English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
main quantum number عدد کوانتومی اصلی
principle quantum number عدد کوانتومی اصلی
Other Matches
quantum mechanics مکانیک کوانتومی
quantum number عدد کوانتومی
quantum optic اپتیک کوانتومی
quantum phonomenon پدیده کوانتومی
quantum statistics امار کوانتومی
quantum theory نظریه کوانتومی
quantum yield بهره کوانتومی
quantum wave equation معادله کوانتومی موج
intrinsic quantum number عدد کوانتومی ذاتی
subsidiary quantum level ترازهای کوانتومی فرعی
allowed quantum state حالت کوانتومی مجاز
azimuthal quzntum number عدد کوانتومی سمتی
magnetic quantum number عدد کوانتومی مغناطیسی
relativistic quantum theory نظریه کوانتومی نسبیتی
quantum theory of valence نظریه کوانتومی والانس
radial quantum number عدد کوانتومی شعاعی
quantum electrodynamics الکترودینامیک کوانتومی [فیزیک]
quantum theory مکانیک کوانتومی [فیزیک]
quantum physics مکانیک کوانتومی [فیزیک]
equatorial quantum number عدد کوانتومی استوایی
quantum state حالت کوانتومی [فیزیک] [شیمی]
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
base unit یکای اصلی واحد اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
principle اصلی
head اصلی
genuine اصلی
cardinals اصلی
cardinal اصلی
main stem خط اصلی
majoring اصلی
majored اصلی
arch اصلی
parent اصلی
inherent اصلی
elementarily اصلی
firsthand اصلی
arches اصلی
arch- اصلی
fundametal اصلی
organic اصلی
immanent اصلی
main door در اصلی
ingrown اصلی
isogeny هم اصلی
main attack تک اصلی
main deck پل اصلی
major اصلی
line link خط اصلی
main خط اصلی
main <adj.> اصلی
primal اصلی
functional اصلی
elementary اصلی
normative اصلی
fundamental اصلی
primitive اصلی
principals اصلی
trunk خط اصلی
trunks خط اصلی
initial اصلی
initialed اصلی
initialing اصلی
initialled اصلی
initialling اصلی
initials اصلی
elemental اصلی
essential اصلی
mastered اصلی
master اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
germinal اصلی
primary اصلی
masters اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
texts اصلی
text اصلی
main line خط اصلی
main lines خط اصلی
mainlines خط اصلی
mainlined اصلی
originals اصلی
native code کد اصلی
mainlined خط اصلی
mainline اصلی
mainline خط اصلی
mainlines اصلی
rudimental اصلی
mainlining خط اصلی
radicals اصلی
original اصلی
mainlining اصلی
radical اصلی
major <adj.> اصلی
essential <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
basic اصلی
quintessential <adj.> اصلی
basics اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
primes اصلی
principal اصلی
prime اصلی
proto اصلی
primed اصلی
source language زبان اصلی
main lines نهر اصلی
main lines کانال اصلی
source document سند اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
mainspring انگیزه اصلی
scape مفصل اصلی
avenues خیابان اصلی
meats غذای اصلی
primary colours رنگهای اصلی
meat غذای اصلی
main road جاده اصلی
primary مقدماتی اصلی
proenomen نام اصلی
constituent جزء اصلی
constituents جزء اصلی
principle point مبداء اصلی
authentic document مدرک اصلی
principle axis محور اصلی
base piece توپ اصلی
principal stress تنش اصلی
backing metal فلز اصلی
parant metal فلز اصلی
principal stress خستگی اصلی
base of origin مبداء اصلی
substances ماده اصلی
main road راه اصلی
main roads جاده اصلی
root valve شیر اصلی
primary structure ساختمان اصلی
main roads راه اصلی
root segment بخش اصلی
root name نام اصلی
root directory دایرکتوری اصلی
headquarters شعبه اصلی
habitat جای اصلی
habitats جای اصلی
substance ماده اصلی
principal reason علت اصلی
subsistance ماده اصلی
essential بسیارلازم اصلی
initialled اصلی اغازی
initialled پاراف اصلی
initialling اصلی اغازی
initialling پاراف اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com