English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English Persian
inevitable غیر قابل اجتناب
unavoidable غیر قابل اجتناب
Search result with all words
avoidable costs هزینههای قابل اجتناب
Other Matches
evasive steering اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
shirked اجتناب
elusion اجتناب
shirks اجتناب
avoidance اجتناب
shirk اجتناب
eschewal اجتناب
shirking اجتناب
avoidance gradient شیب اجتناب
passes اجتناب کردن
active avoidance اجتناب فعال
forbear اجتناب کردن از
forbears اجتناب کردن از
avoidancae training اجتناب اموزی
stay away from <idiom> اجتناب کردن
passed اجتناب کردن
pass اجتناب کردن
unavoidable اجتناب ناپذیر
avoidable اجتناب پذیر
eschew اجتناب کردن
eschewed اجتناب کردن
eschewing اجتناب کردن
eschews اجتناب کردن
steer clear of someone <idiom> اجتناب کردن
aviod اجتناب کردن از
steer clear اجتناب کردن
unalienable <adj.> اجتناب ناپذیر
elude اجتناب کردن از
inescapable غیرقابل اجتناب
absolute <adj.> اجتناب ناپذیر
inalienable <adj.> اجتناب ناپذیر
indispensable <adj.> اجتناب ناپذیر
inevitable <adj.> اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> اجتناب ناپذیر
to shuffle throuch shun اجتناب کردن از
eluded اجتناب کردن از
eludes اجتناب کردن از
eluding اجتناب کردن از
inevitable اجتناب ناپذیر
evitable اجتناب پذیر
refrainment خود داری اجتناب
risk avoider اجتناب کننده از خطر
risk avoider اجتناب کننده از ریسک
emergency risk خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
to stay away from something اجتناب کردن از چیزی یا جایی
last chance rule مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
tax avoidance اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
stagnation thesis ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
evaded فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
terrain avoidance اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
evading فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evade فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
lay up ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
chopped کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
chop کوتاه کردن گام برای اجتناب دونده از ضربه پاشنه نفر جلو
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
sensible قابل درک قابل رویت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
observable قابل مشاهده قابل گفتن
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
presentable قابل معرفی قابل ارائه
combustible قابل سوزش قابل تراکم
achievable قابل وصول قابل تفریق
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
presumable قابل استنباط قابل استفاده
adducible قابل اضهار قابل ارائه
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
avoid احتراز کردن اجتناب کردن
avoids احتراز کردن اجتناب کردن
shun پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunned پرهیز کردن اجتناب کردن از
shunning پرهیز کردن اجتناب کردن از
avoided احتراز کردن اجتناب کردن
avoiding احتراز کردن اجتناب کردن
shuns پرهیز کردن اجتناب کردن از
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
soluble قابل حل
able قابل
abler قابل
acceptor قابل
incapable نا قابل
ablest قابل
solvable قابل حل
apt قابل
capable قابل
qualified قابل
thorough paced قابل
dissoluble قابل حل
sensible قابل حس
good قابل
quoteworthy قابل اقتباس
quizzable قابل ریشخند
returnable قابل برگشت
reprouducible قابل تولیدیاتناسل
adjustable قابل تطبیق
resistible قابل مقاومت
rebuttable presumptions احکام قابل رد
ratable قابل ارزیابی
identifiable قابل شناسایی
rebuttable قابل رو کردن
respirable قابل تنفس
restorable قابل اعاده
quodlibet نکته قابل
quenchable قابل جلوگیری
purchasable قابل خریداری
revocable قابل برگشت
revocable قابل رجوع
imaginable قابل درک
detectable قابل کشف
revokable قابل فسخ
propagable قابل ترویج
propagable قابل تکثیر
pronounceable قابل تلفظ
justifiable قابل توجیه
revocable قابل فسخ
apparent قابل رویت
negotiable قابل انتقال
negotiable قابل معامله
negotiable قابل مذاکره
revealable قابل مکاشفه
publishable قابل نشر
pursuable قابل تعقیب
prosecutable قابل تعقیب
propagable قابل تبلیغ
reproducible قابل تکثیر
reproachable قابل توبیخ
verifiable قابل بازبینی
admirable <adj.> قابل پسند
admirable <adj.> قابل تحسین
renderable قابل ارائه
rentable قابل اجاره
sustainable قابل تحمل
practicable قابل اجرا
attributable قابل اسناد
repairable قابل جبران
advisable قابل توصیه
analogous قابل قیاس
refractile قابل انکسار
analogous قابل مقایسه
refrangible قابل انکسار
removable قابل عزل
removable قابل انتقال
verifiable قابل رسیدگی
negligible قابل اغماض
negligible قابل فراموشی
reimbursable قابل پرداخت
remittable قابل پرداخت
remediable قابل علاج
registered قابل اهمیت
remissible قابل اغماض
regulable قابل تعدیل
registrable قابل ثبت
removable قابل رفع
reflexible قابل انعکاس
detachable قابل تجزیه
detachable قابل تفکیک
reclaimable قابل احیاء
predictable قابل پیشگویی
predictably قابل پیشگویی
audible قابل شنوایی
reclaimable قابل استرداد
receivable قابل قبول
replaceable قابل تعویض
substitutable قابل تعویض
variant قابل تغییر
reasonable قابل قبول
repeatable قابل تکرار
reparable قابل جبران
reconcilable قابل تلفیق
combustible قابل اشتعال
refillable قابل تعویض
perceptible قابل درک
viable قابل دوام
adjustable قابل تنظیم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com