English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
The victors demanded unconditional surrender . فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Other Matches
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
Military aid with no strings attached . کمکهای نظامی بدون قید وشرط
caveator کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
blood chit تقاضای مساعدت و اهدای خون بازوبند تقاضای کمک ازمردم
theory of effective demand determination نظریه تقاضای موثر اصطلاح کینز برای تقاضای کل
thorough going بی قید وشرط
unreserved بی قید وشرط
deliveries تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
to give up the ghost جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
identic notes منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
he was refused employment کردند
they proclaimed him sovereign اعلان کردند
they mulcted him او را جریمه کردند
they put their heads together با هم مشورت کردند
The trees are in bloom . درختها گه کردند
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
he was sent to england به انگلیس اعزام کردند
they put up a good fight جنگ خوبی کردند
what a ready welcome i found! چه حسن استقبالی از من کردند !
they had words باهم نزاع کردند
They escaped under cover of darkness. درتاریکی شب فرار کردند
potsdom agreement تاکید وتشریح کردند
They pinched my keys. کلیدهایم رابلند کردند
They greeted each other. با هم سلام وتعارف کردند
It was required of me . They imposed it on me . آنرا به من تکلیف کردند
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
The kids stamped on the ants . بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they poured toward that city سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated خانه رازیاد تقویم کردند
They were talking in Spanish . بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They changed seats . صندلی هایشان را با هم عوض کردند
His path was strewn with flowers . مقدم اورا گلباران کردند
its was extended مدت اعتبارانرا دراز کردند
bombers raided the city بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
He was deported from Iran. اورااز ایران اخراج کردند
They beat each other black and blue. همدیگر را خونین ومالین کردند
They shook hand and made up. با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
The soldirs leg was amputated . پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
They searched the whole town . تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
he was engagedon probation بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
the exercised thier veto انها حق وتوی خود را اعمال کردند
she was shot for a spy اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
He was framed. برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
he paid through the nose زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
We sent for the doctor. برای ما این دکتر را صدا کردند.
bombers raided the city بمب افگن هابران شهرحمله کردند
Fatimid [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
I had my car broken into last week. هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
total demand تقاضای کل
at the instance of به تقاضای
at the request of تقاضای
aggregate demand تقاضای کل
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
inns of chancery عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
They I got confused . آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
knickerbocker زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
they howled the speaker down سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
corinthian brass or bronze یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
giving تقاضای رای
request substitution تقاضای تعویض
request to send تقاضای ارسال
at my request مطابق با تقاضای من
re claim تقاضای مجدد
applications تقاضای کار
application تقاضای کار
application for loan تقاضای وام
maximum demand تقاضای بیشینه
national demand تقاضای ملی
pop the question <idiom> تقاضای ازدواج
complementary demand تقاضای مکمل
market demand تقاضای بازار
joint demand تقاضای مشترک
at the instance of بر حسب تقاضای
aggregate demand function تابع تقاضای کل
give تقاضای رای
gives تقاضای رای
factor demand تقاضای عوامل
inelastic demand تقاضای بی کشش
aggregate market demand تقاضای کل بازار
effective demand تقاضای موثر
complementary demand تقاضای تکمیلی
excess demand تقاضای بیش از حد
elastic demand تقاضای با کشش
demand for payment تقاضای پرداخت
final demand تقاضای نهائی
composite demand تقاضای مرکب
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Shoppers were scrambling to get the best bargains. خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets . هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
soft market بازار با تقاضای خوب
taxed تحمیل تقاضای سنگین
tax تحمیل تقاضای سنگین
demanded تقاضای خرید کالا
inelastic demand تقاضای غیر حساس
individual demand schedule جدول تقاضای فردی
demands تقاضای خرید کالا
perfectly inelastic demand تقاضای کاملا بی کشش
law of downward sloping demand قانون تقاضای نزولی
toa for a job or position تقاضای شغل کردن
demand تقاضای خرید کالا
taxes تحمیل تقاضای سنگین
downward sloping demand curve منحنی تقاضای نزولی
apply for a divorce تقاضای طلاق کردن
credit application تقاضای گشایش اعتبار
rpo تقاضای مظنه قیمت
elastic demand تقاضای کشش دار
perfectly elastic demand تقاضای کاملا با کشش
derived demand تقاضای مشتق شده
oyer تقاضای استماع یا دادرسی
to request issuance تقاضای صدور کردن
elastic demand تقاضای انعطاف پذیر
marginal demand price قیمت تقاضای نهائی
leet دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
The room is bare of furniture . این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
Few reporters dared to enter the war zone. چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boers سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Boer سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
layer برنامهای که تقاضای ارسال کند
To ask for political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
call of more حق تقاضای زیاد کردن مبیع
caller شخصی که تقاضای تماس دارد
ask for a lady's hand تقاضای ازدواج با بانویی کردن
demurrer تقاضای تاخیر درصدور حکم
reclamation تقاضای جبران خسارت کردن
callers شخصی که تقاضای تماس دارد
request time out تقاضای تایم اوت یک دقیقهای
put the bite on someone <idiom> از کسی تقاضای پول کردن
layers برنامهای که تقاضای ارسال کند
excess demand تقاضای زیادی مازاد تقاضا
rts Send To Request تقاضای ارسال
demurs تقاضای درنگ یا مکث کردن
planned demand تقاضای برنامه ریزی شده
demurring تقاضای درنگ یا مکث کردن
demur تقاضای درنگ یا مکث کردن
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
To seek political asylum. تقاضای پناهندگی سیاسی کردن
demurred تقاضای درنگ یا مکث کردن
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
myrmidon یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
blue bark تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
demand accommodation تنظیم تقاضای یکانها با موجودی انبار
letters rogatory نامه مشعر بر تقاضای نیابت قضایی
speculative demand for money تقاضای سفته بازی برای پول
nonce word واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
postulancy تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
sabbatical year در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
Quantel شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
statement of charge مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
reclama تقاضای اغماض و تجدید نظر درتصمیمات متخذه یا رای
ARQ که در صورت خطا تقاضای ارسال دوباره داده میکند
generation کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generations کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
small claim ادعانامه یا تقاضای خسارتی که مبلغ ان از 00001 ریال کمتر است
livery تسلیم
self submission تسلیم
resigns تسلیم
non resistance تسلیم
liveries تسلیم
resign تسلیم
deliveries تسلیم
compliance تسلیم
surrendered تسلیم
rendition تسلیم
compromis تسلیم
consignation تسلیم
submission تسلیم
surrendering تسلیم
resignation تسلیم
renditions تسلیم
surrenders تسلیم
resignations تسلیم
delivery تسلیم
surrender تسلیم
deference تسلیم
capitulation تسلیم
quietism تسلیم
appeal play تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف
reclamation تقاضای خسارت تعمیرمجدد و به پای کار اوردن وسایل بازیابی مجدد
to give in charge تسلیم کردن
quit تسلیم شدن
self surrender تسلیم نفس
surrendered تسلیم شدن
surrenders تسلیم شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com