Dictiornary-Farsi | غیرقابل اعتراض | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
unquestionable	غیرقابل اعتراض
unquestioning	غیرقابل اعتراض


Other Matches

challenged	مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge	مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges	مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
indiscernible	غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
protestingly	بطور اعتراض ازروی اعتراض
protesting	اعتراض اعتراض کردن
protested	اعتراض اعتراض کردن
protests	اعتراض اعتراض کردن
protest	اعتراض اعتراض کردن
incontestable	غیرقابل بحث
incommunicable	غیرقابل ابلاغ
inapprehensible	غیرقابل ادراک
obsolete	غیرقابل استفاده
inappellable	غیرقابل استیناف
incorrodible	غیرقابل تحلیل
incomparable	غیرقابل مقایسه
uncompromisingly	غیرقابل انعطاف
uncompromising	غیرقابل انعطاف
inexplosive	غیرقابل احتراق
inexplosive	غیرقابل انفجار
ineffability	غیرقابل توصیفی
inaccessible	غیرقابل دسترس
indistributable	غیرقابل توزیع
ineluctable	غیرقابل مقاومت
dilemma	معمای غیرقابل حل
dilemmas	معمای غیرقابل حل
indissolubly	بطور غیرقابل حل
indiscrete	غیرقابل تشخیص
watertight	غیرقابل نفوذ اب
impermeable	غیرقابل نفوذ
implausibility	غیرقابل قبولی
fordless	غیرقابل عبور
flexionless	غیرقابل صرف
unpredictable	غیرقابل استناد
unassailable	غیرقابل بحث
unpredictable	غیرقابل پیشگویی
irredeemable	غیرقابل خریداری
unprintable	غیرقابل چاپ
indefensible	غیرقابل دفاع
out-of-the-way	غیرقابل دسترس
out of the way	غیرقابل دسترس
unthinkable	غیرقابل فکر
inaccessibility	غیرقابل دسترسی
irrevocable	غیرقابل برگشت
unacceptably	غیرقابل قبول
checkless	غیرقابل جلوگیری
beyond bearing	غیرقابل تحمل
acataletic	غیرقابل فهم
unutilizable	غیرقابل استفاده
unusable	غیرقابل استفاده
untenable	غیرقابل دفاع
inalienable	غیرقابل انتقال
ineligible	غیرقابل قبول
unacceptable	غیرقابل قبول
unassailable	غیرقابل حمله
infrangible	غیرقابل نقض
inaccessible <adj.>	غیرقابل دسترس
in check <idiom>	غیرقابل کنترل
unreadable	غیرقابل خواندن
unwarrantable	غیرقابل ضمنانت
indecipherable	غیرقابل کشف
indecipherable	غیرقابل استخراج
invaluable	غیرقابل تخمین
irrefutable	غیرقابل تکذیب
untouchability	غیرقابل لمس
unpromising	غیرقابل اطمینان
impossible [colloquial] <adj.>	غیرقابل قبول
uncountable <adj.>	غیرقابل شمارش
numberless <adj.>	غیرقابل شمارش
myriad <adj.>	غیرقابل شمارش
innumerable <adj.>	غیرقابل شمارش
countless <adj.>	غیرقابل شمارش
sumless <adj.>	غیرقابل شمارش
ungovernable	غیرقابل کنترل
unwarranted	غیرقابل ضمنانت
inescapable	غیرقابل اجتناب
unprofitable	غیرقابل استفاده
irremediable	غیرقابل استرداد
quenchless	غیرقابل جلوگیری
noteless	غیرقابل ملاحظه بی نت
not negotiable	غیرقابل انتقال
not negotiable	غیرقابل معامله
run wild <idiom>	غیرقابل کنترل
irrespirable	غیرقابل استنشاق
irrefrangible	غیرقابل تجزیه
insociable	غیرقابل امیزش
unerring	غیرقابل لغزش
unmentionable	غیرقابل گوشزد
uncontrollable	غیرقابل نظارت
built-in	غیرقابل انتقال
uncontrollable	غیرقابل جلوگیری
uncontrollably	غیرقابل جلوگیری
unappealable	غیرقابل استیناف
uncontrollably	غیرقابل نظارت
unreliable	غیرقابل اعتماد
unachievable	غیرقابل حصول
unappealabe	غیرقابل استیناف
protesting	اعتراض
protested	اعتراض
protest	اعتراض
protestation	اعتراض
protestations	اعتراض
contestation	اعتراض
impugnation	اعتراض
impugnment	اعتراض
protests	اعتراض
animadversion	اعتراض
power of reservation	حق اعتراض
condemnation	اعتراض
challenge	اعتراض
objection	اعتراض
objections	اعتراض
challenges	اعتراض
challenged	اعتراض
condemnations	اعتراض
remonstrance	اعتراض
exception	اعتراض
impeachment	اعتراض
exceptions	اعتراض
irremovably	بطور غیرقابل انتقال
irreproachability	غیرقابل سرزنش بودن
incomparably	بطور غیرقابل مقایسه
irreproachableness	غیرقابل سرزنش بودن
airtight	غیرقابل نفوذبوسیلهء هوا
inconvertibly	بطور غیرقابل تبدیل
inexcusably	بطور غیرقابل تصدیق
nonexecutable statement	حکم غیرقابل اجرا
inconvertible currency	پول غیرقابل تبدیل
defiladed area	منطقه غیرقابل دید
incontestably	بطور غیرقابل بحث
infusible	غیرقابل نفوذ یا حلول
inconceivably	بطور غیرقابل تصور
inconceivability	غیرقابل تصور بودن
invisibles	معاملات غیرقابل رویت
invisible trade	تجارت غیرقابل رویت
inflexibly	بطور غیرقابل انحناء
infrangibility	غیرقابل نقض بودن
innavigable	غیرقابل کشتی رانی
unquestionable	محقق غیرقابل منازعه
indiscernibly	بطور غیرقابل مشاهده
imperceptibly	بطور غیرقابل مشاهده
insociable	ناسازگار غیرقابل معاشرت
indivisibly	بطور غیرقابل تقسیم
indigestibly	بطور غیرقابل هضم
unknowing	غیرقابل ادراک و فهم
unknowingly	غیرقابل ادراک و فهم
insuppressible	نخواباندنی غیرقابل کنترل
insurmountably	بطور غیرقابل تفوق
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
disafected person	عنصر غیرقابل اعتماد
inconcealable	غیرقابل پنهان کردن
incompressible fluide	سیاله غیرقابل تراکم
unthinkable	فکرنکردنی غیرقابل تعمق
inalterably	بطور غیرقابل تغییر
inexpressible	نا گفتنی غیرقابل بیان
unfathomable	غیرقابل عمق سنجی
indubitably	بطور غیرقابل تردید
incredible	غیرقابل قبول افسانهای
immutably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
nondescript	غیرقابل طبقه بندی
impermeable layer	لایه غیرقابل نفوذ
unalterably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
unchangeably <adv.>	به طور غیرقابل فسخ
incommunicable	نگفتنی غیرقابل پخش
incognizable	غیرقابل درک نفهمیدنی
inapprehensible	نامفهوم غیرقابل احساس
unpremediated	غیرقابل پیش بینی
unusable fuel	سوخت غیرقابل استفاده
inappreciable	غیرقابل تقدیر نامحسوس
impenetrably	بطور غیرقابل نفوذ
impermeably	بطور غیرقابل نفوذ
indefensibly	بطور غیرقابل تصدیق
inapplicably	بطور غیرقابل اجرا
unquestioning	محقق غیرقابل منازعه
contesting	اعتراض داشتن بر
unlikely	قابل اعتراض
objector	اعتراض کننده
exceptionable	اعتراض پذیر
objectors	اعتراض کننده
remonstrance	تعرض اعتراض
squawks	اعتراض کردن
squawked	اعتراض کردن
to e. a protest	اعتراض کردن
objected	اعتراض داشتن
except	اعتراض کردن
fulminates	اعتراض کردن
fulminated	اعتراض کردن
fulminate	اعتراض کردن
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
objects	اعتراض کردن
objects	اعتراض داشتن
objecting	اعتراض کردن
objecting	اعتراض داشتن
to a on or upon	اعتراض کردن بر
take exception to	اعتراض کردن به
squawk	اعتراض کردن
obtest	اعتراض کردن
to enter a protest	اعتراض کردن
direct objects	اعتراض داشتن
direct objects	اعتراض کردن