Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
communist
طرفدار مرام اشتراکی
communists
طرفدار مرام اشتراکی
Other Matches
communism
مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
communism
مرام اشتراکی کمونیسم
communists
دارای مرام اشتراکی
communist
دارای مرام اشتراکی
to little up to one's principl
اصول و مرام خود را اجراکردن موافق مرام خودزیستن
nationalist
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
nationalists
طرفدار استقلال ملی طرفدار برتری ملت خود
intent
مرام
bad principled
بد مرام
unscrupulous
بی مرام
aimless
بی مرام
shyster
بی مرام
unprincipled
بی مرام
ideologies
مرام
platform
مرام
platforms
مرام
ideology
مرام
driftless
بی مرام بی اراده
tenet
اصول مرام
principle
قاعده کلی مرام
principle
مرام اخلاقی قاعده کلی
sell the pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
sell to pass
خیانت به مرام دسته خودکردن
live up to one's principles
موافق مرام خود رفتار کردن
communal
اشتراکی
collective
اشتراکی
communally
اشتراکی
communalism
سیستم اشتراکی
communize
اشتراکی کردن
communism
اصول اشتراکی
communism
نظام اشتراکی
communalist
اشتراکی گرای
collective
اشتراکی اجتماعی
collective farm
مزرعه اشتراکی
common library
کتابخانه اشتراکی
communalize
اشتراکی کردن
collectivize
اشتراکی کردن
collectivization
اشتراکی کردن
collectivism
نظام اشتراکی
cotenancy
اجاره اشتراکی
shared file
فایل اشتراکی
commonest
مشترک اشتراکی
shared resource
منطق اشتراکی
joint ownership
مالکیت اشتراکی
socialism
نظام اشتراکی
joint insurance
بیمه اشتراکی
pools
تصحیلات اشتراکی
pooled
تصحیلات اشتراکی
timeshared
با وقت اشتراکی
common
مشترک اشتراکی
commoners
مشترک اشتراکی
long-house
مسکن اشتراکی
pool
تصحیلات اشتراکی
timeshare
اشتراکی کردن وقت
cenobitism
زندگی اشتراکی درخانقاه
kibbutzim
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
common storage area
ناحیه اشتراکی انباره
leninism
عقاید اشتراکی لنین
collectivity
مالکیت اشتراکی جمع
kibbutz
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutzes
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
hetaerism
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
collectivism
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phalanstery
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
communed
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communization
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
coenobite
راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
commune
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
departmental LAN
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
plank
قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
to sign up for something
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
factioneer
طرفدار
partisans
طرفدار
insurrectionist
طرفدار
partizan etc
طرفدار
partizan
طرفدار
votary
طرفدار
advocator
طرفدار
partisan
طرفدار
pro-
طرفدار
party
طرفدار
advocated
طرفدار
one-sided
طرفدار
partial
طرفدار
advocates
طرفدار
cohorts
طرفدار
adherents
طرفدار
pro
طرفدار
advocating
طرفدار
cohort
طرفدار
adherent
طرفدار
exponents
طرفدار
advocate
طرفدار
exponent
طرفدار
scheduling
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
shares
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
permission
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
share
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
risk lover
طرفدار ریسک
interventionist
طرفدار مداخله
activist
طرفدار عمل
papist
طرفدار پاپ
he is on our side
طرفدار مااست
democrate
طرفدار دمکراسی
activists
طرفدار عمل
risk lover
طرفدار خطر
factionary
طرفدار یک فرقه
to count
طرفدار شمردن
reformer
طرفدار نهضت
football fan
[British English]
طرفدار فوتبال
keynesianism
طرفدار کینز
monopolist
طرفدار انحصار
nudist
طرفدار برهنگی
royalists
طرفدار سلطنت
royalist
طرفدار سلطنت
reformers
طرفدار نهضت
soccer fan
[soccer supporter]
[American English]
طرفدار فوتبال
abolitionist
طرفدار برانداختن
centralists
طرفدار تمرکز
absolutist
طرفدار استبداد
centralist
طرفدار تمرکز
partialist
شخص طرفدار یا معتصب
mongamist
طرفدار داشتن یک همسر
negrophile
طرفدار سیاه پوست
mutualist
طرفدار اصول همدستی
prohibitionist
طرفدار منع مسکرات
radicals
طرفدار اصلاحات اساسی
football fan
[American English]
طرفدار فوتبال آمریکایی
world federalist
طرفدار حکومت جهانی
protectionism
مکتب طرفدار حمایت
theocrat
طرفدار یزدان سالاری
supply side economics
اقتصاد طرفدار عرضه
theorist
طرفدار استدلال نظری
theorists
طرفدار استدلال نظری
proponent
توضیح دهنده طرفدار
proponents
توضیح دهنده طرفدار
teetotalist
طرفدار منع مسکرات
radical
طرفدار اصلاحات اساسی
revivalist
طرفدار احیای مذهبی
federalist
طرفدار دولت فدرال
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
aesthete
طرفدار صنایع زیبا
aesthetes
طرفدار صنایع زیبا
parliamentarian
طرفدار حکومت پارلمانی
libertarian
طرفدار ازادی اراده
libertarians
طرفدار ازادی اراده
parliamentarians
طرفدار حکومت پارلمانی
revivalists
طرفدار احیای مذهبی
autonomist
طرفدار استقلال داخلی
aristocrate
طرفدار حکومت اشراف
feminists
طرفدار حقوق زنان
feminist
طرفدار حقوق زنان
white supremacist
طرفدار تفوق نژادی سفیدپوستان
adheres
طرفدار بودن وفا کردن
sympathisers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
adhering
طرفدار بودن وفا کردن
fan
پشتیبان
[طرفدار]
[هوادار]
[ورزش]
adequateness
طرفدار بودن وفا کردن
academic
طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
protectionist
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionist
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از مصنوعات داخلی
protectionists
طرفدار حمایت از صنایع داخلی
spiritualist
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
spiritualists
طرفدار اصول روحانیت ومعنویت
centrist wing
طرفدار جناح میانه رو
[سیاست]
adhered
طرفدار بودن وفا کردن
feudalist
طرفدار اصول ملوک الطوایف
humanitarian
طرفدار کاهش الام بشر
suffragettes
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
mercantilist
طرفدار سیاست موازنه اقتصادی
suffragette
زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
adhere
طرفدار بودن وفا کردن
sympathizer
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizers
طرفدار همفکر پشتیبان فکری
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
scheduler
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
reformer
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
revivalist
طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
manchester school
مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
imperialist
طرفدار حکومت امپریالیستی استعمار طلب
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
voluntaryist
طرفدار سربازگیری از میان مردم داوطلب
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
presbyteral
طرفدار اصول پرسبیتری وابسته به کشسش ها
socialist
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
socialists
سوسیالیست طرفدار توزیع وتعدیل ثروت
segregationist
طرفدار جدایی نژاد سفید وسیاه
Zionist
طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
Zen
فرقه بوداییان طرفدار تفکر وعبادت وریاضت
lancastrian
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
authoritarians
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian
طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
System Monitor
امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com