English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (6 milliseconds)
English Persian
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
Other Matches
imagery تصویرسازی
imagery تصویرسازی ذهنی
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
mode شیوه
modes شیوه
device شیوه
procedure شیوه
processes شیوه
custom شیوه
techniques شیوه
technique شیوه
devices شیوه
habitude شیوه
idioms شیوه
idiom شیوه
do شیوه
styling شیوه
styles شیوه
styled شیوه
style شیوه
process شیوه
order شیوه
norm شیوه
procedures شیوه ها
method شیوه
practices شیوه ها
practice شیوه
methode شیوه
approach شیوه
approached شیوه
approaches شیوه
norms شیوه
patterns شیوه
pattern شیوه
methods شیوه
research method شیوه پژوهش
flopped شیوه فاسبوری
mode of vibration شیوه ارتعاش
flopping شیوه فاسبوری
flops شیوه فاسبوری
mode of production شیوه تولید
flop شیوه فاسبوری
vibrational mode شیوه ارتعاش
orientalizing style شیوه خاورمابی
cloze technique شیوه بندش
technic صناعت شیوه
endorcement procedure شیوه اجرا
employment practice شیوه استخدامی
oratory شیوه سخنرانی
severe style شیوه جدی
civics شیوه کشورداری
methods ایین شیوه
procedure روش شیوه
mentality شیوه اندیشه
mentalities شیوه اندیشه
modus operandi شیوه کار
pen شیوه نگارش
penned شیوه نگارش
penning شیوه نگارش
pens شیوه نگارش
tactic رزم شیوه
modus vivendi شیوه زیست
shaken موافق شیوه
paced شیوه تندی
elocution شیوه سخنوری
method ایین شیوه
pace شیوه تندی
paces شیوه تندی
modulus operadi شیوه با طرز کار
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
sound practices شیوه های درست
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
error choice technique شیوه خطا گزینی
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
flooding technique شیوه غرقه سازی
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
paces شیوه گام برداشتن
gait شیوه راه رفتن
pace شیوه گام برداشتن
paced شیوه گام برداشتن
lever watch شیوه بکار بردن
leverage شیوه بکار بردن اهرم
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com