Dictiornary-Farsi | طفره زدنی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 148 (8 milliseconds)

English	Persian
evasible	طفره زدنی


Other Matches

percussive	زدنی
evasible	گریز زدنی
mace	گول زدنی
maces	گول زدنی
addible	جمع زدنی
perturbable	برهم زدنی
pulsatile instruments	ادوات ضربی یا زدنی
bunting	روش ضربه زدنی که توپ اهسته می غلتد
clean the bases	ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
ca'canny	طفره
dallier	طفره زن
elusion	طفره
dodgy	طفره رو
balky	طفره رو
balker	طفره رو
dalliance	طفره
shirks	طفره رو
shirking	طفره رو
shirked	طفره رو
evasion	طفره
shirk	طفره رو
evasive	طفره زن
evasions	طفره
procrastination	طفره
dodger	طفره رو
dodgers	طفره رو
elusive	طفره زن
subterfuge	طفره
subterfuges	طفره
goldbrick	طفره رو
stick-in-the-muds	طفره رو
runaround	طفره
procrastinator	طفره رو
truant	طفره رو
avoidance	طفره
deflections	طفره
put off	طفره
truants	طفره رو
deflection	طفره
jink	طفره
stick in the mud	طفره رو
stick-in-the-mud	طفره رو
tergiversator	طفره رو
evasions	طفره رفتن
get round	طفره رفتن
evadable	طفره پذیر
evasion	طفره رفتن
truancy	طفره زنی
stalling	طفره زدن
stall	طفره زدن
evading	طفره زدن از
hem and haw <idiom>	طفره رفتن
shirker	ادم طفره رو
goby	طفره پیشگیری
evadingly	طفره زنان
escape mechanism	طفره وتعلل
elusory	طفره امیز
jink	طفره رفتن
dodgery	طفره روی
procrastinatory	طفره امیز
bilk	طفره زدن
baulk	ردکردن طفره
baulk	طفره رفتن
aviod	طفره زدن از
funk	طفره زدن
evasively	از روی طفره
prorogation	طفره زنی
prolongate	طفره رفتن
ineludible	طفره نزدنی
evades	طفره زدن از
baulked	طفره رفتن از
defaulters	قصورکننده طفره زن
doff	طفره رفتن
doffed	طفره رفتن
doffing	طفره رفتن
doffs	طفره رفتن
avoid	طفره رفتن از
avoided	طفره رفتن از
avoiding	طفره رفتن از
avoids	طفره رفتن از
wriggle	طفره زدن
defaulter	قصورکننده طفره زن
hedges	طفره زدن
baulking	طفره رفتن از
baulks	طفره رفتن از
balking	طفره رفتن از
balked	طفره رفتن از
balks	طفره رفتن از
balk	طفره رفتن از
dodge	طفره زدن
dodging	طفره زدن
dodges	طفره زدن
dodged	طفره زدن
wriggled	طفره زدن
wriggles	طفره زدن
fudge	طفره رفتن
fetch	بهانه طفره
fudges	طفره رفتن
fudging	طفره رفتن
shirk	طفره زدن
shirked	طفره زدن
shirking	طفره زدن
shirks	طفره زدن
fudged	طفره رفتن
wriggling	طفره زدن
hedged	طفره زدن
hedge	طفره زدن
fetches	بهانه طفره
evaded	طفره زدن از
fetched	بهانه طفره
evade	طفره زدن از
stall	دور سرگرداندن طفره
stalling	دور سرگرداندن طفره
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
subterfuges	طفره زنی اختفاء
subterfuge	طفره زنی اختفاء
to beg the question	طفره رفتن از پرسشی
elusively	از روی طفره یا خدعه
parrying	دورسازی طفره رفتن
parry	دورسازی طفره رفتن
parries	دورسازی طفره رفتن
parried	دورسازی طفره رفتن
put off	تاخیر کردن طفره رفتن
to play the truant	از رفتن به اموزشگاه طفره زدن
swerved	عدول کردن طفره زدن
evasiveness	حالت یاخوی طفره زنی
swerving	عدول کردن طفره زدن
prolongs	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolonging	طفره رفتن بطول انجامیدن
prolong	طفره رفتن بطول انجامیدن
swerves	عدول کردن طفره زدن
elude	طفره زدن دوری کردن از
eluded	طفره زدن دوری کردن از
eludes	طفره زدن دوری کردن از
eluding	طفره زدن دوری کردن از
swerve	عدول کردن طفره زدن
dallies	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallied	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dally	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
dallying	وقت را ببازی گذراندن طفره زدن
truants	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
truant	شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
beat around the bush <idiom>	غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
To quibble and equivocate.	پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
get round the law	با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن کلاه شرعی سرچیزی گذاشتن