English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
single track فاقد وسعت معنوی فاقد درک عقلانی
Other Matches
unqulified فاقد شرایط لازم فاقد صلاحیت غیرصالح
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
anurous فاقد دم
ex- فاقد
ex فاقد
bankrupt of فاقد
scentless فاقد بو
sans فاقد
frees فاقد
freeing فاقد
freed فاقد
free فاقد
intestable فاقد صلاحیت
dis qualified فاقد قابلیت
inertialess فاقد اینرسی
inertialess فاقد لختی
impassible فاقد احساس
incoordinate فاقد حس همکاری
stolidly فاقد احساس
stolid فاقد احساس
dis qualified فاقد شرایط
indiscreet فاقد حس تشخیص
astomatal فاقد دهان
lacked فاقد بودن
lack فاقد بودن
without انطرف فاقد
impersonal فاقد شخصیت
inexpert فاقد خبرگی
abulic فاقد اراده
acholic فاقد صفرا
acholous فاقد صفرا
exhaust bin level فاقد موجودی
acolous فاقد اعضاء
ametabolic فاقد دگردیسی
ametabolous فاقد دگردیسی
antipathetic فاقد تمایل
lacks فاقد بودن
homely فاقد جمال
unmannered فاقد رفتارشایسته
unmeet فاقد صلاحیت
incompetent فاقد صلاحیت
unobtrusively فاقد جسارت
undocumented فاقد ویزا
dishonest فاقد امانت
unobtrusive فاقد جسارت
landless فاقد زمین
burdened فاقد حق تقدم
unmennerly فاقد رفتارشایسته
without engagement فاقد تعهد
visionless فاقد دید
ad hoc فاقد عمومیت
landlessness فاقد زمین
toom فاقد لاغر
paratactic فاقد روابط
shorthanded فاقد کارگرکافی
unmans فاقد مردانگی کردن
unmanning فاقد مردانگی کردن
deafer فاقد قوه شنوایی
asexual فاقد خاصیت جنسی
agamous فاقد الت جنسی
deafest فاقد قوه شنوایی
unnerving فاقد عصب کردن
unnerves فاقد عصب کردن
unfeeling بیحس فاقد احساسات
unthinking فاقد قوهی تفکر
unman فاقد مردانگی کردن
stereotyped فاقد نبوغ وابتکار
unnerve فاقد عصب کردن
unnerved فاقد عصب کردن
undocumented فاقد مدارک قانونی
acheiria فاقد قوهء لامسه
fatherless فاقد مولف معلوم
unqualified فاقد شرایط لازم
depersonalize فاقد شخصیت کردن
moneyless economy اقتصاد فاقد پول
imperscriptible فاقد اجازه نوشته
irretractile فاقد قوه قبض
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
nonage فاقد اهلیت قانونی
systemoless فاقد سیستم صحیح
inerrancy فاقد غلط و اشتباه
one track فاقد قوه ارتجاعی
denitrify فاقد نیترات کردن
aplacental فاقد جفت جنین
deaf فاقد قوه شنوایی
duty free فاقد حقوق گمرکی
untune فاقد هم اهنگی کردن
shapeless فاقد شکل معین
ineligible فاقد شرایط لازم
inexpessive فاقد قوه فهماندن
azoic فاقد نشان زندگی
irretentive فاقد قوه ضیط
intestate فاقد وصیت نامه
morons فرد فاقد رشد فکری
moron فرد فاقد رشد فکری
straw boss [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
coreless induction furnace کوره القائی فاقد هسته
indign فاقد شایستگی خشمگین کردن
inartistic فاقد اصول هنری بی هنر
non cohesive soil خاکی که فاقد چسبندگی باشد
desexualize فاقد قوه جنسی کردن
desex فاقد قوه جنسی کردن
color blind فاقد حساسیت نسبت برنگ
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
visionless فاقد حس بینش ومال اندیشی
abranchiate فاقد برانشی یادستگاه تنفس
insolvent فاقد توانایی پرداختن دیون
cleanest هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleans هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
clean هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
cleaned هواپیمای فاقد هرگونه بارخارجی
disqualifying فاقد شرایط لازم دانستن
inert فاقد نیروی جنبش بیروح
disqualify فاقد شرایط لازم دانستن
disqualifies فاقد شرایط لازم دانستن
disqualified فاقد شرایط لازم دانستن
unaccounted حساب نشده فاقد توضیح
undemonstrative فاقد ضمیر اشاره غیر مدلل
tone deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone-deaf فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
despiritualize فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
albinos شخص فاقد مواد رنگ دانه
albino شخص فاقد مواد رنگ دانه
apteral ایوان ستوندار فاقد ستونهای کناری
He is only half a man . مردانگی ندارد (فاقد قدرت وشجاعت )
disbud غنچههای درخت را چیدن فاقد غنچه کردن
to leave yourself open to the charge of lacking seriousness خود را در معرض اتهام فاقد جدیت بودن گذاشتن
He has no influence . He cuts no ice. He carries no weight دیگر کلاهش پشم ندارد ( فاقد نفوذ است )
zooflagellate اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
virtual temperature دمایی که ذرهای از هوا داراخواهد بود اگر فاقد بخار اب باشد
open jet tunnel تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
rationalization انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
clear air turbulence اشفتگی در اسمان فاقد ابر که معمولا در ارتفاعات بالا وهمراه با تغییر سرعت درنزدیکی مسیر خروج گازهامیباشد
bow wave موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
serfs درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
vortex tube وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
stateless person شخصی که تابعیت کشور راندارد شخص فاقد اوراق تابعیت
monocoque ساختمان سه بعدی مثل بدنه هواپیما که فاقد سازه داخلی بوده و همه تنش بر پوسته و اجزاء ساختمانی که بلافاصله زیر ان قرار دارندوارد میگردد
inhuman فاقد خوی انسانی غیر انسانی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
contructive larcency مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
want فاقد بودن محتاج بودن
wanted فاقد بودن محتاج بودن
demur ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
deoxygenate اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
intellectuals عقلانی
intellectual عقلانی
intellectualize عقلانی کردن
irrational غیر عقلانی
intellect نیروی عقلانی
intellects نیروی عقلانی
intellectuality قوه عقلانی
intelligential عقلانی باهوش
rationalism فلسفه عقلانی
rational عقلانی منطقی
pipe dream <idiom> نقشه غیر عقلانی
rationalist معتقد به فلسفه عقلانی
metaphsical معنوی
abstract معنوی
abstracting معنوی
incorporating معنوی
intellctual right حق معنوی
incorporate معنوی
incorporates معنوی
spiritual معنوی
abstracts معنوی
moral معنوی
immaterialist معنوی
virtual معنوی
anagogic معنوی
long haired علاقمندی غیر عقلانی دارای موی بلند
longhair علاقمندی غیر عقلانی دارای موی بلند
immaterial معنوی جزئی
moral damage ضرر معنوی
unliquidated damages خسارات معنوی
syllepsis مطابقه معنوی
moral damage خسارت معنوی
spiritusoity کیفیت معنوی
constructive coercion اجبار معنوی
spiritually معنوی روحی
spiritual روحانی معنوی
incorporeal مجرد معنوی
mystique جذبه وشهرت معنوی
emblem [تصویر سمبل معنوی]
spiritualize بطور معنوی تفسیر کردن
anagoge بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
anagogy بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
nescience اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
metaphysically از روی علم ماورای طبیعت بطور معنوی یا مبهم
horizons وسعت
to the tune of <idiom> به وسعت
space وسعت
vastness وسعت
vastity وسعت
vastitude وسعت
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com