English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
English Persian
newsworthy قابل انتشار
diffusible قابل انتشار
Search result with all words
electroluminescent قابل انتشار نور طبق روشنایی الکترونیکی
issuable قابل صدور انتشار دادنی
Other Matches
dissemination انتشار اخبار انتشار اطلاعات
publishment انتشار
currencies انتشار
currency انتشار
incidence انتشار
omission انتشار
omissions انتشار
issues انتشار
emissions انتشار
emission انتشار
issued انتشار
issuance انتشار
effluence انتشار
diffusion انتشار
spreading انتشار
publicity انتشار
promulgation انتشار
progation انتشار
newsreader انتشار
effluxion انتشار
reported انتشار
reports انتشار
report انتشار
issue انتشار
broadcasts انتشار
publications انتشار
dissemination انتشار
proclamation انتشار
broadcast انتشار
pervasion انتشار
publication انتشار
propagation انتشار
dispersion انتشار
proclamations انتشار
irradiation انتشار
electronic emission انتشار الکترونها
immission انتشار خارجی
propagation constant ثابت انتشار
wave propagation انتشار موج
advertise انتشار دادن
emissivity قابلیت انتشار
noise انتشار دادن
propagation delay تاخیر انتشار
noises انتشار دادن
image speard انتشار تصویر
propagandize انتشار دادن
wave motion انتشار موج
load spread انتشار نیرو
emission انتشار امواج
thought broadcasting انتشار فکر
velocity of propagation سرعت انتشار
sound propagation انتشار صوت
money creation انتشار پول
promulgation of the laws انتشار قوانین
diffusion coefficient ضریب انتشار
publishes انتشار دادن
published انتشار دادن
light emission انتشار نور
publish انتشار دادن
emissions انتشار امواج
to bruit abroad انتشار دادن
electron emmission انتشار الکترون
issues انتشار دادن
diffusion انتشار پخش
diffusion انتشار نور
issued انتشار دادن
propagation sequence تسلسل انتشار
circulations انتشار جریان
issue انتشار دادن
circulation انتشار جریان
republication انتشار مجدد
propagation sequence مرحله انتشار
antenna pattern انتشار انتن
efflux انتشار بخارج جریان
spread منتشر شدن انتشار
issues انتشار دادن صدور
spreads منتشر شدن انتشار
soundboard عامل انتشار عقاید
sounding board عامل انتشار عقاید
sounding boards عامل انتشار عقاید
circulative انتشار دهنده یا یابنده
conductivity ضریب هدایت یا انتشار
issue انتشار دادن صدور
rate of flame propagation سرعت انتشار شعله
error propagation انتشار خطا [ریاضی]
issued انتشار دادن صدور
conical scanning انتشار مخروطی امواج
diasy chain انتشار سیگنالها در طول یک گذرگاه
promulgating انتشار دادن ترویج کردن
promulgate انتشار دادن ترویج کردن
advertised اعلان کردن انتشار دادن
promulgated انتشار دادن ترویج کردن
propagated انتشار دادن پخش کردن
promulgates انتشار دادن ترویج کردن
advertises اعلان کردن انتشار دادن
issue [of something] [ID card or check] انتشار [اسکناس] [اوراق بهادار]
propagating انتشار دادن پخش کردن
propagate انتشار دادن پخش کردن
propagates انتشار دادن پخش کردن
capital stock سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
histogram نمایش طرز انتشار وفواصل وارتفاع سلول ها از هم
electroluminescing که نور را طبق روشنایی الکترونیکی انتشار میدهد
whispering campaign انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
friendly front end طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
answer tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answered tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answering tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
answers tone ی که مودم پاسخگو پیش از تغییر مسیر انتشار میدهد
archival quality مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
beta version گونهای از برنامه کاربردی نرم افزار که تقریباگ آماده انتشار است
escrow سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
ultrasonic inspection متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
presentable قابل نمایش قابل تقدیم
presumable قابل استنباط قابل استفاده
presentable قابل معرفی قابل ارائه
adducible قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy قابل تشکر قابل شکر
combustible قابل سوزش قابل تراکم
observable قابل مشاهده قابل گفتن
changeable قابل تعویض قابل تبدیل
exigible قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable قابل واگذاری قابل انتقال
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
exigible قابل تقاضا قابل ادعا
sensible قابل درک قابل رویت
achievable قابل وصول قابل تفریق
bilable قابل رهایی قابل ضمانت
elastic قابل کش امدن قابل انعطاف
beta test گونه دوم از بررسی هایی که روی نرم افزار انجام میشود پیش از آنکه آماده انتشار شود
capacities حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
excitation انتشار امواج مخابراتی تغذیه لامپ دستگاههای مخابراتی پخش موج درفرستنده
touted بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
visual display terminal ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
promulge انتشار دادن بعموم اگهی دادن
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
circulates انتشار دادن رواج دادن
circulated انتشار دادن رواج دادن
circulate انتشار دادن رواج دادن
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indiscoverable غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible قابل فروش جنس قابل فروش
vendable قابل فروش جنس قابل فروش
guided propagation تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
cleavable قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible قابل حس
dissoluble قابل حل
capable قابل
incapable نا قابل
ablest قابل
abler قابل
able قابل
acceptor قابل
good قابل
qualified قابل
thorough paced قابل
apt قابل
soluble قابل حل
solvable قابل حل
exchangeable قابل مبادله
negotiate قابل انتقال
voidable <adj.> قابل لغو
trig قابل اعتماد
examinable قابل امتحان
variative قابل تغییر
pivoting قابل چرخش
eradicable قابل استیصال
erodible قابل فرسایش
enforcible قابل اجرا
eludible قابل گریز
observable قابل مراعات
voidable <adj.> قابل ابطال
unifiable قابل هم رنگی
unifiable قابل اتحاد
knowable قابل دانستن
exactable قابل مطالبه
vibratile قابل اهتزاز
enforceable قابل اجرا
digestible قابل هضم
eligible قابل انتخاب
vaporizable قابل تبخیر
effable قابل تغییر
effaceable قابل زدودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com