Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
crate
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
crates
صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
Other Matches
cellaret
گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
jobot
توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
sinicism
متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
sinicize
جنبه چینی دادن چینی کردن
box-frame
قاب صندوقی
pannier
سبد صندوقی
panier
سبد صندوقی
panniers
سبد صندوقی
Loudon's hollow wall
[دیوار آجری با دونوع آجر چینی کله راسته و راسته چینی]
freezer
[chest-type]
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep-freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
deep freeze
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
chest freezer
فریزر صندوقی
[غذا و آشپزخانه]
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
glassman
تاجر شیشه شیشه ساز
ink bottle
شیشه مرکب شیشه جوهر
flatbed
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
epergne
زیورشاخه دارکه دروسط میزغذاخوری میگذارند
dress improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
improver
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
flies blow meat
حشرات روی گوشت تخم میگذارند
cruet stand
پایه تنگ هاوشیشه هاکه درسفره میگذارند
crates
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
crate
صندوقی که جهت بسته بندی ماشین الات بکاربرده میشود ومعمولا مسبک است
mortarboards
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboard
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
diaeresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
meringue
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues
سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
putlock
تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
putlog
تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
changelings
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changeling
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
Mamihlapinatapai
نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
glass wool
پشم یا براده شیشه پشم شیشه
therein
دران
thereabout
دران حدود
slideway
راهی که دران سر
therabout
دران حدود
offing
دران نزدیکی ها
it is not subject to review
دران روا نیست
then
انگاه دران هنگام
nautch
که دران رقاص میرقصند
therewith
دران هنگام بدانوسیله
scrinium
لوله یاصندوقی که دران طوماربگذارند
thereis not a p of truth init
ذرهای راستی دران نیست
polytony
ایجادچند لحن دران واحد
errors slipped in
اشتباهاتی دران راه یافت
polytonality
ایجاد چندلحن دران واحد
swimming bath
تن شو یاحوضی که دران شناتوان کرد
i had no voice in that matter
من دران قضیه رایی نداشتم
thumbhole
حفرهای که شست دران جابگیرد
pot liquor
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
gill net
دامی که چون ماهی دران بیافتد
dish wash
ابی که دران فرف شسته باشند
dripping pan
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
dish water
ابی که دران فرف شسته باشند
impressibly
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
flashingpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
mainstream
مسیر جویباری که دران اب جریان دارد
oast
کورهای که رازک را دران خشک می کنند
actinology
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
deadfall
دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
flashpoints
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
crematoriums
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heath
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
effective beaten zone
منطقهای که 28 درصد گلوله ها دران فرود می اید
dies non
روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
book message
نامهای که سایر گیرندگان دران قید نمیشود
dry town
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
slugfest
مسابقهای که دران ضربات سنگین ردوبدل میشود
protoxide
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
crematorium
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
there is nothing in it
چیز مهمی دران نیست پروپایی ندارد
vortex filament
خطی که شدت یا تمرکزجریانهای حلقوی دران بیشتراست
the bill defined his powers
حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
crematoria
کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
heaths
زمین بایری که علف وخاربن دران می روید
oxyhydrogen blowpipe
بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
turbulent flow
جریانی است که دران عدد رینولدز از0032 بیشتراست
polyandry
اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
fence month
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
he is a proficient that art
در ان هنر زبر دست است دران فن متخصص یا ماهراست
clearinghouse
سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
isocracy
حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
the room was seated for 00
جای سدکرسی دران خانه تهیه کرده بودند
bearbaiting
نوعی تفریح که دران سگهارابجان خرس مقید درزنجیرمیاندازند
ringthe bull
بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
lyophobic
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
coulisse
ناویا شیاری که دریچه بند اب دران حرکت میکند
china
چینی
porcelain
چینی
Chinese
چینی
sinitic
چینی
bond
رج چینی
brick bond
رج چینی
joss
بت چینی
masonry bond
رج چینی
maying
گل چینی
Chinese
چینی ها
Chinese
زن چینی
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
polygram
طرح یانقشه که خطهای زیاد دران بکاربرده شده است
vasculum
کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
catastasis
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
register
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registering
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
registers
فضای ذخیره سازی موقت که داده دران منتقل میشود
tie in sales
حالتی که دران فروشنده چند کالا رابصورت مجموعه میفروشد
tragi comedy
نمایشی که دران مطالب جدی ومضحک باهم امیخته باشد
jardiniere
جعبهای که گل دران سبز کرده و برای ارایش اطاق می گذارند
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
ready reckoner
کتابچه یاجدولی که حسابهای عمل شده واماده دران موجوداست
chinese architecture
معماری چینی
piper cubeba
کبابه چینی
rhubarb
ریوند چینی
parian ware
چینی یا روسی
set up
مقدمه چینی
porcelaine
فرف چینی
porcelainlike
چینی مانند
ailanthus
سماق چینی
pekin
حریر چینی
granite ware
چینی خارایی
header bond
رج چینی کلگی
porcelainous
چینی وار
parian ware
چینی مرمری
setup
مقدمه چینی
sheepshearing
پشم چینی
sinify
چینی کردن
Chinese
زبان چینی
composing
حروف چینی
type setting
حروف چینی
falbala
چین چینی
petuntse
سنگ چینی
china
فروف چینی
petuntse
خاک چینی
porcelain
فروف چینی
pongee
حریر چینی
porcelain tile
کاشی چینی
fuse block
چینی فیوز
porcelainous
از جنس چینی
porcellaneous
چینی وار
china root
چوب چینی
chinaware
فروف چینی
rearrangment
باز چینی
tangram
معمای چینی
tale bearing
سخن چینی
kaoline
خاک چینی
stretcher bond
رج چینی راسته
kaolin
خاک چینی
raking bond
رج چینی جناغی
stowage
بار چینی
stowage
تنگ هم چینی
cubeb
کبابه چینی
china rhubard
ریوند چینی
porcelain clay
خاک چینی
chinese binary
دودویی چینی
herring bone bond
رج چینی جناغی
brick work
اجر چینی
oblique bond
رج چینی کلاغ پر
porcellaneous
از جنس چینی
porcellanic
چینی وار
porcellanic
از جنس چینی
conspiracies
اسباب چینی
porcellanous
چینی وار
porcellanous
از جنس چینی
revetment
سنگ چینی
china clay
خاک چینی
faience
بدل چینی
typesetting
حروف چینی
gossip
سخن چینی
gossiped
سخن چینی
quartz
سنگ چینی
lintel-course
هره چینی
gossiping
سخن چینی
gossips
سخن چینی
faince
بدل چینی
gleaning
خوشه چینی
gleaning
دانه چینی
bick bond
آجر چینی
blocking-course
هره چینی
Chinese
مرد چینی
vintage
انگور چینی
malice
اسباب چینی
vitreous china
چینی لعابدار
Chinese puzzles
معمای چینی
conspiracy
اسباب چینی
crockery
بدل چینی
Chinese puzzle
معمای چینی
vintages
انگور چینی
light trap
اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
free on quay
قراردادی که دران فروشنده کالا رادراسکله بندر مقصد تحویل میدهد
sachets
بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
pantechnicon
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
pantechnicons
نام بازاری در لندن که همه جورکالاهای صنعتی دران نمایش میدهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com