English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 119 (6 milliseconds)
English Persian
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
Other Matches
The advantages outweigh the disadvantages محاسن به معایب می چربد
Gigantic Order [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
with all faults باهمه معایب
diagnostic routine روش تشخیص معایب در اثرازمایش
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
device شیوه
devices شیوه
process شیوه
methode شیوه
style شیوه
modes شیوه
mode شیوه
procedure شیوه
custom شیوه
techniques شیوه
habitude شیوه
idioms شیوه
idiom شیوه
do شیوه
styling شیوه
styles شیوه
styled شیوه
norms شیوه
norm شیوه
order شیوه
practice شیوه
method شیوه
processes شیوه
approach شیوه
approached شیوه
approaches شیوه
practices شیوه ها
procedures شیوه ها
patterns شیوه
pattern شیوه
methods شیوه
technique شیوه
flopped شیوه فاسبوری
flopping شیوه فاسبوری
flops شیوه فاسبوری
shaken موافق شیوه
mode of production شیوه تولید
vibrational mode شیوه ارتعاش
cloze technique شیوه بندش
severe style شیوه جدی
technic صناعت شیوه
research method شیوه پژوهش
endorcement procedure شیوه اجرا
mode of vibration شیوه ارتعاش
employment practice شیوه استخدامی
orientalizing style شیوه خاورمابی
flop شیوه فاسبوری
oratory شیوه سخنرانی
mentality شیوه اندیشه
modus operandi شیوه کار
pen شیوه نگارش
penned شیوه نگارش
penning شیوه نگارش
procedure روش شیوه
civics شیوه کشورداری
mentalities شیوه اندیشه
pens شیوه نگارش
tactic رزم شیوه
elocution شیوه سخنوری
methods ایین شیوه
paces شیوه تندی
paced شیوه تندی
modus vivendi شیوه زیست
method ایین شیوه
pace شیوه تندی
modulus operadi شیوه با طرز کار
preferred cognitive mode شیوه شناختی مرجح
prototaxic mode شیوه ادراکی ابتدایی
sound practices شیوه های درست
prestressing method شیوه پیش تنیدگی
flooding technique شیوه غرقه سازی
error choice technique شیوه خطا گزینی
paces شیوه گام برداشتن
holtzman inkblot technique شیوه لکههای هولتسمان
iconic mode شیوه تصویرسازی حسی
gait شیوه راه رفتن
paced شیوه گام برداشتن
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique شیوه رویدادهای شاخص
pace شیوه گام برداشتن
lever watch شیوه بکار بردن
eastern cut off شیوه قیچی پرش ارتفاع
parataxic mode شیوه ادراکی خود- محوری
flamboyant gothic شیوه گوتیک شعله اسا
leverage شیوه بکار بردن اهرم
impasto شیوه رنگ زنی غلیظ
arch order [شیوه ی ستون بندی طاق]
Giant Order شیوه غول ستونی [معماری]
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
idiosyncratic وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
tactic جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
virgilian به شیوه virgil شاعر نامی روم
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
latinity شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
scholasticism شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
The means of payment will appear unchanged. شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
point style شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
object method of teaching شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
megapode یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
eastern roll شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
to take action to prevent [stop] such practices اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas [painting technique] رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
idiosyncrasy طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com