Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
life line
طناب وصل به حلقه نجات
Other Matches
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
life line
طناب نجات
life buoy
حلقه نجات
lifelines
طناب یارسن نجات غواص
lifeline
طناب یارسن نجات غواص
life buoy
حلقه نجات غریق
loop
حلقه طناب
looped
حلقه طناب
bight
حلقه طناب
loops
حلقه طناب
cringle
طناب حلقه شده
flemish
حلقه کردن طناب
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
lifebuoys
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoy
کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
looped
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
air sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue
عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
pay out the rope
طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
lanyards
طناب کوتاه طناب کمر
lanyard
طناب کوتاه طناب کمر
ferrule
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
ferrules
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
how long is the rope
درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
crisps
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisper
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
loops
حلقه درون حلقه دیگر
loop
حلقه درون حلقه دیگر
looped
حلقه درون حلقه دیگر
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
convolute
حلقه حلقه کردن
quoit
حلقه پرتاب حلقه
wreathy
حلقه حلقه شده
purled
حلقه حلقه شدن
eye bolt
حلقه حلقه اتصال
purl
حلقه حلقه شدن
purling
حلقه حلقه شدن
purls
حلقه حلقه شدن
adjusting ring
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
livery
نجات
liberation
نجات
salvation
نجات
life vest
کت نجات
liveries
نجات
escape line
خط نجات
life jacket
کت نجات
rescue
نجات
rescued
نجات
rescues
نجات
rescuing
نجات
safety
نجات
plane guard
ناوگارد نجات
plane guard
ناو نجات
lifeboats
قایق نجات
deep submergence
زیردریایی نجات
recovering
نجات دادن
parachut
چتر نجات
safety belt
کمربند نجات
recover
نجات دادن
safety boat
قایق نجات
recovers
نجات دادن
redeliver
از نو نجات دادن
refugee relief
نجات پناهندگان
rescue basket
زنبیل نجات
rescue operation
عملیات نجات
life boat
کرجی نجات
life belt
کمربند نجات
life raft
قایق نجات
life buoy
بویه نجات
life net
تور نجات
savior
نجات دهنده
life jacket
جلیقه نجات
salvageable
قابل نجات
salvable
نجات یافتنی
survivors
نجات یافتگان
survival pack
بسته نجات
survival suit
لباس نجات
lifesaving
نجات غریق
surviving
نجات دادن
survives
نجات دادن
survived
نجات دادن
survive
نجات دادن
liferaft
شناوه نجات
lifeguard submarine
زیردریایی نجات
life vest
جلیقه نجات
delivers
نجات دادن
deliver
نجات دادن
life line
بند نجات
life boad
قایق نجات
saviour
نجات دهنده
saviours
نجات دهنده
parachuted
چتر نجات
breeches buoy
بویه نجات
save
نجات دروازه
saved
نجات دروازه
parachuting
چتر نجات
parachutes
چتر نجات
saves
نجات دروازه
lifeguard
نجات غریق
safety belts
کمربند نجات
life float
قایق نجات
fire escape
نردبان نجات
fire escapes
نردبان نجات
stole
جلیقه نجات
lifebelts
کمربند نجات
lifeguards
نجات غریق
lifeboat
قایق نجات
salvation
سبب نجات
lifebelt
کمربند نجات
parachute
چتر نجات
crash boat
قایق نجات
resuscitation
نجات غریق
pararaft
وسایل نجات چتربازی
soteriology
مبحث نجات رستگاری
mae west
جلیقه نجات فشاری
life belt
لاستیک نجات غریق
life belt
کمربند نجات غریق
survivors
نجات یافتگان از مرگ
search and rescue
عملیات تجسس و نجات
lifeguard
مامور نجات غریق
liferaft
قایق نجات لاستیکی
pararescue team
تیم تجسس و نجات
lifesaving
نجات دهنده زندگی
lifesaving
وسیله نجات غریق
rescue chamber
اطاقک نجات زیردریایی
rescue and assistance
عملیات نجات و مددکاری
lifeguards
گارد نجات دریایی
lifeguards
مامور نجات غریق
lifeguard
گارد نجات دریایی
life vest
لباس نجات غریق
paradrop
بارریزی باچتر نجات
lifesaver
نجات دهنده زندگانی
helicopter rescue strop
کمربند نجات هلیکوپتر
fire and rescue
نجات و اطفای حریق
salvage
از خطرنابودی نجات دادن
salvaged
از خطرنابودی نجات دادن
helicopter rescue net
تور نجات هلیکوپتر
salvages
از خطرنابودی نجات دادن
salvaging
از خطرنابودی نجات دادن
lifesaver
عضودسته نجات غریق وامثال ان
lifeguard
نجات غریق محافظ شخصی
fire and rescue
عملیات نجات و اطفای حریق
salvage
اموال نجات یافته از خطر
lifeguards
نجات غریق محافظ شخصی
redeemer
رهایی بخش نجات دهنده
salvages
اموال نجات یافته از خطر
salvaged
اموال نجات یافته از خطر
unsaved
محفوظ نشده نجات نیافته
redeemers
رهایی بخش نجات دهنده
save one's neck/skin
<idiom>
نجات خوداز خطر ومشکل
salvage money
جایزه نجات کشتی یا محموله
save
نجات دادن پس انداز کردن
salvaging
اموال نجات یافته از خطر
saves
نجات دادن پس انداز کردن
saved
نجات دادن پس انداز کردن
helicopter double rescue harness
کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
survive
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
to rescue people from the water
مردم را
[از غرق شدن ]
در آب نجات دادن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
andromeda
از دست غولی نجات یافت وزن او شد
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
life raft
قایق چوبی
[برای نجات غریق]
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
ski patrolman
عضو گروه نجات در پیست اسکی
to rescue somebody from drowning
کسی را از غرق شدن نجات دادن
salvor
نجات دهنده کشتی یا کالاهای ان در دریا
surviving
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
deep submergence
زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
life jacket
سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
make a run for it
<idiom>
برای نجات جان فرار کردن
life preservers
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
jettisons
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
reclaims
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
life preserver
وسیله نجارت غریق وغیره اسباب نجات
jettison
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
para bomb
بمب قابل پرتاب به وسیله چتر نجات
jettisoning
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
reclaim
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
reclaimed
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
ski patrol
گروه نجات و حمل مصدومان در پیست اسکی
jettisoned
به دریا ریختن کالا برای نجات کشتی
reclaiming
نجات دادن زمین بایر را دایر کردن
vent
سوراخی در مرکز چتر نجات برای افزایش پایداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com