Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English
Persian
supple
قابل ارتجاع کش دار
Search result with all words
thermoplastic
قابل ارتجاع یا نرمش پذیردراثر حرارت
springy
قابل ارتجاع سرچشمه وار
elastic
قابل ارتجاع
spring
جهیدن قابل ارتجاع بودن
springs
جهیدن قابل ارتجاع بودن
muscle bound
دارای عضلات سفت وسخت غیر قابل ارتجاع
Other Matches
stretch
ارتجاع
stretches
ارتجاع
restitution
ارتجاع
stretched
ارتجاع
driving spring
فنر ارتجاع
elastic force
نیروی ارتجاع
elasticity
قابلیت ارتجاع
resilience
قابلیت ارتجاع
coefficient of restitution
ضریب ارتجاع
inelasticity
عدم ارتجاع
driving rod
میله فنر ارتجاع
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
elasticity
قوه ارتجاع الاستیسیته
elastic limit tensile strength
دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
thermoplasticity
قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت
elasticity
خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bilable
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
قابل کش امدن قابل انعطاف
combustible
قابل سوزش قابل تراکم
changeable
قابل تعویض قابل تبدیل
exigible
قابل تقاضا قابل ادعا
transferable
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
exigible
قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable
قابل نمایش قابل تقدیم
sensible
قابل درک قابل رویت
presentable
قابل معرفی قابل ارائه
adducible
قابل اضهار قابل ارائه
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
achievable
قابل وصول قابل تفریق
capacities
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
floatable
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
incapable
نا قابل
ablest
قابل
abler
قابل
acceptor
قابل
capable
قابل
thorough paced
قابل
dissoluble
قابل حل
good
قابل
sensible
قابل حس
apt
قابل
able
قابل
solvable
قابل حل
soluble
قابل حل
qualified
قابل
operable
قابل درمان
mobilizable
قابل تجهیز
namable
قابل ذکر
divisible
قابل تقسیم
moot
قابل بحث
multiplicable
قابل تکثیر
moveable
قابل تغییر
separable
قابل تفکیک
multipliable
قابل تکثیر
observable
قابل مراعات
partible
قابل افراز
piceous
قابل اشتعال
opened
قابل بحث
opens
قابل بحث
pasturable
قابل چرا
newsworthy
قابل انتشار
plantable
قابل کشت
pardoable
قابل عفو
operable
قابل علاج
knowable
قابل دانستن
extendable
قابل تمدید
extendable
قابل تعمیم
nota bene
قابل توجه
numerable
قابل شمارش
omissible
قابل حذف
open
قابل بحث
open cheque
چک قابل انتقال
persuadable
قابل تشویق
eligible
قابل انتخاب
interconvertible
قابل تبدیل
investigable
قابل رسیدگی
inventible
قابل اختراع
regrettable
قابل تاسف
inventible
قابل جعل
irrecusable
غیر قابل رد
trustworthy
قابل اعتماد
irrigable
قابل ابیاری
judicable
قابل قضاوت
pivoting
قابل چرخش
justiciable
قابل دادرسی
kenspeckle
قابل شناسایی
leviable
قابل تحمیل
enforceable
قابل اجرا
insurable
قابل بیمه
inspirable
قابل تنفس
apparent
قابل رویت
imaginable
قابل درک
detectable
قابل کشف
inferable
قابل استنباط
inferible
قابل استنباط
inflamable
قابل اشتعال
justifiable
قابل توجیه
inflective
قابل صرف
inflexional
قابل صرف
inhabitable
قابل سکنی
inheritable
قابل توارث
inoculable
قابل تلقیح
inquirable
قابل تحقیق
noticeable
قابل توجه
enforceable
قابل اجراء
digestible
قابل هضم
meltable
قابل ذوب
mentionable
قابل ذکر
drinkable
قابل اشامیدن
merchantable
قابل معامله
merchantable
قابل فروش
negotiating
قابل انتقال
negotiates
قابل انتقال
negotiated
قابل انتقال
negotiate
قابل انتقال
mibeable
قابل استخراج
minable
قابل استخراج
mistakable
قابل اشتباه
selective
قابل انتخاب
selectively
قابل انتخاب
licensable
قابل اجازه
limit of inflammability
حد قابل اشتعال
limpsy
قابل انحناء
limsy
قابل انحناء
livable
قابل زیستن
livable
قابل معاشرت
livable
قابل زندگی
liveable
قابل زیستن
liveable
قابل معاشرت
liveable
قابل زندگی
machinable
قابل تراش
macroscopic
قابل رویت
maintainable
قابل نگاهداری
medicable
قابل معالجه
limpsey
قابل انحناء
ponderable
قابل سنجش
vulnerable
قابل حمله
renderable
قابل ارائه
rentable
قابل اجاره
repairable
قابل جبران
reparable
قابل جبران
venial
قابل عفو
repeatable
قابل تکرار
remarkable
قابل توجه
replaceable
قابل تعویض
serviceable
قابل استفاده
expendable
قابل خرج
realizable
قابل تحقق
realizable
قابل درک
sociable
قابل معاشرت
removable
قابل عزل
removable
قابل انتقال
removable
قابل رفع
comprehensible
قابل درک
intelligible
قابل درک
intelligible
قابل فهم
refillable
قابل تعویض
reflexible
قابل انعکاس
refractile
قابل انکسار
refrangible
قابل انکسار
registrable
قابل ثبت
regulable
قابل تعدیل
reimbursable
قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
remediable
قابل علاج
remissible
قابل اغماض
substitutable
قابل تعویض
adaptable
قابل توافق
revocable
قابل فسخ
revocable
قابل برگشت
revocable
قابل رجوع
culpable
قابل مجازات
revokable
قابل فسخ
preferable
قابل ترجیح
substantial
قابل توجه
sailable
قابل کشتیرانی
sailable
قابل هوابری
salvageable
قابل نجات
satiable
قابل اشباع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com