |
نظیر شبیه |
rivaling |
نظیر شبیه |
rivalled |
نظیر شبیه |
rivalling |
نظیر شبیه |
spheroid |
شبیه کره |
rivals |
نظیر شبیه |
splenoid |
شبیه به طحال |
steamy |
شبیه بخار |
steamiest |
شبیه بخار |
soupy |
شبیه ابگوشت |
rival |
نظیر شبیه |
shrubby |
شبیه بوته |
simulant of |
مانند شبیه |
farfetched |
شبیه بعید |
liverish |
شبیه جگر |
eugenoid |
شبیه اوگانا |
computer simulation |
شبیه سازی |
sloughy |
شبیه دله |
epithelial |
شبیه بشرهای |
pithy |
شبیه مغز |
snakelike |
شبیه مار |
snuffy |
شبیه انفیه |
encephaloid |
شبیه مغز |
steamier |
شبیه بخار |
gipsies |
شبیه کولی |
equaled |
همرتبه شبیه |
oleaginous |
شبیه روغن |
henny |
شبیه بمرغ |
equal |
همرتبه شبیه |
haemoid |
شبیه خون |
ophidian |
شبیه مار |
ophitic |
شبیه مار |
liken |
شبیه کردن |
osteal |
شبیه استخوان |
ovine |
شبیه گوسفند |
palating |
شبیه کاخ |
liken |
شبیه شدن |
panduriform |
شبیه ویولون |
humanoids |
شبیه انسان |
humanoid |
شبیه انسان |
likened |
شبیه کردن |
anthropomorphic |
شبیه انسان |
palmate |
شبیه پنجه |
nomological |
شبیه قانون |
more like;most like |
شبیه ترین |
equaling |
همرتبه شبیه |
equalled |
همرتبه شبیه |
equalling |
همرتبه شبیه |
equals |
همرتبه شبیه |
liker to god than man |
شبیه تر بخداتاادم |
lilied |
شبیه سوسن |
limaciform |
شبیه نرم تن |
lupin |
شبیه گرگ |
lupine |
شبیه گرگ |
libriform |
شبیه لیف |
assimilating |
شبیه ساختن |
lacertilian |
شبیه مارمولک |
assimilates |
شبیه ساختن |
assimilated |
شبیه ساختن |
assimilate |
شبیه ساختن |
ichthyoid |
شبیه ماهی |
molluscoid |
شبیه نرم تن |
likened |
شبیه شدن |
likening |
شبیه کردن |
platy |
شبیه بشقاب |
plexiform |
شبیه شبکه |
plexiform |
شبکهای شبیه رگ |
plumy |
شبیه پر کرکی |
polypose |
شبیه بواسیرلحمی |
grapy |
شبیه انگور |
polypous |
شبیه بواسیرلحمی |
goosy |
شبیه غاز |
goosey |
شبیه غاز |
prismoidal |
شبیه منشور |
ghostliness |
شبیه به روح |
protean |
شبیه Proteus |
psittaceous |
شبیه طوطی |
quasi easement |
حق شبیه به حق ارتفاق |
reniform |
شبیه کلیه |
rhizome |
شبیه ریشه |
gypsy |
شبیه کولی |
platinoid |
شبیه پلاتین |
pisiform |
شبیه نخود |
simulations |
شبیه سازی |
simulation |
شبیه سازی |
likening |
شبیه شدن |
phylloid |
شبیه برگ |
likens |
شبیه کردن |
likens |
شبیه شدن |
spongy |
شبیه اسفنج |
haematoid |
شبیه بخون |
piscine |
شبیه ماهی |
gypsies |
شبیه کولی |
dermoidal |
شبیه پوست |
adrenergic |
شبیه ادرنالین |
ungual |
سم دار شبیه سم |
liked |
شبیه همچون |
like |
شبیه همچون |
ursine |
شبیه خرس |
vapory |
شبیه بخار |
airily |
شبیه هوا |
alike |
شبیه یکسان |
vaulty |
شبیه طاق |
vee |
شبیه حرف v |
argillaceous |
شبیه خاک رس |
assonant |
شبیه در صدا |
likes |
شبیه همچون |