Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
sector commander
فرمانده ناحیه
Search result with all words
sector commander
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
Other Matches
skippers
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief
فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
blitter
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
commander
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
botany
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
convoy commodore
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
chalk commander
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chiefs
فرمانده
commandants
فرمانده
commander-in-chief
فرمانده کل
generalissimos
فرمانده کل
generalissimo
فرمانده کل
commanders-in-chief
فرمانده کل
imperator
فرمانده
oldman
فرمانده کل
commander
فرمانده
commandant
فرمانده
commanders
فرمانده
commander of d.
فرمانده
chief
فرمانده
commander in chief
فرمانده کل
commander in chief
فرمانده کل
commandant
افسر فرمانده
commanding officers
افسر فرمانده
commanding officer
افسر فرمانده
captains
فرمانده هواپیما
commandants
افسر فرمانده
admiral
امیرالبحر فرمانده
admirals
امیرالبحر فرمانده
captain
فرمانده هواپیما
leaders
فرمانده دسته
captained
فرمانده ناو
captained
فرمانده هواپیما
captaining
فرمانده ناو
captaining
فرمانده هواپیما
captains
فرمانده ناو
penteconter
فرمانده پنجاه تن
leader
راهنما فرمانده
leader
فرمانده دسته
captain
فرمانده ناو
platoon leader
فرمانده دسته
governors
حکمران فرمانده
governor
حکمران فرمانده
regiment commander
فرمانده هنگ
officer in tactical command
فرمانده تاکتیکی
drum major
فرمانده طبالان
drum majors
فرمانده طبالان
skippering
فرمانده ناو
skipper
فرمانده ناو
pendragon
فرمانده کل قوا
skippered
فرمانده ناو
leaders
راهنما فرمانده
battery commander
فرمانده اتشبار
battalion commander
فرمانده گردان
exercise commander
فرمانده مانور
brigade commander
فرمانده تیپ
divisional officer
فرمانده یگان
chevroner
فرمانده گروه
brigadiers
فرمانده تیپ
brigadier
فرمانده تیپ
chief of boat
فرمانده قایق
division commander
فرمانده لشگر
commander's concept
تدبیر فرمانده
company commander
فرمانده گروهان
corps commander
فرمانده سپاه
fleet commander
فرمانده ناوگان
territorial commander
فرمانده سرزمینی
prefect
رئیس فرمانده
flight leader
فرمانده پرواز
prefects
رئیس فرمانده
hetman
فرمانده لهستانی
skippers
فرمانده ناو
army commander
فرمانده ارتش
commodore
فرمانده پایگاه هوایی
commission pennant
پرچم فرمانده ناو
commander's concept
تدبیر عملیاتی فرمانده
privateer
فرمانده کشتی بازرسی
commodores
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
افسر فرمانده دریایی
chief of naval operations
فرمانده عملیات دریایی
commander in chief
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
personal staff
ستاد خصوصی فرمانده
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
executive order
فرمانده دوم ناو
alternate command authority
افسر جانشین فرمانده
commodore
افسر فرمانده دریایی
official visit
بازدید رسمی فرمانده
section leader
فرمانده رسد یا جوخه
phylarch
فرمانده سواره نظام
sea captain
فرمانده نیروی دریایی
commodore
فرمانده یکان هوایی
flag captain
فرمانده ناو سرفرماندهی
commodores
فرمانده یکان هوایی
tactical air commander
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
drillmaster
فرمانده تمرین نظامی سردسته
area air defense commander
فرمانده منطقه پدافند هوایی
division officer
فرمانده قسمت افسر رسته
constable of france
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
commander's guidance
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leader
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
demesne
ناحیه
reaching
ناحیه
reaches
ناحیه
reach
ناحیه
output area
ناحیه
reached
ناحیه
region
ناحیه
shires
ناحیه
realm
ناحیه
realms
ناحیه
zone
ناحیه
zones
ناحیه
sympatric
هم ناحیه
sector
ناحیه
subregion
ناحیه
sectors
ناحیه
shire
ناحیه
areas
ناحیه
regions
ناحیه
regional
<adj.>
ناحیه ای
local
<adj.>
ناحیه ای
ward
ناحیه
wards
ناحیه
partition
ناحیه
partitions
ناحیه
area
ناحیه
situs
ناحیه
ranges
ناحیه
districts
ناحیه
range
ناحیه
proclimax
ناحیه
district
ناحیه
ranged
ناحیه
range of variation
ناحیه تغییر
recording eara
ناحیه ضبط
naval district
ناحیه دریایی
motor area
ناحیه حرکتی
residential area
ناحیه مسکونی
zone of contact
ناحیه تماس
work area
ناحیه کاری
critical region
ناحیه شاخص
range of storke
ناحیه ضربه
dead space
ناحیه کور
overflow area
ناحیه سرریز
depletion area
ناحیه تخلیه
output area
ناحیه خروجی
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion zone
ناحیه تخلیه
depletion layer
ناحیه تخلیه
pyramidal area
ناحیه هرمی
oral zone
ناحیه دهانی
range of adjustment
ناحیه تنظیم
scan area
ناحیه پیمایش
measuring range
ناحیه ی سنجش
magnetic domain
ناحیه مغناطیسی
genital zone
ناحیه تناسلی
gold field
ناحیه زرخیز
intermediate zone
ناحیه ی میانی
goldfield
ناحیه زرخیز
heat affected zone
ناحیه پیوند
telephone area
ناحیه اتصال
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
indifference zone
ناحیه خنثی
input area
ناحیه ورودی
suppressor area
ناحیه بازدارنده
soft spot
ناحیه نشست
skid row
ناحیه پست
geiger muller region o. plateau
ناحیه قطع
frequency region
ناحیه فرکانس
edge zone
ناحیه لبه
littoral
ناحیه ساحلی
wernicke's area
ناحیه ورنیکه
two phase region
ناحیه دو فازی
sciatic
ناحیه چاربند
fixed area
ناحیه ثابت
range of variation
ناحیه انحراف
storage area
ناحیه انبارش
touch spot
ناحیه بساوشی
the abdominal region
ناحیه شکم
territorialization
ایجاد ناحیه
forbidden zone
ناحیه ممنوع
silva
ناحیه جنگلی
region
ناحیه نظامی
regions
ناحیه عملیات
zone
منطقه ناحیه
active area
ناحیه فعال
regionalism
ناحیه گرایی
area search
جستجوی ناحیه
arid area
ناحیه خشک
terrain
زمین ناحیه
audio range
ناحیه صوتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com