Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
contracting industry
صنعت ساختمان
Search result with all words
structrual engineering industry
صنعت ساختمان فولادی صنعت سوله
Other Matches
motor vehicle industry
صنعت وسایل نقلیه موتوری صنعت اتومبیل
building system
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
angle-post
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
dependency
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building enterprise
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
enterprise network
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
constructional feature
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotundas
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
rotunda
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
industries
صنعت
craft
صنعت
crafts
صنعت
art
صنعت
artless
بی صنعت
arts
صنعت
industry
صنعت
craftsman trade
صنعت
trade
صنعت
traded
صنعت
craftsmen
هنرپیشه صنعت گر
metal working industry
صنعت فلزکاری
infant industry
صنعت نوزاد
weak industry
صنعت ضعیف
craftsman
هنرپیشه صنعت گر
industrialists
صنعت کار
industrialists
صاحب صنعت
industrialist
صنعت کار
industrialist
صاحب صنعت
service industry
صنعت خدمات
sick industry
صنعت بیمار
industrial espionage
جاسوسی در صنعت
automotive industry
صنعت اتومبیل
manufacturing industry
صنعت کارخانهای
industrialism
صنعت گرایی
weak industry
صنعت کساد
manufacturing
صنعت ساخت
palinode
صنعت انکار
haniwork
صنعت دست
plastic industry
صنعت پلاستیک
oil industry
صنعت نفت
agro industry
کشت و صنعت
labour intensive industry
صنعت کاربر
philotechnic
صنعت دوست
antistrophe
صنعت تجنیس
iron industry
صنعت اهن
declining industry
صنعت رو به زوال
domestic industry
صنعت داخلی
artificer
صنعت کار
automotive
صنعت اتومبیل
motorcar industry
صنعت اتومبیل
cottage industries
صنعت روستایی
textile industry
صنعت نساجی
simile
صنعت تشبیه
family industry
صنعت خانوادگی
filmdom
صنعت سینما
chiasmus
صنعت قلب
computer industry
صنعت کامپیوتر
ceramics industry
صنعت سرامیک
textile industry
صنعت بافندگی
handicraft
صنعت دستی
mystery
صنعت هنر
mysteries
صنعت هنر
technology
صنعت شناسی
similes
صنعت تشبیه
structrual engineering industry
صنعت سازه
export industry
صنعت صادراتی
hyperbole
صنعت اغراق
electric industry
صنعت برق
cottage industry
صنعت روستایی
technologies
صنعت شناسی
extractive industry
صنعت استخراجی
competitive industry
صنعت رقابتی
nationalized industry
صنعت ملی شده
carrying trade
صنعت حمل و نقل
talkies
صنعت فیلم ناطق
transport business
صنعت حمل و نقل
metaphors
صنعت استعاره کنایه
shipping trade
صنعت حمل و نقل
location of industry
تعیین مکان صنعت
metaphor
صنعت استعاره کنایه
transport industry
صنعت حمل و نقل
transport trade
صنعت حمل و نقل
non ferrous metal industry
صنعت فلزات غیراهنی
carrying-trade
صنعت حمل و نقل
beaver fur
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
beaver
خز سگ آبی
[صنعت پوشاک]
carrying business
صنعت حمل و نقل
machine building industry
صنعت ماشین سازی
constant cost industry
صنعت هزینههای ثابت
handicraft
صنعت دستی حرفه
expanding industry
صنعت در حال گسترش
counterpoint
صنعت ترکیب الحان
industrially
ازلحاظ کار و صنعت
electrotechnology
شناخت صنعت برق
barrier to entry
منع ورود به صنعت
sick industry
صنعت عقب مانده
declining industry
صنعت درحال تنزل
small scale industry
صنعت به مقیاس کوچک
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
talkie
صنعت فیلم ناطق
confectionery
صنعت شیرینی سازی
iron and steel working industry
صنعت اهن و فولاد
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
plaiting machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
cuttler
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiter
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
elaborately
ازروی صنعت و نازک کاری
long run industry supply curve
منحنی عرضه صنعت در بلندمدت
pleating machine
دستگاه چین
[تا]
کن
[صنعت نساجی]
plaiter
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
plaiting machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
location of industry
تعیین محل استقرار صنعت
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
pleating machine
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
cuttler
دستگاه چاکدار کن
[صنعت نساجی]
Want is the mother of industry.
<proverb>
خواستن ,مادر صنعت و سازندگى است .
extended industry standard architecture
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
Irans industry is progressing.
صنعت ایران درحال ترقی است
eisa
معماری استاندارد صنعت توسعه پذیر
globe valve
شیر بشقابی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
industrial
دارای صنایع بزرگ اهل صنعت
globe valve
شیر سوپاپی
[صنعت]
[تکنولوژی ]
[مهندسی]
aviationelectronic
بکارگیری الکترونیک در صنعت هوانوردی یا فضانوردی
poor prospects for the steel industry
دورنمای ضعیف برای صنعت پولاد
location theory
نظریه تعیین محل استقرار صنعت
Hollywood
شهر هالیوود مرکز صنعت سینمای امریکا
electrometallurgy
صنعت ذوب فلزات با سیستمهای پیشرفته الکتریکی
beneficial occupancy
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
technology
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
technologies
قرار دادن یک قطعه الکترونیکی جدید در تجارت یا صنعت
construction batalion
گردان مهندسی ساختمان گردان ساختمان
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.
صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
ada
زبان برنامه نویسی سطح بالا که اغلب در ارتش و صنعت و موضوعات علمی به کار می رود
modular construction
ساختمان پیش ساخته ساختمان با بلوک پیش ساخته
pick
نخ پود
[در صنعت با این نام هم کاربرد دارد از بین تارها معمولا بصورت ضربی عبور داده می شود تا گره ها را در جای خود محکم کند.]
carbody
ساختمان
homoplastic
هم ساختمان
building line
بر ساختمان
structureless
بی ساختمان
structure of an animal
ساختمان
foundation
پی ساختمان
construction
ساختمان
mechanism
ساختمان
constructions
ساختمان
erection
ساختمان
structure
ساختمان
structuring
ساختمان
structures
ساختمان
erections
ساختمان
frame
ساختمان
substructures
پی ساختمان
building
ساختمان
mechanisms
ساختمان
type
ساختمان
substructure
پی ساختمان
typed
ساختمان
types
ساختمان
making
ساختمان
stance
ساختمان
built-up
پر از ساختمان
built up
پر از ساختمان
stances
ساختمان
increasing cost industry
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
system's design
ساختمان سیستم
dentition
ساختمان دندانها
fleuron
[آراستن ساختمان با گل]
cone
ساختمان مخروطی
fabric
ساختار ساختمان
foundation soil
پی ریزی ساختمان
zonation
ساختمان غشایی
front
نمای ساختمان
turn out
ساختمان اب پخش
overall width
عرض ساختمان
high-rise
ساختمان بلند
data structure
ساختمان داده ها
exhibition building
ساختمان نمایشگاه
trisyly
ساختمان سه ستونی
apartment house
ساختمان آپارتمانی
City Hall
ساختمان شهرداری
under construction
دردست ساختمان
tectonics
ساختمان شناسی
tower building
ساختمان برجی
on the stocks
در دست ساختمان
primary structure
ساختمان اولیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com