English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (24 milliseconds)
English Persian
mark علامت گذاری کردن
marks علامت گذاری کردن
Search result with all words
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
mark نمره گذاری کردن علامت
marks نمره گذاری کردن علامت
color codig علامت گذاری کردن مهمات
tick mark علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
Other Matches
mark علامت گذاری
codes and codification علامت گذاری
markings علامت گذاری
coding علامت گذاری
earmarking علامت گذاری
signallzation علامت گذاری
marking علامت گذاری
marks علامت گذاری
demarcation علامت گذاری
space mark علامت فاصله گذاری
designation system سیستم علامت گذاری
lettering علامت گذاری باحروف
bar coding علامت گذاری ستونی
mine spotting کشف و علامت گذاری مین
mark علامت گذاری روی چیزی
marks علامت گذاری روی چیزی
marking panel پرده علامت گذاری مین
ink مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
tailor's chalk گچ یا صابون خیاطی مخصوص علامت گذاری روی پارچه
management coding سیستم کد بندی و علامت گذاری کالاها و ذخایر از نظرمدیریت توزیع
compartment marking تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
indexes علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
index علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
indexed علامت گذاری یک موضوع تا انتخاب شود و به شکل اندیس ذخیره شوند
sea marker نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
soft sector علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
burn in علامت گذاری یک صفحه تلویزیونی یا مانیتور پس از نمایش یک تصویر درخشان برای مدت طولانی
plotter وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
stripped علامت گذاری شده بسته بندی شده
danbuoy بویه علامت گذاری بویه راهنما
earmarked نامزد شده مشخص شده علامت گذاری شده
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
annotated print عکس علامت گذاری شده عکس رونویس شده
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
symbol اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
pool ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
load پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
loads پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
synthesises هم گذاری کردن
synthesizing هم گذاری کردن
synthesised هم گذاری کردن
synthesizes هم گذاری کردن
synthesized هم گذاری کردن
synthesising هم گذاری کردن
synthesize هم گذاری کردن
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
loads خرج گذاری کردن
christened نام گذاری کردن
paragraphs فاصله گذاری کردن
deposits سرمایه گذاری کردن
invest سرمایه گذاری کردن
paragraph فاصله گذاری کردن
christen نام گذاری کردن
to lay the track ریل گذاری کردن
mining مین گذاری کردن
fund سرمایه گذاری کردن
paginate صفحه گذاری کردن
christens نام گذاری کردن
to sow mines مین گذاری کردن
tracklaying شنی گذاری کردن
funded سرمایه گذاری کردن
load ذخیره گذاری کردن
cost قیمت گذاری کردن
primming چاشنی گذاری کردن
punctuates نقطه گذاری کردن
punctuated نقطه گذاری کردن
punctuating نقطه گذاری کردن
point نقطه گذاری کردن
investing سرمایه گذاری کردن
load خرج گذاری کردن
punctuate نقطه گذاری کردن
invested سرمایه گذاری کردن
deposit سرمایه گذاری کردن
loads ذخیره گذاری کردن
invests سرمایه گذاری کردن
charge خرج گذاری کردن شارژ کردن
charges خرج گذاری کردن شارژ کردن
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
overcapitalize بیش از حد سرمایه گذاری کردن
point نقطه گذاری کردن ممیز
page صفحات را نمره گذاری کردن
crown تاج گذاری کردن پوشاندن
crowns تاج گذاری کردن پوشاندن
recapitalize سرمایه گذاری مجدد کردن
loading خرج گذاری کردن سلاح
pages صفحات را نمره گذاری کردن
paged صفحات را نمره گذاری کردن
wattle نرده گذاری کردن بستن
symbol علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
to lodge a complaint عرضحال گله گذاری تسلیم کردن
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
punctuated نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuates نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating نشان گذاری کردن نقطه دار
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
signal با علامت ابلاغ کردن
signaled با علامت ابلاغ کردن
signalled با علامت ابلاغ کردن
milestone بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
To put money into somethings. درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
signal مخابره کردن علامت دادن
denotes تفکیک کردن علامت گذاردن
signaled مخابره کردن علامت دادن
denoted تفکیک کردن علامت گذاردن
denote تفکیک کردن علامت گذاردن
signalled مخابره کردن علامت دادن
asterisks پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
asterisk پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
misprision گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
to space out letters [text] فاصله گذاری [بین حروف را بیشتر کردن] [رایانه شناسی ] [چاپ]
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
scored نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
commas علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
comma علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
sain تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
hyphen علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphens علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
mined مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mines مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
mine مین گذاری کردن عمل کردن به صورت مین
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
mine watching عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
coding کد گذاری
indention تو گذاری
lineation خط گذاری
watermark علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
synthesis هم گذاری اختلاط
scale factor مقیاس گذاری
disposure درمعرض گذاری
sedimentation رسوب گذاری
syntheses هم گذاری اختلاط
weft insertion پود گذاری
indexing شاخص گذاری
nominations نام گذاری
nomination نام گذاری
devised ارث گذاری
grading نمره گذاری
mining مین گذاری
wicking فتیله گذاری
devise ارث گذاری
numbering شماره گذاری
sedimentation لایه گذاری
devising ارث گذاری
scoring نمره گذاری
pagination صفحه گذاری
devises ارث گذاری
collocation باهم گذاری
loading بار گذاری
valuations ارزش گذاری
investing سرمایه گذاری
valuation ارزش گذاری
edgings لبه گذاری
load فشنگ گذاری
invested سرمایه گذاری
limit of load حد بار گذاری
undervaluation کم ارزش گذاری
finance سرمایه گذاری
nomography فن قانون گذاری
nomographer قانون گذاری
nomenclauture نام گذاری
financed سرمایه گذاری
finances سرمایه گذاری
financing سرمایه گذاری
invests سرمایه گذاری
edging لبه گذاری
trapping تله گذاری
invest سرمایه گذاری
denominations نام گذاری
denomination نام گذاری
mark sensing نشان گذاری
encoding رمز گذاری
loads فشنگ گذاری
punctuation نقطه گذاری
frustration عقیم گذاری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com