English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
pantywaist شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
Other Matches
britches شلوار کوتاه
breeks شلوار کوتاه
shortest شلوار کوتاه تنکه
shorter شلوار کوتاه تنکه
pedal pushers شلوار کوتاه زنانه
short شلوار کوتاه تنکه
panties شلوار زیر کوتاه
bermuda shorts شلوار کوتاه تا زیر زانو
galligaskins ساق پوش شلوار کوتاه
shell jacket بالاتنه کوتاه دکمه دار نظامی
blast منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blasts منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
nether garment شلوار
trousers شلوار
britches شلوار
pants شلوار
pantaloon شلوار
inexpressibles شلوار
indispensables شلوار
leg پاچه شلوار
swimming trunks شلوار شنا
slopped شلوار گشاد
slopping شلوار گشاد
suspenders بند شلوار
pants pocket [American E] جیب شلوار
trouser pocket جیب شلوار
plus fours شلوار گلف
pajamas شلوار گشاد
suspender بند شلوار
trousers pocket [American E] جیب شلوار
slop شلوار گشاد
sweat pants شلوار ورزش
trouser strap رکاب شلوار
A pair of old pants ( trousers ) . یک شلوار کهنه
boot blouse گتر شلوار
brace بند شلوار
braced بند شلوار
inseam درز شلوار
suit جامه [کت و شلوار]
breeches شلوار تنبان
gallus بند شلوار
legs پاچه شلوار
harem skirt شلوار گشادزنانه
hayei شلوار تکواندو
jodhpur شلوار چسبان سواری
oxford bags شلوار خیلی گشاد
lederhosen شلوار چرمی [پوشاک و مد]
chaps شلوار بی خشتک گاوداران
gaskin شلوار زیر جامه
union suit پیراهن و شلوار یکپارچه
leather trousers {pl} شلوار چرمی [پوشاک و مد]
leather pants {pl} [American] شلوار چرمی [پوشاک و مد]
oxbags شلوار خیلی گشاد
shorthorn جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
hits دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
blue jeans شلوار کار ابی رنگ
to tuck one's shirt in پیراهن را توی شلوار کردن
creases خط اطوی شلوار چین دار کردن
creased خط اطوی شلوار چین دار کردن
crease خط اطوی شلوار چین دار کردن
jean شلوار فاستونی نخی مخصوص کار
trunk hose شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
creasing خط اطوی شلوار چین دار کردن
key signature گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
pantaloon پیر مرد عینکی شلوار اویخته دلقک
shirt-tails بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tail بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
bloomer شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
short quard سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
These pants do not look any different than the others. به نظر نمی آید که این شلوار از دیگران متفاوت باشد.
adjustable strap بند شلوار پیش سینه دار که قابل تنظیم است
codpieces روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
codpiece روکش یا کیسهای که دکمههای جلو شلوار و برجستگی آلت مردانه رامیپوشاند
crossfiring اتصال کوتاه بین دو سیم درسیستم احتراق که باعث احتراق نابهنگام میشود
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
trews شلوار چسبان یا نیم شلواری جوراب دار چسبان
job دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
hurdle step جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
linter ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
synoptic کوتاه
stockiest کوتاه
scut دم کوتاه
succinct <adj.> کوتاه
short <adj.> کوتاه
down کوتاه
fleeting <adj.> کوتاه
curt <adj.> کوتاه
low کوتاه
concise <adj.> کوتاه
puny قد کوتاه
stockier کوتاه
dwarfish کوتاه
pygmy قد کوتاه
pygmy کوتاه
pygmies کوتاه
pigmies قد کوتاه
pigmies کوتاه
dumpy کوتاه
short کوتاه
liliputian قد کوتاه
miniature کوتاه
miniatures کوتاه
pigmy کوتاه
of short duration کوتاه
shorter کوتاه
succinct کوتاه
shortest کوتاه
stunt کوتاه
pigmy قد کوتاه
curtal کوتاه
stunting کوتاه
stunts کوتاه
bas relif کوتاه
pygmies قد کوتاه
little کوتاه
concise کوتاه
stocky کوتاه
tunicle لباس کوتاه
curtailing کوتاه کردن
curtails کوتاه کردن
stumping خپله کوتاه قد
truncated کوتاه کردن
stumps خپله کوتاه قد
stags کوتاه کردن
stag کوتاه کردن
stump خپله کوتاه قد
truncation کوتاه سازی
spuds چاقوی کوتاه
lie-down استراحت کوتاه
scurrying مسابقه کوتاه
curtail کوتاه کردن
idyl چکامه کوتاه
whiffet سوت یا پف کوتاه
lie down استراحت کوتاه
curtailed کوتاه کردن
idyl قصیده کوتاه
spud چاقوی کوتاه
knurly کوتاه قد کوتوله
short-term کوتاه مدت
spaces زمان کوتاه
space زمان کوتاه
stumpy کوتاه وپهن
canters چهارنعل کوتاه
cantering چهارنعل کوتاه
cantered چهارنعل کوتاه
canter چهارنعل کوتاه
undersize اندازه کوتاه
truncating کوتاه کردن
jog trot یورتمه کوتاه
intrim کوتاه مدت
stumped خپله کوتاه قد
wool of short staple پشم نخ کوتاه
truncates کوتاه کردن
truncate کوتاه کردن
scurries مسابقه کوتاه
scurried مسابقه کوتاه
clipping کوتاه کردن
vamp جوراب کوتاه
scurry مسابقه کوتاه
formulating کوتاه کردن
narrow minded کوتاه نظر
hidebound کوتاه فکر
short time کوتاه مدت
short test bar میله کوتاه
short term دوره کوتاه
short term کوتاه مدت
scutter دو باگامهای کوتاه
short splice پیوند کوتاه
shortening in کوتاه کردن
shortwave موج کوتاه
playlet نمایش کوتاه
anecdotes قصهء کوتاه
anecdote قصهء کوتاه
novelet داستان کوتاه
spontoon نیزه کوتاه
novella رمان کوتاه
curtailment کوتاه سازی
one track کوتاه فکر
piaffer یورتمه کوتاه
reefs کوتاه کردن
reef کوتاه کردن
short shunt شنت کوتاه
short service line خط سرویس کوتاه
short brittle شکننده- کوتاه
shorter کوتاه کردن
short کوتاه مدت
short blast سوت کوتاه
short کوتاه کردن
short blast بوق کوتاه
razee کوتاه کردن
dogmatist کوتاه فکر
shear کوتاه کردن
laconically کوتاه موجز
short burst رگبار کوتاه
short circuit اتصال کوتاه
shorter کوتاه مدت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com