English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (2 milliseconds)
English Persian
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
double convex lens عدسی محدب الطرفین
Other Matches
panduriform محدب الطرفین
biconvex محدب الطرفین
pandurate شبیه ویولون محدب الطرفین
convex lens عدسی محدب
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
condenser الت تقصیر عدسی محدب
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
bilateral متقارن الطرفین
zygomorphic متقارن الطرفین
concavo concave مقعر الطرفین
mutually agreed to مرضی الطرفین
contra proferentem قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
lens distortion خطای عدسی دوربین عکاسی انحراف عدسی دوربین عکاسی
crowned محدب
gibbous محدب
bulgy محدب
crowning محدب
convex محدب
camber weld جوش محدب
pulvinate محدب نازبالشی
quasi convex شبه محدب
quasi convex نیمه محدب
pulvinated نازبالشی محدب
convexo concave محدب ومقعر
convex محدب گوژ
convexty بشکل محدب
convexo convex ازدوسو محدب
convex slope شیب محدب
convex mirror اینه محدب
crown gear چرخ دنده محدب
convex set مجموعه محدب [ریاضی]
gibbously بطور محدب یا قوز
convex fillet weld جوش مغزی محدب
pulvinated frieze کتیبه کوژ یا محدب
knull [تزئین محدب شکل]
convexly حالت محدب داشتن
quasi convex function تابع شبه محدب
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
quasi convex function تابع نیمه محدب
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
lentiform عدسی
lens عدسی
eyepieces عدسی
glass عدسی
lentoid عدسی
eyepiece عدسی
bifocal lens عدسی
contact lenses عدسی بساو
vergency تقارب عدسی
electrostatic lens عدسی الکتروستاتیکی
eye piece عدسی سر دوربین
contact lens عدسی بساو
contact lens عدسی مماس
contact lenses عدسی مماس
floating reticle عدسی مواج
spherical lens عدسی کروی
reticle عدسی دوربین
lenticular مرکب از عدسی
object glass عدسی شیئی
nummulite شاهدانه عدسی
ocular lens عدسی چشمی
meniscus lens عدسی هلالی
optical lens عدسی اپتیکی
lenticulation ایجاد عدسی
lenticular عدسی وار
lensatic عدسی دار
optical lens عدسی نوری
lens coating روکش عدسی
knurled head سر عدسی اج دار
objective lens عدسی شیئی
objective glass عدسی شیئی
focus کانون عدسی
achromatic lens عدسی بی رنگ
biconcave lens عدسی دوکاو
biconcave lens عدسی مقعرالطرفین
double concave lens عدسی دوکاو
double concave lens عدسی مقعرالطرفین
achromate عدسی اکروماتیک
biconvex lens عدسی دوکوژ
button head سر عدسی در پیچ ها
mushroom head سر عدسی در پیچ ها
objective عدسی شیئی
eyepieces عدسی چشمی
eyepiece عدسی چشمی
focused کانون عدسی
focuses کانون عدسی
focussed کانون عدسی
focusses کانون عدسی
focussing کانون عدسی
objectives عدسی شیئی
wide angle عدسی گسترش
wide-angle عدسی گسترش
lens عدسی دوربین
cheese head سر عدسی در پیچها
divergent lens عدسی متباعد
convex lens عدسی کوژ
double convex lens عدسی دو کوژ
convergent lens عدسی متقارب
cylindrical lens عدسی استوانهای
electromagnetic lens عدسی الکترومغناطیسی
convergent lens عدسی همگرا
concave lens عدسی مقعر
divergent lens عدسی واگرا
electron lens عدسی الکترونی
concave lens عدسی کاو
compound lens عدسی مرکب
eyepiece عدسی سردوربین یامیکروسکپ
parabolic lens عدسی سهمی وار
plano concave lens عدسی تخت کاو
plano concave lens عدسی مسطح- مقعر
plano convex lens عدسی تخت کوژ
focal مربوط به کانون عدسی
relative aperture ضریب کانونی عدسی
eyepieces عدسی سردوربین یامیکروسکپ
lens بشکل عدسی در اوردن
lentiform nucleus هسته عدسی شکل
refractor عدسی نور شکن
zoom فاصله عدسی را کم و زیادکردن
lenticular nucleus هسته عدسی شکل
line of collimation خط تنظیم عدسی دوربین
electronic lens عدسی یا لنز الکترونی
convergent meniscus lens عدسی هلالی همگرا
lens coating پوشش روی عدسی
fixed reticle عدسی ثابت دوربین
astigmatic نامنظمی عدسی چشم
anastigmat عدسی غیر استیگمات
mensicus عدسی کاو- کوژ
diverging meniscus lens عدسی هلالی واگرا
zooms فاصله عدسی را کم و زیادکردن
zoomed فاصله عدسی را کم و زیادکردن
twinkle box عدسی هاو یک دیسک چرخان
trick درجه بندی عدسی دوربین
tricked درجه بندی عدسی دوربین
tricking درجه بندی عدسی دوربین
focal plane افق مار بر کانون عدسی
lensatic قطب نمای عدسی دار
glass شیشه ذره بین عدسی
linear perspective پروژکتور دارای عدسی مخطط
field glass عدسی درونی دوربین یاذره بین
spider عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
spiders عدسی بزرگ نمای روی قطب نما
zoom lens عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoom lenses عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
nose piece قسمتی از ریز بین که حامل عدسی شیئی است
object glass عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
periscopic lens شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
pantoscope دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردوازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
panoramic camera دوربین عکاسی که عدسی گردنده داردو ازدورنمای مسلسل عکس برمیدارد
wing photograph نوعی عکس هوایی مایل که به وسیله دوربینهای چند عدسی گرفته میشود
ro round off کاو کردن محدب کردن
interpupillary واقع در بین دو مردمک چشم بین دو عدسی
bulls eye عدسی نیم گرد یکجور شیرینی گرد
hyperfocal distance مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
whisker کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com