English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
damage radius شعاع منطقه خسارت
Other Matches
damage area منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
damage threat منطقه احتمال تولید خسارت
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
drop zone منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
general average خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
indemnity تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
submarine havens منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuary منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
punitive damages خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
airspace reservation منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
landing area منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
area of military significant fallout منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
haven submarine منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
polynia منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
leave area منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
grid zone منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
area oriented بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
concentration area منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
sector منطقه عمل منطقه مسئولیت
kill area منطقه خطر منطقه تلفات
zone of fire منطقه اتش منطقه تیراندازی
remotest خارج از منطقه منطقه دورافتاده
crossing area منطقه گذار منطقه پایاب
remote خارج از منطقه منطقه دورافتاده
sectors منطقه عمل منطقه مسئولیت
combat zone منطقه رزمی منطقه نبرد
remoter خارج از منطقه منطقه دورافتاده
tropopause منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
holding area منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
ranging تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
motif گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
line crosser فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
comparative cover پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
clandestine assembly area منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
airspace prohibited area منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
defense coastal area منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
island bases پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
sweep تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
ray شعاع
beams شعاع
beam شعاع
radius of curvature شعاع خم
radius شعاع
rayless بی شعاع
effective radius شعاع موثر
radius of action شعاع اثر
average radius شعاع میانه
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
radiometer شعاع سنج
ionic radius شعاع یونی
radiates شعاع افکندن
covalent radius شعاع کووالانسی
mean radius شعاع میانه
stellate شعاع دار
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
atomic radius شعاع اتمی
atomic radius شعاع اتم
short-range با شعاع عمل کم
short range با شعاع عمل کم
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
short swing پیچهای با شعاع کم
semidiameter شعاع دایره
radial of a well شعاع یک چاه
electron beam شعاع الکترون
radially شعاع وار
radius gage شابلون شعاع
radius of a well شعاع یک چاه
nuclear radius شعاع هسته
radius of action شعاع عمل
average radius شعاع میانگاه
radius of curvatupe شعاع انحناء
corner radius شعاع کنج
ionic ray شعاع یونی
radius of giration شعاع ژیراسیون
radiating شعاع افکندن
radius شعاع عملیات
radius of gyration شعاع چرخش
radius of influence شعاع تاثیر
radius of intrados شعاع درونسو
radius شعاع دایره
gyoradius شعاع چرخش
radius vector شعاع حامل
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
radius of giration شعاع چرخش
casualty radius شعاع تلفات
radius of curvature شعاع خمیدگی
image ray شعاع تصویر
triradiate دارای سه شعاع
bohr radius شعاع بور
main beam شعاع اصلی
light ray شعاع نور
an incident ray شعاع ساقط
light beam شعاع نور
radius of extrados شعاع برونسو
radius of curvature شعاع انحناء
damage radius شعاع خطر مین
double beam شعاع مضاعف نور
sea room شعاع مانور دریایی
searchlight sonar سونار شعاع باریک
pencilled پرتوی شعاع دار
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
very long شعاع عمل زیاد
very short شعاع عمل خیلی کم
destruction radius شعاع تخریب مین
effective radius of a well شعاع موثر چاه
medium range با شعاع عمل متوسط
radiant شعاع گستر درخشان
casualty radius شعاع تولید تلفات
van der waals radius شعاع وان در والس
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
light beam recorder ثبات شعاع نور
light ray bending انحراف شعاع نور
wood ray شعاع اوندی چوبی
islands منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
intersectional service قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ranges تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranged تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
range تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
air defense action area منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area of operational interest منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
area assessment ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
lesion خسارت
smart money خسارت
casualty خسارت
casualties خسارت
harm خسارت
recompense خسارت
recompensed خسارت
recompenses خسارت
harmed خسارت
recompensing خسارت
harms خسارت
harming خسارت
lesions خسارت
scathe خسارت
detriment خسارت
loss خسارت
depredation خسارت
depredations خسارت
averaging خسارت
damage خسارت
average خسارت
averaged خسارت
injury خسارت
averages خسارت
reprise خسارت
glideslope شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bend allowance فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
air surface zone منطقه عملیات هوادریایی منطقه تک هوادریایی
general damage خسارت کلی
to recover damages خسارت گرفتن
swooper موجد خسارت
costs خسارت دادرسی
consequential damages خسارت تبعی
recompensing رفع خسارت
wreck خسارت وارداوردن
wrecking خسارت وارداوردن
civil injury خسارت مدنی
constructive total loss خسارت کلی
indemnification تضمین خسارت
wrecks خسارت وارداوردن
claim of compensation ادعای خسارت
certificate of damage گواهی خسارت
general damage خسارت عمومی
particular average خسارت خاص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com