English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 157 (8 milliseconds)
English Persian
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
Other Matches
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
geniuses نبوغ
genius نبوغ
ingenuity نبوغ
masterminds دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminding دارای نبوغ فکری ابداع کردن
masterminded دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind دارای نبوغ فکری ابداع کردن
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
free فاقد
freed فاقد
freeing فاقد
frees فاقد
ex فاقد
ex- فاقد
anurous فاقد دم
scentless فاقد بو
sans فاقد
bankrupt of فاقد
intestable فاقد صلاحیت
inertialess فاقد اینرسی
shorthanded فاقد کارگرکافی
inertialess فاقد لختی
ametabolous فاقد دگردیسی
incoordinate فاقد حس همکاری
impassible فاقد احساس
acholous فاقد صفرا
acholic فاقد صفرا
abulic فاقد اراده
astomatal فاقد دهان
inexpert فاقد خبرگی
impersonal فاقد شخصیت
lacks فاقد بودن
lacked فاقد بودن
lack فاقد بودن
without انطرف فاقد
dis qualified فاقد قابلیت
dis qualified فاقد شرایط
exhaust bin level فاقد موجودی
ametabolic فاقد دگردیسی
undocumented فاقد ویزا
stolidly فاقد احساس
stolid فاقد احساس
unmennerly فاقد رفتارشایسته
acolous فاقد اعضاء
visionless فاقد دید
ad hoc فاقد عمومیت
without engagement فاقد تعهد
burdened فاقد حق تقدم
incompetent فاقد صلاحیت
unobtrusively فاقد جسارت
unobtrusive فاقد جسارت
landlessness فاقد زمین
dishonest فاقد امانت
unmeet فاقد صلاحیت
unmannered فاقد رفتارشایسته
toom فاقد لاغر
paratactic فاقد روابط
antipathetic فاقد تمایل
homely فاقد جمال
landless فاقد زمین
indiscreet فاقد حس تشخیص
irretentive فاقد قوه ضیط
one track فاقد قوه ارتجاعی
azoic فاقد نشان زندگی
inexpessive فاقد قوه فهماندن
unthinking فاقد قوهی تفکر
nonage فاقد اهلیت قانونی
undocumented فاقد مدارک قانونی
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
systemoless فاقد سیستم صحیح
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
duty free فاقد حقوق گمرکی
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
irretractile فاقد قوه قبض
untune فاقد هم اهنگی کردن
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
deafer فاقد قوه شنوایی
depersonalize فاقد شخصیت کردن
denitrify فاقد نیترات کردن
aplacental فاقد جفت جنین
agamous فاقد الت جنسی
ineligible فاقد شرایط لازم
shapeless فاقد شکل معین
unman فاقد مردانگی کردن
deaf فاقد قوه شنوایی
unnerving فاقد عصب کردن
unnerves فاقد عصب کردن
unnerved فاقد عصب کردن
unmanning فاقد مردانگی کردن
unnerve فاقد عصب کردن
unmans فاقد مردانگی کردن
asexual فاقد خاصیت جنسی
unqualified فاقد شرایط لازم
fatherless فاقد مولف معلوم
acheiria فاقد قوهء لامسه
unfeeling بیحس فاقد احساسات
intestate فاقد وصیت نامه
deafest فاقد قوه شنوایی
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
morons فرد فاقد رشد فکری
desex فاقد قوه جنسی کردن
moron فرد فاقد رشد فکری
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
albino شخص فاقد مواد رنگ دانه
apteral ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
albinos شخص فاقد مواد رنگ دانه
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
disbud غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
want فاقد بودن محتاج بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com