Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
towline
طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
Other Matches
rue raddy
تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
ferryboat
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats
قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
lubber's hole
سوراخی در نوک کشتی نزدیک دگل که طناب دگل بوسیله ان بالا وپایین میرود
cordy
ریسمانی
ropy lava
گدازه ریسمانی
lanyard
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
lanyards
طناب کوتاه برای کشیدن چیزی
towrope
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
towropes
طناب مخصوص یدک کشیدن چیزی
to buy something at an auction
چیزی را در
[بوسیله]
حراجی خریدن
rainwash
شستشوی چیزی بوسیله باران
wherewithal
چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست
photosensitize
بوسیله نور به چیزی حساسیت دادن
laniard
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
leading string
ریسمانی که پیشتر کودکان رابوسیله ان راه رفتن می اموختند
lug
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugged
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugs
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
lugging
اویزه دسته یاهرچیزی که بوسیله ان چیزی را حمل یابیاویزند
fescue
چوب کوچکی که بوسیله ان اموزگار چیزی را به شاگردنشان میدهد
heuristic reason
دلیلی که بوسیله ان کسی چیزی رابرای خودثابت کندیاپیش خودبفهمد
dragrope
طنابی که بوسیله ان چیزی رامیکشند یا اینکه روی زمین کشیده میشود
cast pearls before swine
<idiom>
از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
lyophilization
خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
tide
کشند اب
tide
کشند
neap
کشند اب
tideless
بی کشند
tidal wave
موج کشند
diurnal tide
کشند روزانه
tide
کشند داشتن
tide table
جدول کشند
tidewater
خط ساحلی کشند اب
semidiurnal tide
کشند نیمروزه
tideway
کشند راه
pay out the rope
طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
string fingers
سه انگشتی که زه کمان را می کشند
semidiurnal tide
کشند نیم روزانه
mean range of the tide
میانگین ارتفاع کشند
half tide level
ارتفاع متوسط کشند اب دریا
vinculum
خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
With soft words one may persuade a serpent out of .
<proverb>
با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
tidal prism
اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
There was a run on the banks .
مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
lanyards
طناب کوتاه طناب کمر
lanyard
طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling
طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
how long is the rope
درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
bight
حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
non rotating wire rope
طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
line
طناب خط
lines
طناب خط
headline
طناب
hawse laid rope
طناب سه لا
cord
طناب
footrope
طناب پا
ropes
طناب
guy
طناب
roped
طناب
guys
طناب
guide rope
طناب
headlines
طناب
upper end of the rope
سر طناب
tow
طناب
fag ends
ته طناب
tows
طناب
running end
سر طناب
rope
طناب
towline
طناب
tackline
طناب تک
cords
طناب
fag end
ته طناب
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
fag end
طناب ریش
slackening
شل کردن طناب
fag ends
طناب ریش
surge
شل کردن طناب
lays
خواب طناب
traction rope
طناب کشش
slackens
شل کردن طناب
hook rope
طناب قلابدار
lay
خواب طناب
hoisting rope
طناب بالابر
racking
طناب نازک
fibre rope
طناب الیافی
bowstring
طناب انداختن
snubbed
نگهداشتن طناب
edge rope
طناب کناری
elevator rope
طناب بالابر
surges
شل کردن طناب
sash cords
طناب لنگر
sash cord
طناب لنگر
snubbing
نگهداشتن طناب
slackened
شل کردن طناب
snubs
نگهداشتن طناب
surged
شل کردن طناب
jigger
طناب قرقره
jack ketch
طناب انداز
hoisting cable
طناب بالابر
heading line
طناب راهنما
forward breast
طناب شماره دو
halyard
طناب پرچم
halliard
طناب پرچم
hair line
طناب مویی
gun cotton
طناب ماشه
block and tackle
طناب و قرقره
grab rope
طناب اویز
gantline
طناب بالابر
gantline
طناب قرقره
ganglionic cord
طناب گرهی
forward spring
طناب شماره سه
burton
طناب و قرقره
flexible steel wire rope
طناب فولادی خم شو
head rope
طناب سینه
head rope
طناب شماره یک
cords
طناب نازک
hawser bend
گره طناب
hawse laid rope
طناب سه بند
hauling rop
طناب بالابر
hauling rop
طناب کشش
wire rope
طناب سیمی
cord
طناب نازک
funambulist
طناب باز
easing out line
طناب شل کننده
tackles
طناب وقرقره
lanyards
طناب پرچم
lanyards
تسمه یا طناب
looped
حلقه طناب
lanyard
طناب طرقه کش
lanyard
طناب پرچم
lanyard
تسمه یا طناب
loops
حلقه طناب
pendant
طناب نگهدارنده
pendant
طناب اتصال
pendants
طناب نگهدارنده
anchor cable
طناب لنگر
backrope
طناب عقب
bellpull
طناب زنگ
bight
حلقه طناب
pendants
طناب اتصال
loop
حلقه طناب
tackled
قرقره و طناب
tackled
طناب وقرقره
tackle
قرقره و طناب
tackle
طناب وقرقره
tackling
طناب وقرقره
tow
با طناب کشیدن
tows
با طناب کشیدن
hawser
طناب کلفت
hawser
طناب سیمی
hawsers
طناب کلفت
hawsers
طناب سیمی
slack
شل کردن طناب
slackest
شل کردن طناب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com