English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
Other Matches
supporting arms نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
combat support troops یکانهای پشتیبانی رزمی
field services قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
covering troops یکانهای پوشش کننده
advancing units یکانهای پیشروی کننده
geo deu reo پشتیبانی کننده
sustaining پشتیبانی کننده
supporting weapons جنگ افزارهای پشتیبانی کننده
fire support element عنصرهماهنگ کننده پشتیبانی اتش
naval support یکان پشتیبانی کننده دریایی
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
support command فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
combat airlift support پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
subunits یکانهای جزء
corps troops یکانهای سپاه
individual units یکانهای مستقل
tactical troops یکانهای تاکتیکی
chopline خط حد یکانهای دریایی
combat , elements یکانهای رزمی
field commands یکانهای رزمی
subunits یکانهای وابسته
covering troops یکانهای پوششی
mountain troops یکانهای کوهستانی
special troops یکانهای مخصوص
force basis یکانهای مبنای هر قسمت
individual units یکانهای منفرد یا مجزا
army troops یکانهای رده ارتش
practical system دستگاه یکانهای عملی
inactive installation تاسیسات یا یکانهای بلااستفاده
field commands یکانهای صحرایی فرماندهیهای رزمی
subordinated تحت امر یکانهای تابعه
subordinates تحت امر یکانهای تابعه
subordinating تحت امر یکانهای تابعه
sea tail دنباله دریایی یکانهای هوارو
subordinate تحت امر یکانهای تابعه
special troops یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
supply arms یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
combined communication board هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
antisubmarine support پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
satellization زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
mounting area منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
army training and evaluation program برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
smoke screen پرده پوشش دودبرای استتار یکانهای خودی
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
overwatch مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
garrison forces قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
air distant support پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
beam شعاع
ray شعاع
radius of curvature شعاع خم
rayless بی شعاع
radius شعاع
beams شعاع
technical observer بازرس یا نافر فنی کارخانه در یکانهای رزمی که نافربه طرز استفاده از وسیله میباشد
radius شعاع دایره
radiated شعاع افکندن
radiate شعاع افکندن
radius of curvatupe شعاع انحناء
semidiameter شعاع دایره
radius of action شعاع اثر
radius of action شعاع عمل
radius gage شابلون شعاع
average radius شعاع میانه
radius of a well شعاع یک چاه
average radius شعاع میانگاه
short swing پیچهای با شعاع کم
radiometer شعاع سنج
radius شعاع عملیات
radially شعاع وار
radiates شعاع افکندن
electron beam شعاع الکترون
radius of influence شعاع تاثیر
short-range با شعاع عمل کم
casualty radius شعاع تلفات
short range با شعاع عمل کم
radius of intrados شعاع درونسو
radius vector شعاع حامل
effective radius شعاع موثر
radius of curvature شعاع انحناء
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
radial of a well شعاع یک چاه
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of extrados شعاع برونسو
radius of giration شعاع چرخش
radius of giration شعاع ژیراسیون
bohr radius شعاع بور
radiating شعاع افکندن
main beam شعاع اصلی
nuclear radius شعاع هسته
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
covalent radius شعاع کووالانسی
triradiate دارای سه شعاع
image ray شعاع تصویر
light beam شعاع نور
mean radius شعاع میانه
light ray شعاع نور
corner radius شعاع کنج
an incident ray شعاع ساقط
radius of gyration شعاع چرخش
gyoradius شعاع چرخش
atomic radius شعاع اتمی
stellate شعاع دار
ionic ray شعاع یونی
ionic radius شعاع یونی
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
atomic radius شعاع اتم
damage radius شعاع منطقه خسارت
destruction radius شعاع تخریب مین
light beam recorder ثبات شعاع نور
radiant شعاع گستر درخشان
medium range با شعاع عمل متوسط
pencilled پرتوی شعاع دار
light ray bending انحراف شعاع نور
casualty radius شعاع تولید تلفات
very long شعاع عمل زیاد
very short شعاع عمل خیلی کم
effective radius of a well شعاع موثر چاه
damage radius شعاع خطر مین
double beam شعاع مضاعف نور
sea room شعاع مانور دریایی
van der waals radius شعاع وان در والس
wood ray شعاع اوندی چوبی
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
searchlight sonar سونار شعاع باریک
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
telling مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
component forces نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
support پشتیبانی
backing پشتیبانی
afloat support پشتیبانی
patronage پشتیبانی
in support of در پشتیبانی
in support of در پشتیبانی از
protection پشتیبانی
back-up پشتیبانی یا کمک
aid پشتیبانی کردن
support brigade تیپ پشتیبانی
maintenance support پشتیبانی تعمیراتی
supply support پشتیبانی تدارکات
back up پشتیبانی یا کمک
supply support پشتیبانی اماد
service support پشتیبانی خدمات
storeship ناو پشتیبانی
direct support پشتیبانی مستقیم
tower of strength <idiom> پشتیبانی محکم
support command فرماندهی پشتیبانی
tactical support پشتیبانی رزمی
supporting distance مسافت پشتیبانی
timed backup پشتیبانی دورهای
corrective maintenance پشتیبانی اصلاحی
support programs برنامههای پشتیبانی
technical support پشتیبانی فنی
support پشتیبانی کردن
support command یکان پشتیبانی
support program برنامه پشتیبانی
close support پشتیبانی نزدیک
combat support پشتیبانی رزمی
maintained پشتیبانی کردن
PRI پشتیبانی کنند
to agitate [for] پشتیبانی کردن
vindicating پشتیبانی کردن از
champions پشتیبانی کردن
global backup پشتیبانی کلی
nonsupport عدم پشتیبانی
naval support پشتیبانی دریایی
championing پشتیبانی کردن
vindicates پشتیبانی کردن از
vindicated پشتیبانی کردن از
vindicate پشتیبانی کردن از
aided پشتیبانی کردن
maintain پشتیبانی کردن
supporting تقویت پشتیبانی
backup پشتیبانی کردن
countenance پشتیبانی کردن
countenanced پشتیبانی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com