English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
buddy line طنابی که در حدود 01 متر که 2 غواص را به هم وصل میکند
Other Matches
parameters زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
parameter زیرتابعی که از پارامترها برای بیان حدود و عملیات استفاده میکند
stringed طنابی
restiform طنابی
rope ladder نردبان طنابی
ratlin پله طنابی
jacob's ladder پله طنابی
rope ladders نردبان طنابی
cringle حلقه طنابی
marline tie گره طنابی
ropy طنابی شکل
manrope دستگیر طنابی
ratline نردبان طنابی کشتی
skin-divers غواص
diver غواص
ember goose غواص
frogmen غواص
frogman غواص
ember diver غواص
forgman غواص
skin diver غواص
skin-diver غواص
the strain on a rope فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
mail server کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
upper memory کیلو بایت از حافظه قرار گرفته بین حدود کیلوبایت و مگابایت . حافظه بیشتر بعد از حافظه معمول کیلوبایت است و قبل از حدود مگابایت
swim fin کفش غواص
scuba diver غواص با وسایل
hawser bend گره طنابی که دوسرطناب رابهم فروکند
tightrope طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
buntline طنابی که بپای بادبان بسته میشود
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
headfast طنابی که سرکشتی را با ان به گویه یا باراندازمهارمیکنند مهار
tightropes طنابی که آکروباتها روی آن حرکت می کنند.
mouthpiece لوله هوای غواص
mouthpieces لوله هوای غواص
mouthguard لوله هوای غواص
snorkeler غواص با ماسک و لوله
paracelling کرباس قیراندود که مانند نوار به طنابی بپیچند
lifeline طناب یارسن نجات غواص
loon انواع پنگوئنهای ماهیخوار و غواص
lifelines طناب یارسن نجات غواص
surface line طناب وصل به غواص و قایق
scuba وسیله ماندن غواص در زیراب
bottom time مدت ماندن غواص در زیر اب
scuba dive فرورفتن غواص به زیر اب باوسایل
watch guard زنجیر یا طنابی که برای نگهداشتن و پاییدن کسی بکارمیبرند
rue raddy تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
hang off مکث کوتاه غواص در زیر اب در صعود
ambient water ابی که در عمق معین دراطراف غواص است
decompression stop مکث غواص کوتاه در عمقهای معین در صعود
shallow water blackout بیهوشی غواص که نفس رازیر اب حبس کرده
dragrope طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
to freshen rope جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
gantline رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
nitrogen narcosis حالت مستانه غواص در عمق بیش از 031 متر
j valve سوپاپ کپسول هوای غواص که بطور خودکار بسته شود
decompression table جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
dump نرم افزاری که اجرای برنامه را متوقف میکند وضعیت داده و برنامههای مربوطه را بررسی میکند و برنامه مجدداگ شروع میکند
repeater وسیلهای درارتباطات که سیگنال دریافتی را مجدداگ تولید میکند وسپس ارسال میکند.که برای گسترش محدوده شبکه به کارمی رود.این دستگاه درلایه فیزیکی مدل شبکه DSI کار میکند
weight belt کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
perambulation حدود
range حدود
tethering حدود
purview حدود
tethered حدود
vicinity حدود
confine حدود
neiggourhood حدود
confining حدود
ranges حدود
precinct حدود
neighborhoods حدود
neighbourhoods حدود
neighbourhood حدود
about در حدود
thereabouts در آن حدود
limit حدود
tethers حدود
scope حدود
ranged حدود
precincts حدود
module حدود
realm حدود
compass حدود
delimits حدود
definition حدود
delimiting حدود
delimited حدود
scantling حدود
delimit حدود
about <adv.> حدود
roughly <adv.> حدود
well-nigh در حدود
well nigh در حدود
ambit حدود
modules حدود
realms حدود
in the neighbourhood در حدود
tether حدود
definitions حدود
outed خارج از حدود
yaw تجاوز از حدود
gamut حدود حیطه
coastal frontier حدود ساحلی
lines حدود رویه
yawed تجاوز از حدود
boundaries حدود یکان
coextensive هم حدود وثغور
verges نزدیکی حدود
ranged حدود وسعت
out خارج از حدود
trimester در حدود سه ماه
verge نزدیکی حدود
class interval حدود طبقه
purview حدود میدان
ranges حدود وسعت
out- خارج از حدود
boundaries حدود چیزی
within cry در حدود صد ارس
boundary حدود چیزی
ranges حدود محدوده
purview of an occupation حدود کاری
demarcation تعیین حدود
delimitation تحدید حدود
thereabout دران حدود
confidence limits حدود اطمینان
class limits حدود طبقه
in round numbers 00 در حدود 001 عد د
boundary حدود یکان
with in ear shot در حدود صدا رس
line حدود رویه
confidence limits حدود اعتماد
periphery محیط حدود
peripheries محیط حدود
runs ردپا حدود
run ردپا حدود
therabout دران حدود
ranged حدود محدوده
hereabout دراین حدود
reaches وسعت حدود
reaching وسعت حدود
confinement تحدید حدود
range حدود محدوده
graphic limits حدود گرافیکی
range حدود وسعت
limit of fire حدود اتش
reach وسعت حدود
delimitation تعیین حدود
vicinity در حدود در اطراف
limit check مقابله حدود
whereabouts درچه حدود
limits of confidence حدود اطمینان
probability limits حدود احتمالی
frontiers حدود و ثغور
thereabouts در حدود آن وقت
in the neighborhood of در حدود [ریاضی]
reached وسعت حدود
ply yarn نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
tolerances حدود قابل تحمل
pegs تعیین حدود کردن
delimit تعیین کردن حدود
peg تعیین حدود کردن
orbits دور حدود فعالیت
orbited دور حدود فعالیت
whereabout حدود تقریبی مکان
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
tolerance حدود قابل تحمل
outre خارج از حدود معمولی
compass حدود وثغور حوزه
demarcate تعیین حدود کردن
demarcated تعیین حدود کردن
mark out a ground تحدید حدود زمین
demarcating تعیین حدود کردن
orbit دور حدود فعالیت
abound تعیین حدود کردن
limitation clause عبارت تعیین حدود
limitation clause ماده تعیین حدود
format حدود و مشخصات فرش
delimits تحدید حدود کردن
delimited تعیین کردن حدود
inbound محصور در حدود معینی
demarcates تعیین حدود کردن
delimited تحدید حدود کردن
delimiting تعیین کردن حدود
delimiting تحدید حدود کردن
sphere مرتبه حدود فعالیت
delimit تحدید حدود کردن
ultra vires تجاوز از حدود اختیارات
scope میدان و برد و حدود
spheres مرتبه حدود فعالیت
delimits تعیین کردن حدود
ultra vires خارج از حدود اختیارات قانونی
quarts پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart پیمانهای در حدود بیک لیتر
corrida برنامهای در حدود شش مسابقه گاوبازی
range of music حدود یا میدان علم موسیقی
as far as in me lies تا انجاکه در حدود توانایی من است
to override one's commission از حدود ماموریت خود تجاوزکردن
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
ultra vires بیش از حدود اختیارات قانونی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com