Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English
Persian
pascal
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
Other Matches
pascal's law
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
distributed load
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
acceleration of gravity
شتاب گرانش
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
duplication check
بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
ride control
سیستم کنترل ایرودینامیکی اتوماتیک که شتاب قائم ناشی از تندبادها را کاهش میدهد
repetitive stress injury
اسیب ناشی از فشار تکراری
demand pull inflation
تورم ناشی از فشار تقاضا
wage push inflation
تورم ناشی از فشار مزد
supply push inflation
تورم ناشی از فشار عرضه
cost push inflation
تورم ناشی از فشار هزینه
mush
افزایش ناگهانی زاویه حمله بدون شتاب قائم انی متعاقب که از اندازه حرکت در امتدادمسیر اصلی ناشی میشود
jet stream
جریان باد جت استریم درطبقه استراتوسفر که دارای فشار و سرعت زیاد میباشد
take a strain
وارد کردن فشار به طناب
ingrate
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
cassion discase
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
fails
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
failed
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
drawbar pull
فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
scissors
سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
knee brace
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
working point
نقطه فشار متوسط
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
waisting
کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
typematic
هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
compression pressure
فشار گیج در سیلندرموتورهای پیستونی دروضعیت نقطه مرگ بالا
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
recycles
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
autosync
خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
collapse pressure
حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
flat rate
نرخ یکسان تعرفه یکسان
cyclotron
دستگاه شتاب دهندهای که دران ذرات باردار بعد از خروج از منبع توسط میدانهای الکتریکی شتاب میگیرند
partial pressure
[فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
gimbal
سوارکردن قطعهای بریک حلقه نگهدارنده ازاد
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
low cycle fatigue
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
constant angle arch dam
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
condominium
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums
اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
gravitational attraction
گرانش
gravity
گرانش
gravitation
گرانش
law of gravity
گرانش
theoretical gravity
گرانش تئوری
the four cardinal points
جهات اربعه
law of gravitation
قانون گرانش
cardinal points
جهات اصلی
cardinal headings
جهات اصلی
in somewise
از پارهای جهات
intercardinal headings
جهات فرعی
intercardinal points
جهات فرعی
antigravity muscles
عضلات ضد گرانش
intermediate points
جهات میانی
negative g
گرانش منفی
central strip
جداکننده جهات
quadrantal points
جهات فرعی
gravitational constant
ثابت گرانش
scundine quid
از برخی جهات
gravitational field
میدان گرانش
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
cutting direction of a saw
جهات برش اره
law of universal gravitation
قانون گرانش عمومی
graviton
واحد بنیادی فرضی گرانش
reference line
خط راهنمای تعیین جهات خط برگشت خط مبنا
to box the compass
جهات سی ودوگانه قطب نمارابه ترتیب گفتن
self supporting country
کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
to orient oneself
جهات چهار گانه خود راتعیین کردن
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
look ahead
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
wheel satellite
ماهوارهای که بصورت دایرهای ساخته شده و معمولابرای پایداری وضعیت یا واردساختن گرانش ساختگی به سرنشینان دوران میکند
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
rosette
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
identical
یکسان
equals
یکسان
invariant
یکسان
equalling
یکسان
equalled
یکسان
equal
یکسان
equaling
یکسان
of kin
یکسان
same
یکسان
equaled
یکسان
identic
یکسان
similar
یکسان
akin
یکسان
uniform
یکسان
uniforms
یکسان
similiar
یکسان
spreading
پخش یکسان
assimilatc
یکسان کردن
solids
یکسان فضائی
uniformly
بطور یکسان
assimilated
یکسان کردن
solid
یکسان فضائی
uniform movement
جنبش یکسان
assimilates
یکسان کردن
alike
شبیه یکسان
identically
بطور یکسان
standards
یکسان معیار
equably
بطور یکسان
assimilate
یکسان کردن
assimilating
یکسان کردن
uniform
یک شکل یکسان
uniforms
یک شکل یکسان
standard
یکسان معیار
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
isoelectronic
دارای الکترونهای یکسان
to make even with the ground
با خاک یکسان کردن
it ius all one to me
برای من یکسان است
coconscious
ادراک چیزهای یکسان
equally appearing difference
تفاوتهای یکسان نما
without distinction
بدون فرق یکسان
rase
باخاک یکسان کردن
to kiss the dust
باخاک یکسان شدن
nuclear parity
قدرت اتمی یکسان
balanced design
طرح با تراز یکسان
equal appearing intervals
فاصلههای یکسان نما
equates
یکسان فرض کردن
The city was razed to the ground.
شهر با خاک یکسان شد
equated
یکسان فرض کردن
equate
یکسان فرض کردن
coconsciousness
ادراک چیزهای یکسان
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
to lump them all together
<idiom>
با همه یکسان رفتار کردن
to prostrate a city
شهری را با خاک یکسان کردن
irregular polygon
شی گرافیکی که ابعاد یکسان دارد
method of equal appearing intervals
روش فاصلههای یکسان نما
to raze a city to the ground
شهری را با خاک یکسان کردن
afr
میباشد
sequoia
میباشد
ads
میباشد
adeni
میباشد
adeno
میباشد
ad
میباشد
aden
میباشد
afro
میباشد
aceto
میباشد
gallium
میباشد
gametophyte
میباشد
an e. battle
جنگی که برای دو طرف یکسان است
balance
برای همه خطاها یکسان است
balances
برای همه خطاها یکسان است
plug
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plugging
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
It is exact to hair.
مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
plugs
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
shannon
انتخابی بین دو واقعه بااحتمال یکسان
he is a man he is sick
وی مریض میباشد
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
Kasim Ushag design
طرح قسیم اوشاق
[عشاق]
[مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com