English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
fan tracery طاق توری کاری
Search result with all words
Flugelaltar توری کاری
Other Matches
lace توری
mesh توری
meshes توری
meshing توری
laces توری
hairnet توری سر
net توری
grating توری
gratings توری
grid توری
grids توری
nett توری
lacing توری
filters توری
filter توری
nets توری
hairnets توری سر
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
wire gauze توری سیمی
reflection grating توری بازتاب
meshwork توری بافی
ruching پارچه توری
ruche پارچه توری
jet blast deflector توری محافظ
incandescent mantle توری چراغ
imitation lace توری نما
mantle burner چراغ توری
imitation lace توری بدل
mantle lamp چراغ توری
screen grid توری غربال
netting توری دوزی
network شبکه توری
networks شبکه توری
brass screen توری برنجی
meat safe قفسه توری
mesh connection اتصال توری
scramble net پله توری
mantles کلاه توری
mantle توری چراغ
mantle کلاه توری
lanterns چراغ توری
lantern چراغ توری
lattice توری منظم
mantles توری چراغ
control grid توری کنترل
fancywork توری دوزی
lattices توری منظم
diffraction grating توری پراش
flashback screen توری مانع شعله
tatting توری حاشیه لباس
lattice network شبکه توری منظم
gauze نوعی بافت توری
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
tat حاشیه توری گذاشتن
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
drawnwork حاشیه توری پارچه
wire netting بافت توری سیمی
tat توری حاشیه بافتن
metal gauze بافت توری فلزی
gauze brush زغال توری شکل
macrame knot گره توری بافی
guipure پارچه توری گلدار
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
penicillate دارای شبکه توری فریف
filet توری دارای اشکال مربع
the drop the veil توری یانقاب خودراپایین انداختن
rack توری مشبک اشغال گیر
trampoline توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
racked توری مشبک اشغال گیر
bobbinet نوعی توری نخی یا ابریشمی
tiffany پارچه توری ابریشمی نازک
wracked توری مشبک اشغال گیر
wracks توری مشبک اشغال گیر
caul نوعی روسری مشبک توری
trampolines توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
to raise the v توری یانقاب ازروی برداشتن
picot حلقه زینتی توری بافی
racks توری مشبک اشغال گیر
macrame توری ضخیم و ریشه دار
tat دارای حاشیه توری کردن
live bag توری که ماهی را در زیر اب زنده نگهمیدارد
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
screens تور سیمی پنجره توری دار
screen تور سیمی پنجره توری دار
screened تور سیمی پنجره توری دار
screening, screenings تور سیمی پنجره توری دار
goffer اهنی که باان توری راچین میدهند
batting cage حصار توری برای تمرین بیس بال
ruche یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
ruching یقه باریک توری وحاشیه دار زنانه
mechlin توری فریف مخصوص کلاه وتوری دوزی
racking تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
centaury گیاه سن توری که از ریشه آن رنگینه زرد به دست می آید
decoys طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoy طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
tulle پارچه توری ابریشمی نازک مخصوص روسری ولباس زنانه
jobot توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
bolstered کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolster کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
conservatism عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
Conservative Party یکی از دوحزب مهم سیاسی انگلستان که جانشین حزب " توری "است که حزب اخیر در قرن 81 و 91 در انگلستان فعالیت داشته
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
malfunctions کژ کاری
parget گچ کاری
malfunction کژ کاری
effective کاری
malfunctioned کژ کاری
curry کاری
curries کاری
plastering گچ کاری
under employment کم کاری
inaction بی کاری
electroplating اب کاری
feckful کاری
active کاری
impotency کاری
curry powder کاری
impotence کاری
slobbery تف کاری
curry powders کاری
intent on doing anything کاری
flower piece گل کاری
plasterwork گچ کاری
hypofunction کم کاری
currie کاری
tessellation موزاییک کاری
burnishing پرداخت کاری
the manner of doing any thing طرزانجام کاری
burnishing صیقل کاری
surgical operation دست کاری
latticework شبکه کاری
illuminations تذهیب کاری
studious to do a thing بکردن کاری
pique منبت کاری
illumination تذهیب کاری
pomiculture میوه کاری
metallurgy فلز کاری
workbench محیط کاری
purview of an occupation حدود کاری
metalwork فلز کاری
joinery نازک کاری
afforestation جنگل کاری
farming اجاره کاری
compounding امیزه کاری
steelwork فولاد کاری
reshaping روانه کاری
rice field برنج کاری
workstations ایستگاه کاری
workbenches محیط کاری
workstation ایستگاه کاری
punching منگنه کاری
roughening by picking تیشه کاری
stannary قلع کاری
stalactite work مقرنس کاری
sinfulness خطا کاری
scabbing تیشه کاری
reconditioned نو کاری کردن
frustrating بدل کاری
extrude چکش کاری
extruded چکش کاری
reservedness احتیاط کاری
extrudes چکش کاری
extruding چکش کاری
hammering چکش کاری
plating روکش کاری
drilling مته کاری
probationership ازمایش کاری
studious of doing a thing بکردن کاری
lubrication روغن کاری
welding جوش کاری
stonemasonry سنگ کاری
frustrate بدل کاری
frustrates بدل کاری
relievo برجسته کاری
repetition of an act تکرار کاری
scrimshaw هنرمنبت کاری
ingraving کنده کاری
business hours ساعت کاری
calk بتونه کاری
canniness ملاحظه کاری
cartwhip شلاق کاری
caulking بتونه کاری
cautiousness احتیاط کاری
cementation سمنت کاری
cementation سیمان کاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com