Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
English
Persian
backside
عقب هر چیزی خصوصی
backsides
عقب هر چیزی خصوصی
Other Matches
private automatic branch exchange
رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
private line
خط خصوصی
necessary house
خصوصی
off the record
<idiom>
خصوصی
informal
خصوصی
private
خصوصی
personal
خصوصی
subrosa
خصوصی
privates
خصوصی
jackes
خصوصی
privately leased line
خط اجارهای خصوصی
private property
مالکیت خصوصی
private property
دارائیهای خصوصی
private company
شرکت خصوصی
private borrowing
استقراض خصوصی
private benefits
منافع خصوصی
private treaty
معامله خصوصی
private sector
بخش خصوصی
private talk
صحبت خصوصی
private saving
پس انداز خصوصی
privatised
خصوصی کردن
private eyes
کارآگاه خصوصی
private eye
کارآگاه خصوصی
private ownership
مالکیت خصوصی
private enterprises
موسسات خصوصی
private employees
کارکنان خصوصی
private enterprise
شرکت خصوصی
private deed
سند خصوصی
party lines
خط خصوصی تلفن
party line
خط خصوصی تلفن
private
اختصاصی خصوصی
privates
اختصاصی خصوصی
private institutions
موسسات خصوصی
private cost
هزینه خصوصی
private finance
مالیه خصوصی
pillow talk
حرفهای خصوصی
private consumption
مصرف خصوصی
private law
حقوق خصوصی
private corporation
شرکت خصوصی
Citizens' Band
باند خصوصی
private debt
بدهی خصوصی
private agreement
قرارداد خصوصی
tutor
معلم خصوصی
private tutoring
[American E]
تدریس خصوصی
private tuition
تدریس خصوصی
very own
<adj.>
خصوصی
[شخصی]
subjective
فاعلی خصوصی
privy
خصوصی محرمانه
private detective
کاراگاه خصوصی
privatize
خصوصی کردن
extra tuition
تدریس خصوصی
private lessons
تدریس خصوصی
praivate ownership
مالکیت خصوصی
privatized
خصوصی کردن
tutored
معلم خصوصی
camarin
نیایشگاه خصوصی
apsidiole
نیایشگاه خصوصی
off the record
محرمانه و خصوصی
off-the-record
محرمانه و خصوصی
backstage
محرمانه خصوصی
tutors
معلم خصوصی
in petto
بطور خصوصی
privatizing
خصوصی کردن
privatizes
خصوصی کردن
privatization
خصوصی کردن
privatising
خصوصی کردن
privatises
خصوصی کردن
personal
منقول خصوصی
private schools
اموزشگاه خصوصی
quasi private
نیمه خصوصی
private school
اموزشگاه خصوصی
quasi private
شبه خصوصی
proprietary company
شرکت خصوصی
passkey
کلید خصوصی
private enterprise
عمل خصوصی
paticular
خصوصی بابت
private detectives
کاراگاه خصوصی
private investigator
کاراگاه خصوصی
relator
مدعی خصوصی
casket
نامه خصوصی
special relativity
نسبیت خصوصی
caskets
نامه خصوصی
closets
گنجه خصوصی
closeting
گنجه خصوصی
closeted
گنجه خصوصی
closet
گنجه خصوصی
semiprivate
نیمه خصوصی
relator
شاکی خصوصی
privately
بطور خصوصی
private enterprise
اقتصاد بخش خصوصی
to give private lessons
درس خصوصی دادن
pbx
تبادل انشعاب خصوصی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
tutored
درس خصوصی دادن به
to have private insurance
[cover]
بیمه خصوصی داشتن
to be privately insured
بیمه خصوصی داشتن
sitting in camera
جلسه خصوصی دادگاه
special theory of relativity
نظریه نسبیت خصوصی
tutors
درس خصوصی دادن به
principle of exclusion
در مورد کالاهای خصوصی
tutorials
درس خصوصی دادن به
tutor
درس خصوصی دادن به
jurist
متخصص حقوق خصوصی
tutorial
درس خصوصی دادن به
behind the stage
<adj.>
<adv.>
خصوصی
[اصطلاح مجازی]
curtain lecture
صحبتهای خصوصی زن وشوهر
jurists
متخصص حقوق خصوصی
private broadcasting
پخش برنامه خصوصی
private branch exchange
مبادله انشعاب خصوصی
private rate of return
نرخ بازده خصوصی
private rate of discount
نرخ تنزیل خصوصی
to concern something
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
To have selfish motives . to have an axe to grind.
غرض شخصی ( خصوصی ) داشتن
marginal net private product
محصول خصوصی نهائی خالص
palor
اطاق برای گفتگو خصوصی
objectives
علمی و بدون نظر خصوصی
private enterprise
اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
objective
علمی و بدون نظر خصوصی
privy purse
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
with average
شامل خسارات خصوصی وجزئی
private international law
حقوق بین الملل خصوصی
offstage
خارج از صحنه نمایش درزندگی خصوصی
committee
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees
هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
to keep one's feet on the ground
<idiom>
علمی ماندن و بدون نظر خصوصی
to watch something
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
privilege cab
درشگه کرایهای که حق دارددر جاهای خصوصی بایستد
behind the scenes
در پشت پرده دارای اطلاعات خصوصی یا خارجی
to tutor somebody in English
به کسی درس خصوصی در زبان انگلیسی دادن
table talk
صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
personals
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
toll traverse
وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
qui tam action
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
pabx
Exchange AutomaticBranch Private تبادل انشعاب خودکار خصوصی
eminent domain
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
introducing
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduces
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduced
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
introduce
شبکه کامپیوترهای خصوصی در یک شرکت که توابع یکسانی را برای اینترنت انجام می دهند.
ante-chapel
[قسمتی از نیایشگاه خصوصی شبیه گوشواره عرضی کلیسا با فضار ورودی مجزا]
to stop somebody or something
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
crowding out effect
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
enclosing
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
querying
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
push
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
via
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modify
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
to esteem somebody or something
[for something]
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
control
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
correction
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controlling
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
establish
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
coveting
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to pass by any thing
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
Big Brother
دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
Internet
می را می سازد که اینترنت و اتصالات فروش را آماده میکند تا کاربران خصوصی به آنها دسترسی داشته باشند
appreciates
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
think nothing of something
<idiom>
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
rates
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciate
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody
[something]
as something
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciating
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
crowding out effect
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
blind dialling
توانایی مودم برای شماره گیری حتی وقتی که خط به نظر خراب است با استفاده از برخی خط وط خصوصی
led
یک واحد نمایش الفبا عددی متداول که هر گاه با ولتاژبه خصوصی تغذیه شود می درخشد دیود ناشر نور
extensions
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
see about (something)
<idiom>
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
fence
[around / between something]
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
changed
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
changing
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
change
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence
[around / between something]
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to give up
[to waste]
something
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com