Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 223 (17 milliseconds)
English
Persian
lineament
طرح بندی صورت بندی
lineaments
طرح بندی صورت بندی
Search result with all words
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
disposition
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
disposition
صورت بندی مرکب
formation
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
formation
صورت بندی
index
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexed
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes
لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
formulation
صورت بندی
routine
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routinely
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
routines
برنامهای که داده را به صورت فضاهای کوچک بسته بندی میکند
approach formation
صورت بندی تقرب به باند صورت بندی تقرب به دشمن
haul out
خارج شدن از صورت بندی
line astern
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
packing list
صورت بسته بندی
packing list
صورت کالاهای بسته بندی شده
skirmisher
صورت بندی زنجیری
tactical formation
یکان تاکتیکی صورت بندی تاکتیکی
Other Matches
evaluation rating
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
classifications
طبقه بندی رده بندی
classification
طبقه بندی رده بندی
wording
جمله بندی کلمه بندی
laggin
اب بندی کردن اب بندی ناوها
regrade
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
declassification
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
grade
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
insulation testing apparatus
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
army class manager activity
سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
phasing
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
classifications
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
طبقه بندی کردن طبقه بندی
black concept
علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
phased attack
تک مرحله بندی شده حمله مرحله بندی شده
laced
بندی
funiculars
بندی
queing
صف بندی
snacks
ته بندی
queuing
صف بندی
funicular
بندی
taping
ته بندی
striation
خط بندی
vanation
رگ بندی
sealing off
اب بندی
humidity insulation
نم بندی
alignments
صف بندی
articular
بندی
seal
اب بندی
alignment
صف بندی
neuration
رگ بندی
seals
اب بندی
commisural
بندی
nailed up
سر هم بندی
lapping
اب بندی
patching
سر هم بندی
mud sill
ته بندی
commissural
بندی
humidity insulation
اب بندی
waterproofing
اب بندی
hermetic sealing
اب بندی
snack
ته بندی
trimerous
سه بندی
ratings
نرخ بندی
frameworks
استخوان بندی
rationing
جیره بندی
framework
استخوان بندی
waterproofing course
لایه اب بندی
lattic-work
شبکه بندی
rationing
سهمیه بندی
regimentation
گروه بندی
waterproofing course
اندود اب بندی
batten
طوقه اب بندی
battens
طوقه اب بندی
leverage
اهرم بندی
sorting
طبقه بندی
tinkers
سرهم بندی
tinkered
سرهم بندی
tinker
سرهم بندی
divisions
طبقه بندی
dairies
شیر بندی
division
طبقه بندی
initialization
قالب بندی
tinkering
سرهم بندی
wainscoting
تخته بندی
framing
قاب بندی
timing
زمان بندی
arrangement for payment by instalment
قسط بندی
dairy
شیر بندی
vertebration
فقره بندی
orthopedics
شکسته بندی
orthopaedics
شکسته بندی
spacing
فاصله بندی
paragraphic
بندی فقرهای
quotation
سهمیه بندی
quotations
سهمیه بندی
scaffolding
سکوب بندی
hierarchy
مرتبه بندی
circuitry
مدار بندی
ordination
دسته بندی
ordinations
دسته بندی
partitioning
جزء بندی
cover
بسته بندی
coverings
بسته بندی
underpin
پی بندی کردن
line graduation
تقسیم بندی خط
colonnades
ستون بندی
vernation
برگ بندی
layering
لایه بندی
lattice work
شبکه بندی
lathing
تخته بندی
vertebration
مهره بندی
laggin
عایق بندی
underpinned
پی بندی کردن
underpins
پی بندی کردن
covers
بسته بندی
sealing
اب بندی کردن
networking
شبکه بندی
jerry built
سر هم بندی شده
molecular alignment
صف بندی مولکولی
modularization
پیمانه بندی
message queuing
صف بندی پیام
matricula
بنیچه بندی
martingale
شرط بندی
venation
رگه بندی
low grade
کم طبقه بندی
jerry-built
سر هم بندی شده
colonnade
ستون بندی
lacevi
بندی کردن
knotting
گره بندی
carcasses
استخوان بندی
electrical insulation
برق بندی
zoning
منطقه بندی
choice of words
جمله بندی
word choice
جمله بندی
wording
جمله بندی
eaves flashing
اب بندی لب بند
earing
خوشه بندی
diction
جمله بندی
dunnage
بسته بندی
verbiage
[American English]
جمله بندی
choice of words
کلمه بندی
word choice
کلمه بندی
dimensioning
کادر بندی
patterns
ردیف بندی
pattern
ردیف بندی
fenestration
پنجره بندی
fasciate
کمر بندی
classifications
دسته بندی
calibration
درجه بندی
calibration
زینه بندی
factorization
عامل بندی
bracket
طبقه بندی
gradations
درجه بندی
gradation
درجه بندی
wording
کلمه بندی
diction
کلمه بندی
caulk
اب بندی کردن
classification chart
نموداررده بندی
encrustation
رویه بندی
encrustation
پوسته بندی
articulation
مفصل بندی
denominations
طبقه بندی
couponing
کوپن بندی
denomination
طبقه بندی
couponing
جیره بندی
coring
مغزه بندی
encrustations
رویه بندی
columniation
ستون بندی
watertight
اب بندی شده
dentition
دندان بندی
cerebral localization
منطقه بندی مخ
fanny
بقچه بندی
fannies
بقچه بندی
cingulate
کمر بندی
crate
جعبه بندی
botching
کارسرهم بندی
crates
جعبه بندی
botches
کارسرهم بندی
botched
کارسرهم بندی
botch
کارسرهم بندی
verbiage
[American English]
کلمه بندی
encrustations
پوسته بندی
carcases
استخوان بندی
ratings
درجه بندی
groupage
دسته بندی
granulating
دانه بندی
classifications
طبقه بندی
caulk
آب بندی درزها
carcass
استخوان بندی
carcse
استخوان بندی
gradin
پله بندی
berm
تراس بندی
classifications
رده بندی
ratings
دسته بندی
rating
نرخ بندی
watertight core
هسته اب بندی
watertight diaphragm
پرده اب بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com