Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (8 milliseconds)
English
Persian
preferred cognitive mode
شیوه شناختی مرجح
Other Matches
ecological equilibrum
همترازی بووم شناختی تعادل بوم شناختی
preferable
مرجح
preferred
مرجح
Gigantic Order
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
cognitive
شناختی
technological
فن شناختی
technologically
فن شناختی
ecological
بوم شناختی
epistemological
معرفت شناختی
ecologically
بوم شناختی
esthetic
زیبایی شناختی
biologically
زیست شناختی
biological
زیست شناختی
pathological
اسیب شناختی
cognitive system
نظام شناختی
cognitive dissonance
ناهماهنگی شناختی
ecological change
تغییربوم شناختی
cognitive map
نقشه شناختی
cognitive schema
طرحواره شناختی
criminological
جرم شناختی
phonetic
اوا شناختی
geological
زمین شناختی
acoustic
صوت شناختی
cognitive style
سبک شناختی
ecological factor
همگربوم شناختی
cognitive consonance
هماهنگی شناختی
mythological
اسطوره شناختی
philologically
زبان شناختی
neurological
عصب شناختی
phenomenological
پدیدار شناختی
petrological
سنگ شناختی
sociological
جامعه شناختی
aesthetically
زیبایی شناختی
aesthetic
زیبایی شناختی
morphological
ریخت شناختی
methodological
روش شناختی
acoustic investigation
جستار صوت شناختی
biologism
زیست شناختی نگری
ecological backlash
وازنش بوم شناختی
biological control
کنترل زیست شناختی
cosmological constant
ثابت کیهان شناختی
cosmological model
مدل کیهان شناختی
ecological process
فرایند بوم شناختی
ecological realized natality
زه و زاد بوم شناختی
ecological unit
یگان بوم شناختی
ethnopsychology
روانشناسی قوم شناختی
graphopathology
اسیب شناسی خط شناختی
neuropsychology
روانشناسی عصب شناختی
psychobiology
روانشناسی زیست شناختی
ecological architecture
معماری بوم شناختی
ecological nich
زیستخوان بوم شناختی
genetic engineering
مهندسی زاد شناختی
ecological factor
سازه بوم شناختی
ecological equivalent
هم ارزی بوم شناختی
ecological distance
فاصله بوم شناختی
ecological constallation
برج بوم شناختی
ecological change
دگرگونی بوم شناختی
cosmological principal
اصل کیهان شناختی
ecological mortality
مرگ و میر بوم شناختی
kinesiological principle
اصول حرکت شناختی بدن
kinesiological analysis
تحلیل حرکت شناختی بدن
Industrial Aesthetic
[سیستم زیبایی شناختی ساختمان های صنعتی]
biodegraability
قابلیت تجزیه بیولوژیکی پذیرندگی فروافت زیست شناختی
styles
شیوه
styling
شیوه
do
شیوه
idiom
شیوه
idioms
شیوه
custom
شیوه
style
شیوه
methode
شیوه
habitude
شیوه
methods
شیوه
practice
شیوه
order
شیوه
techniques
شیوه
approach
شیوه
approached
شیوه
approaches
شیوه
patterns
شیوه
pattern
شیوه
procedures
شیوه ها
method
شیوه
norms
شیوه
norm
شیوه
practices
شیوه ها
technique
شیوه
process
شیوه
devices
شیوه
device
شیوه
processes
شیوه
modes
شیوه
mode
شیوه
procedure
شیوه
styled
شیوه
modus vivendi
شیوه زیست
paces
شیوه تندی
pace
شیوه تندی
vibrational mode
شیوه ارتعاش
mode of vibration
شیوه ارتعاش
paced
شیوه تندی
mode of production
شیوه تولید
oratory
شیوه سخنرانی
flop
شیوه فاسبوری
flopped
شیوه فاسبوری
flopping
شیوه فاسبوری
flops
شیوه فاسبوری
technic
صناعت شیوه
severe style
شیوه جدی
research method
شیوه پژوهش
orientalizing style
شیوه خاورمابی
method
ایین شیوه
cloze technique
شیوه بندش
employment practice
شیوه استخدامی
methods
ایین شیوه
modus operandi
شیوه کار
pen
شیوه نگارش
pens
شیوه نگارش
mentalities
شیوه اندیشه
mentality
شیوه اندیشه
procedure
روش شیوه
civics
شیوه کشورداری
tactic
رزم شیوه
penning
شیوه نگارش
elocution
شیوه سخنوری
shaken
موافق شیوه
penned
شیوه نگارش
endorcement procedure
شیوه اجرا
sound practices
شیوه های درست
prototaxic mode
شیوه ادراکی ابتدایی
concertina fold
شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique
شیوه رویدادهای شاخص
prestressing method
شیوه پیش تنیدگی
pace
شیوه گام برداشتن
paces
شیوه گام برداشتن
iconic mode
شیوه تصویرسازی حسی
lever watch
شیوه بکار بردن
paced
شیوه گام برداشتن
error choice technique
شیوه خطا گزینی
modulus operadi
شیوه با طرز کار
gait
شیوه راه رفتن
flooding technique
شیوه غرقه سازی
holtzman inkblot technique
شیوه لکههای هولتسمان
assets liabilities technique
شیوه محاسن- معایب
Giant Order
شیوه غول ستونی
[معماری]
leverage
شیوه بکار بردن اهرم
arch order
[شیوه ی ستون بندی طاق]
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
parataxic mode
شیوه ادراکی خود- محوری
impasto
شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off
شیوه قیچی پرش ارتفاع
flamboyant gothic
شیوه گوتیک شعله اسا
tactic
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
virgilian
به شیوه virgil شاعر نامی روم
copier
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
idiosyncratic
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
latinity
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged.
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
scholasticism
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
Religion was portrayed in a negative way.
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
mannerist
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
point style
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
object method of teaching
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
megapode
یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
eastern roll
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
to take action to prevent
[stop]
such practices
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pop goes the weasel
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
Composite Order
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas
[painting technique]
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one
دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com