English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
sonnet sequence غزلیات دارای موضوع واحد
Other Matches
matter of mutual interest موضوع دارای سود دوجانبه
lyries غزلیات
lyrics غزلیات
sonnet sequence غزلیات مرتبط
unipersonal واحد دارای یک افنوم منحصربیک صیغه
quincunx شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
trey پیشوندیست بمعنی دارای سه قسمت وسه قسمتی وسه تایی وهرسه واحد یکبار
federal reserve system ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
queued فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queues فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queue فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queueing فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
red herrings شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herring شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
reverse روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
circular فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
isobare دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
soft shelled دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
low tension دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile دارای نیروی مردی دارای رجولیت
acinaseous دارای تخم و بذر دارای تخمدان
galleried دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
gravel blind دارای چشم تار دارای دید کم
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
idiomorphic دارای شکل مخصوص بخود دارای شکل صحیح خود
theme موضوع
subjecting موضوع
proposition موضوع
subjects موضوع
propositioned موضوع
texts موضوع
text موضوع
propositioning موضوع
propositions موضوع
themes موضوع
matters موضوع
subject موضوع
issued موضوع
issue موضوع
head موضوع
plotless بی موضوع
issues موضوع
mattering موضوع
mattered موضوع
matter موضوع
subjected موضوع
point موضوع
objected موضوع
questioned موضوع
indirect objects موضوع
topics موضوع
subject [topic] موضوع
topic موضوع
subjects موضوع ها
topics موضوع ها
objecting موضوع
objects موضوع
afair موضوع
topic موضوع
object موضوع
themes موضوع ها
direct objects موضوع
criteria موضوع
question موضوع
motifs موضوع
questions موضوع
motif موضوع
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
isotropic solutions دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
side issues موضوع فرعی
side issue موضوع فرعی
in contestation موضوع بحث
subject شیی موضوع
direct objects موضوع منظره
sign position موضوع علامت
indirect objects موضوع منظره
issue موضوع شماره
sides of the question اطراف موضوع
businesses موضوع تجارت
business موضوع تجارت
grievance موضوع شکایت
fair game <idiom> موضوع تهاجم
What's behind all this? موضوع چه است؟
monomaniac دیوانه یک موضوع
neither here nor there <idiom> بیربط به موضوع
universe of discourse موضوع بحث
lemma مقدمه موضوع
a horse of another colour [different colour] موضوع علیحده
affaire d'honneur موضوع شرافتی
it is a question of money موضوع بسته به
postulating اصل موضوع
postulate اصل موضوع
postulates اصل موضوع
postulated اصل موضوع
objective complement مکمل موضوع
What is it all about ? موضوع چیست ؟
off the track از موضوع پرت
side show موضوع فرعی
What's the matter? موضوع چیه؟
What's wrong? موضوع چه است؟
subjects شیی موضوع
subjecting رعایا موضوع
What's up? موضوع چه است؟
What's on? موضوع چه است؟
at issue موضوع بحث
privity موضوع محرمانه
subjecting شیی موضوع
beside the question خارج از موضوع
What is happening? موضوع چه است؟
What gives? موضوع چه است؟
What's going on? موضوع چه است؟
What is the matter? موضوع چه است؟
in question موضوع بحث
recitations تعریف موضوع
subject of debate موضوع دعوی
subject and predicate موضوع و محمول
matter on hand موضوع بحث
subduce موضوع کردن
recitation تعریف موضوع
subjects رعایا موضوع
decades ده موضوع یا رویداد
not to point بیرون از موضوع
What's cooking? موضوع چه است؟
decade ده موضوع یا رویداد
res ipsa loquitur موضوع گویاست
problem معما موضوع
case موضوع حالت
objecting موضوع منظره
problems معما موضوع
issue موضوع دعوی
issued موضوع شماره
subjected شیی موضوع
issued موضوع دعوی
subject رعایا موضوع
cases موضوع حالت
out of question خارج از موضوع
issues موضوع شماره
objects موضوع منظره
irrelevant خارج از موضوع
subject matter مطلب موضوع
subject matter موضوع اصلی
not to the point خارج از موضوع
objected موضوع منظره
subjected رعایا موضوع
object موضوع منظره
issues موضوع دعوی
subject مبحث موضوع مطالعه
gambits بذله موضوع بحث
name of the game <idiom> قسمت اصلی یک موضوع
red herring <idiom> از موضوع اصلی دورکردن
gambit بذله موضوع بحث
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
subjecting مبحث موضوع مطالعه
monographs رساله درباره یک موضوع
monograph رساله درباره یک موضوع
subjects مبحث موضوع مطالعه
subjected مبحث موضوع مطالعه
stick to the point از موضوع خارج نشوید
contested area منطقه موضوع اختلاف
lowdown <idiom> لپ مطلب ،حقیقت موضوع
at stake نامعلوم موضوع بحث
object of worship موضوع پرستش یاستایش
The topic of our discussion . The subject of our talk (argument). موضوع بحث وصحبت ما
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) . ربطی به موضوع ندارد
deviate from the main subject از موضوع خارج شدن
topicality موضوع موردبحث روز
contenting موضوع یک برنامه یا متن
content موضوع یک برنامه یا متن
obiter dictum خارج از موضوع دعوی
it is a question of money موضوع پول است
It dawned on me. بعدش من [آن موضوع را] فهمیدم.
there دراین موضوع انجا
plot موضوع اصلی توط ئه
cause موضوع منازع فیه
remind me ofit ان موضوع را بخاطرمن بیاورید
causes موضوع منازع فیه
It deals with ... موضوع در باره ... است.
donnee موضوع داستان یا درام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com